معنای کن فیکون

معنای کن فیکون

سؤال 45: قرآن کریم می فرماید:
(انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکن)(43)
هرگاه خداوند بخواهد چیزی را پدید آورد تنها کار او این است که به آن می گوید، موجود شو و آن چیز بی درنگ به وجود می آید.
کلمه (امره) در (انما امره) به چه معنی است؟ آیا به کلمه (کن) مصداقا یکی است؟
جواب: (انما امره) یعنی شان او و (اذا اراد شیئا) یعنی هنگامی که چیزی مورد تعلق اراده خدا قرار گیرد، شان خدا این است که به آن چیز بگوید باش و آن هم موجود می شود و جمله (ان یقول له کن) خبر کلمه (انما امره) است و معنایش این است که خداوند آن چیز را با کلمه (کن) مورد خطاب قرار می دهد و به وجود می آورد.
سؤال 46: آیا واقعا خداوند می گوید (کن) و با این لفظ اشیا را ایجاد می کند؟
جواب: خیر، خداوند گفتار لفظی ندارد؛ زیرا در روایت هم آمده است: قوله، فعله؛ (گفتار او همان فعل اوست) بنابرین (کن) خداوند متعال، همان فعل خارجی و همان وجودی است که خدا ایجاد کرد است و در این میان لفظی که با آن تلفظ کند، نیست و گرنه تسلسل لازم می آید، چون خود لفظ هم چیزی است که لفظ دیگری می خواهد و باز آن لفظ هم چیزی از چیزهاست که محتاج به تلفظ دیگری است و هم چنین...
و نیز در این میان مخاطبی هم که دارای گوش باشد تا بشنود و از راه امتثال موجود شود، در کار نیست؛ زیرا اگر مخاطب وجود داشت دیگر احتیاج به ایجاد نبود و کلام در آیه شریفه، کلام تمثیلی است و در واقع می خواهد بفرماید: هر گاه از ناحیه ی خدای متعال به هر چیزی که موجود می شود اضافه ی وجود شود، به جز ذات متعالی خدا به چیز دیگر احتیاج نیست و چون خدای سبحان اراده کند هستی آن را بدون تخلف و درنگ موجود می شود.
سؤال 47: آیا از جمله ی (اذا اراد شیئا) استفاده نمی شود که در ایجاد اشیاء اراده ی خداوند سبحان در میان واسطه قرار گرفته است؟
جواب: خیر، در مسأله خلقت غیر از خدا و مخلوق چیزی در میان نیست، زیرا اراده صفتی است که از مقام فعل خداوند سبحان انتزاع می شود، وگرنه سبب و علت اصلی ایجاد و خلقت تنها خداست، نه اراده او. بنابراین، اگر سبب و علیت خلقت را به اراده ی خدا نسبت می دهیم بعد از خلقت نسبت می دهیم. لذا، کلمه ایجاد یعنی (کن) عبارت است از همان وجود چیزی که خداوند متعال ایجادش کرده که وجودش منسوب به خدا و قائم به وجود اوست.

نفس آدمی شیطان درون و دشمن اصلی / راه مبارزه با نفس

 

گذشته از این شیطان و یارانش؛ آدمی دشمن دیگری دارد که به‌مراتب قوی‌تر از ایشان است و آن نفس است که به شیطان درون معروف است؛ در سوره یوسف7از زبان آن پیامبر پاکدامن می خوانیم:

وَمَا أُبَرِّىءُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ[1]

من خودم را تبرئه نمى‌کنم که نفس (سرکش) بسیار به بدی‌ها امر مى‌کند.

در آیه 22 سوره مبارکه ابراهیم7می‌خوانیم که شیطان در قیامت در مقام اعتراض به گمراهان چنین می‌گوید: مرا ملامت نکنید، خود را ملامت کنید، من فقط دعوت کردم!

شیطان دعوت می‌کند و نفس امر می‌کند، از مقایسه این دو می‌توان نتیجه حاصل نمود که امرِ نفس به‌مراتب قوی‌تر از مکر شیطان است.

حال برای مقابله با این نفس سرکش و این شیطان اغواگر درون چه کنیم؟

آدمی علاوه بر نفس اماره، دارای نفوس دیگری است، یکی لوامه و دیگری مطمئنه، با نفس مطمئنه فعلاً کاری نداریم، اما نفس لوامه چیست؟

وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ[2]

و سوگند به (نفس لوامه و) وجدان بیدار و ملامتگر (که رستاخیز حق است)!

این نفس لوامه امتیازی است که در برابر نفس اماره به او داده‌شده و به داد آدمی می‌رسد و او را از تن دادن به ذلت‌ها و لذت‌های زودگذر دنیایی و پیروی از هوا و هوس‌های شیطانی و نفسانی بازمی‌دارد، مدام او را تخطئه می‌کند که پا را از حدود الهی فراتر نهاده است؛ به‌قدری ملامت می‌کند تا صاحب خویش را به صراط مستقیم بازگرداند.

از جهتی شیطان تابع نفس است و از جهتی نفس تابع شیطان؛ اما تصمیم نهایی در ارتکاب گناه و تن دادن به امیال پلید، با نفس است، ازاین‌رو می‌توان گفت کنترل و سرکوب نفس طغیانگر موجبات شکست دشمن را فراهم می‌کند؛ بهترین کار برای تضعیف نفس اماره و به کنترل درآوردن آن روزه‌داری و صیام است که در تعابیر بزرگان و سفارشات آل الله:نیز مشهود است.

#روزه و معنای صبر

از على7مى‌خوانیم: از پیامبر9پرسیدند: چه کنیم شیطان از ما دور شود؟ فرمود:

روزه روى شیطان را سیاه مى‌کند و انفاق درراه خدا پشت او را مى‌شکند و دوست داشتن به خاطر خدا و مواظبت بر عمل صالح دنباله او را قطع مى‌کند و استغفار رگ قلب او را مى‌برد.[3]

قرآن براى اینکه انسان بتواند بر امیال و خواسته‌هاى دل پیروز گردد و حب جاه و مقام را از سر بیرون کند، در آیه 45 سوره مبارکه بقره چنین مى‌گوید: «از صبر و نماز یارى جویید» و با استقامت و کنترل خویشتن بر هوس‌هاى درونى پیروز شوید (وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ). در روایات بسیاری از صبر، تعبیر به روزه شده است ازجمله (کافى، ج 4، ص 63، حدیث 7 (دار الکتب الاسلامیة)- وسائل الشیعه ج 10 صص 407 و 408 (چاپ آل البیت)- بحار الانوار ج 10 ص 408 و ج 90 ص 313 و ج 93 صفحه 254)[4]

از جستجو در تعابیر قرآنی و کاوش در منابع دینی این‌گونه حاصل می‌شود که صبر در 3 چیز است که مورد سفارش واقع‌شده است:

صبر بر اطاعت، یعنى مقاومت در برابر مشکلاتى که درراه طاعت وجود دارد.

صبر بر معصیت، یعنى ایستادگى در برابر انگیزه‌هاى گناه و شهوات سرکش و طغیانگر.

و صبر بر مصیبت، یعنى پایدارى در برابر حوادث ناگوار و عدم خودباختگى و شکست روحى و ترک جزع‌وفزع.

در قرآن مجید حدود هفتاد مورد از «صبر»، سخن به میان آمده و در روایات اسلامى، عالی‌ترین صبر را آن دانسته‌اند که به هنگام فراهم آمدن وسایل عصیان و گناه، انسان مقاومت کند و از لذت گناه چشم بپوشد.[5]

ازآنچه گذشت می‌توان دریافت، روزه ازآن‌جهت که در آزادی در خوراک، رفتار، گفتار و شنیدار فرد محدودیت ایجاد می‌کند، نفس را تحت سیطره و مدیریت خویش قرار می‌دهد؛ نفس را رام می‌کند، وقتی این‌گونه شد، امر به نیکی‌ها می‌کند و از زیر پرچم ولایت شیطان خارج می‌شود!

از فواید مهم روزه این است که: روح انسان را «تلطیف» و اراده انسان را «قوى» و غرایز او را «تعدیل» مى‌کند.

در حقیقت، بزرگ‌ترین فلسفه روزه همین اثر روحانى و معنوى آن است، انسانى که انواع غذاها و نوشابه‌ها را در اختیار دارد و هرلحظه تشنه و گرسنه شد به سراغ آن مى‌رود، همانند درختانى است که در پناه دیوارهاى باغ بر لب نهرها مى‌رویند، این درختان نازپرورده، بسیار کم‌‌ مقاومت و کم‌دوام‌اند، اگر چند روزى آب از پاى آن‌ها قطع شود پژمرده مى‌شوند و مى‌خشکند.

اما درختانى که از لا‌به‌لای صخره‌ها در دل کوه‌ها و بیابان‌ها مى‌رویند و نوازشگر شاخه‌هایشان از همان طفولیت طوفان‌هاى سخت و آفتاب سوزان و سرماى زمستان است و با انواع محرومیت‌ها دست به گریبان‌اند، محکم و بادوام و پراستقامت و سخت‌کوش و سخت‌جان‌اند!

روزه با محدودیت‌هاى موقت به انسان؛ مقاومت، قدرت، اراده و توان مبارزه با حوادث سخت مى‌بخشد و چون غرایز سرکش را کنترل مى‌کند، بر قلب انسان نور و صفا مى‌پاشد.

خلاصه، روزه انسان را از عالم حیوانیت ترقى داده و به جهان فرشتگان صعود مى‌دهد.

شاید عده‌ای بنا به هر دلیلی نتوانند روزه‌بگیرند، این‌ها هم می‌توانند با نفس مبارزه کنند، برای مثال هرگاه شخص میل به چیزی پیدا می‌کند که آن را هوس می‌نامیم؛ مثلاً دلش فلان خوراکی را می‌خواهد، بلافاصله اقدام به خوردن آن خوراکی نکند، بلکه خوردن آن را به فردا و پس‌فردا موکول کند، با این کار کم‌کم قدرت تسلط بر نفس در او تقویت خواهد شد؛ در ادامه با کارهایی که شیطان را ناراحت می‌کند آشنا می‌شویم.

 


[1] . آیه 53 سوره یوسف7

[2] . آیه 2 سوره قیامت

[3] . بحارالانوار، ج 60، ص 261 و ج 66، ص 380

[4] . تفسیر نمونه ج 1 ص 622 ذیل آیات 183 تا 185 بقره

[5] . بحارالانوار، ج 87، صص 183 و 300 -غررالحکم، ص 282، شماره 6276 (انتشارات دفتر تبلیغات) ـ کافى، ج 2، ص 591-دار الکتب الاسلامیة-طبق نقل تفسیر نمونه ج 1 ص 517 ذیل آیات 153 و 154 بقره

 

سوره طه

✍🌹   سوره طه

💠واضْمُمْ يَدَكَ إِلَى جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاء مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرَى (22)

💠لنُرِيَكَ مِنْ آيَاتِنَا الْكُبْرَى (23)

💠اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى (24)

💠 قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي (25)

💠 ويَسِّرْ لِي أَمْرِي (26)

💠واحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي (27)

💠يفْقَهُوا قَوْلِي (28)


به نام خداوند بخشنده بخشایشگر


و دستت را به گريبانت ببر، تا سفيد و بى‏ عيب بيرون آيد؛ اين نشانه ديگرى (از سوى خداوند) است. (22)

تا از نشانه‏ هاى بزرگ خويش به تو نشان دهيم. (23)

اينك به سوى فرعون برو، كه او طغيان كرده است.» (24)

(موسى) گفت:

«پروردگارا! سينه ‏ام را گشاده كن؛ (25)

و كارم را برايم آسان گردان! (26)

و گره از زبانم بگشاى؛ (27)

تا سخنان مرا بفهمند! (28)

شأن نزول و عکس العمل شیطان هنگام نزول آیة الکرسی

"*"شأن نزول و عکس العمل شیطان هنگام نزول آیة الکرسی"*"




أَعوذُ باللّه مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
أَللهُ لا إِلهَ إِلّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلّا بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یُحیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلّا بِما شاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظیمُ

شأن نزول آیة الکرسی

در روایت است که امام صادق(علیه السلام) به حالت چهار زانو در مجلسی نشسته بود و پای راست خود را بر روی ران پای چپ قرار داده بود, در این هنگام مردی گفت فدایت شوم این نوع نشستن مکروه است. حضرت فرمودند: نه این چنین نیست, بلکه این سخنی است که یهودی‌ها می‌گویند.
آن‌ها می‌گویند: «هنگامی که خدای متعال آسمان‌ها و زمین را آفرید و به عرش مسلط گشت,به این صورت نشست تا استراحت نماید.»خدای متعال هم این آیه را در ردّ کلام باطل آن‌ها فرمود که: «الله ُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ» تا «هُوَ العَلیّ العَظیم» و امام صادق علیه السلام در همان حالت که نشسته بود باقی ماند.

عکس‌العمل شیطان هنگام نزول آیة الکرسی

امام محمد باقر(علیه السلام) از امیرالمومنین علی(علیه السلام) روایت فرموده:
«هنگامی که آیة الکرسی نازل شد رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: آیة الکرسی آیه‌ای است که از گنج عرش نازل شده و زمانی که این آیه نازل گشت، هر بُتی که در جهان بود, با صورت به زمین افتاد.»
در این زمان ابلیس (شیطان) ترسید و به قومش گفت: «امشب حادثه‌ای بزرگ اتفاق افتاده است, باشید تا من عالم را بگردم و متوجه حادثه شوم که چه بوده است.»


ابلیس عالم را گشت تا به شهر مدینه رسید, مردی را دید و از او سوال کرد( باید توجه داشت که از رویات استفاده می‌شود, شیطان به تمام اشکال از موجودات عالم, ممکن است ظاهر گردد و در اینجا هم به صورت انسانی در آمده و از مرد سوال می‌کند!)
«دیشب چه حادثه‌ای اتفاق افتاد؟»
مرد گفت: رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به ما فرمود : آیه‌ای از گنج‌های عرش نازل شده است که بت‌های جهان به خاطر آن همگی با صورت به زمین خورده‌اند ابلیس بعد از شنیدن حادثه به نزد قومش رفت و حادثه را به آن‌ها خبر داد.





اهمیت و فضیلت «آیة الکرسى»



در اهمیت و فضیلت این آیه، همین بس که از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل شده: از «اُبَىّ بن کعب» سؤال کرد: کدام آیه برترین آیه کتاب اللّه است؟ عرض کرد: اَللّهُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَیُّومِ، پیامبر(صلى الله علیه وآله) دست بر سینه او زد و فرمود: دانش بر تو گوارا باد، سوگند به کسى که جان محمّد(صلى الله علیه وآله) در دست او است این آیه داراى زبان و دو لب است که در پایه عرش الهى تسبیح و تقدیس خدا مى گوید.


در حدیث دیگرى از على(علیه السلام) از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که فرمود: «برگزیده قرآن سوره بقره و برگزیده بقره، آیة الکرسى است، در آن پنجاه کلمه است و در هر کلمه اى پنجاه برکت است»


منابع:
1-تفسیر نمونه
2-سایت حوزه

 

چقدر بخشنده ایم  

 خود را بسنجیم : 
 
چقدر بخشنده ایم 
 

سوره : آل عمران آیه : 134
متن عربی آیه : 

الَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي السَّرَّاء وَالضَّرَّاء


وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ


وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ


وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ
 
آنهايى كه از مال خود به فقرا در حال وسعت و تنگدستى انفاق كنند
و خشم و غضب فرو نشانند
و از بدى مردم درگذرند
(چنين مردمى نيكوكارند) و خدا دوستدار نيكوكاران است
 تفسیر الميزان از تبیان

 
تفسیر مجمع البيان
 
 
«الّذين ينفقون فى ‏السّرّاء والضّرّاء»
همان ان كه در گشايش و تنگنا، انفاق مى‏كننددر تفسير دو واژه «سرّا» و «ضرّا» دو نظر ارائه شده است:1. بعضى اين دو واژه را به ‏معناى «تنگدستى و گشايش» گرفته ‏اند.2. و برخى آن دو را به «شادمانى و اندوه» معنا كرده ‏اند و معتقدند آيه شريفه بيانگر اين واقعيت است كه اين فراز و نشيبها وحالات گوناگون روحى، هرگز آنان را از انفاق در راه خدا باز نمى‏دارد.
«والكاظمين ‏الغيظ والعافين عن ‏النّاس»
و آنان كه به ‏هنگام جوشش خشم، آن را فرو مى‏برند و از كسانى كه به آنان خسارت و آزار رسانده ‏اند، انتقام نمى‏گيرند و بجاى آن‏شكيبايى پيشه مى‏سازند.و نيز آنان كه از گناه و لغزش مردم درصورتيكه نظام جامعه گسيخته نشود، مى‏گذرند.
«واللّه يحبُ ‏المحسنين»
 
آيه شريفه بيان مى‏دارد كه هر كه اينگونه شد و به اين ويژگيها آراسته گرديد، نيكوكار است؛ و خداوند نيكوكاران را دوست دارد و به آنان پاداشى عظيم مى‏دهد.به ‏اعتقاد دسته ‏اى از مفسّران، ممكن است احسان و نيكى، خود يكى ديگر از ويژگيهاى پرواپيشگان و شرط تقوى‏ باشد. و در تفسير واژه «احسان»، برخى برآنند كه منظور اين است كه به كسانى نيكى كنى كه در مورد تو بدرفتارى كرده ‏اند؛ چرا كه نيكى به كسانى كه به تو نيكى كرده ‏اند، نوعى دادوستد و معامله است، نه نيكى و نيكوكارى.
پرتوى از روايات‏
نخستين ارزشى كه آفريدگار هستى آن را از ويژگيهاى اهل بهشت شمرده و مردم را بدان ترغيب فرموده، خصيصه انسانى و اخلاقى بخشندگى و سخاوت است. در اين مورد، روايات ارزنده و انسانسازى نيز رسيده است كه به برخى از آنها نظر مى‏افكنيم:
1.از پيامبر گرامى آورده ‏اند كه فرمود: السّخاءُ شجرة فی‏الجّنة اغصانها فى ‏الدّنيا من تعلّق بغصن من اغصانها قادته الى‏الجنّة والبخل شجرة فى‏النّار اغصانها فى‏الدّنيا فمن تعلّق بغصن من اغصانها قادته الى‏النّارّ.»(201)
بخشندگى و سخاوت، درخت پرميوه‏اى است در بهشت كه شاخه و برگ آن تا دنيا گسترش يافته است؛ هر كه به شاخه‏اى از آن درآويزد، او را به بهشت پرطراوت خدا راه مى‏نمايد. و بخل و تنگ ‏چشمى، درختى است از درختهاى دوزخ كه شاخساران آن تا دنيا امتداد يافته است؛ هر كه به شاخه‏اى از آن چنگ زند، او را به دوزخ راه خواهد نمود.
2. اميرمؤمنان(ع) فرمود: «الجنّةُ دارالاسخياء.»(202)
بهشت، خانه و قرارگاه سخاوتمندان است.
3. و نيز فرمود:
«السّخى قريب من‏اللّه قريب من‏الجنّة قريب من‏النّاس و بعيد من‏النّاروالنجيل بعيد من‏اللّه بعيد من‏الجنة بعيد من‏النّاس و قريب من‏النّار.»(203)
بخشنده، به خدا و بهشت و مردم نزديك و از آتش دوزخ دور است؛ و بخيل، به عكس او، از خدا و بهشت و مردم دور و به آتش دوزخ بسيار نزديك است.
ارزش انسانى و اخلاقى ديگر
آفريدگار هستى در ادامه آيه شريفه ، فروبردن خشم را نيز از ويژگيهاى ديگر بهشتيان و پرواپيشگان عنوان مى‏سازد.1. از پيامبر گرامى آورده ‏اند كه فرمود: «من كظم غيظه و هو قادر على انفاذه ملأهُ‏اللّه يوم‏القيامه آمناً و ايماناً.»(204)
هر كه خشم خود را فرو برد درحاليكه مى‏تواند انتقام بگيرد، خداوندوجود او را در روز رستاخيز، سرشار از شادمانى، امنيّت و ايمان مى‏سازد.
2. همچنين روايت كرده‏اند كه فرمود: «كاظم‏الغيظ كضارب‏السّيف فى سبيل‏اللّه فى وجه عدوّه.»(205)
فرو برنده خشم همانند كسى است كه با شمشير آخته روياروى دشمنان خدا ايستاده و درراه او شمشير مى‏زند.
3. و نيز فرمود: «ليس‏الشّديد بالصّرعه انمّا الشّديدالّذى يملك نفسه عندالغضب ثمّ ذكرالعافين عن‏النّاس...»(206)
قهرمان آن نيست كه در ميدان كشتى پيروز شود، بلكه كسى است كه به‏هنگام غضب زمام نفس خويش را به‏كف داشته باشد. و آنگاه اين آيه شريفه را تلاوت كرد كه: «والعافين عن النّاس...»
4. همچنين از آن حضرت است كه: «انّ هؤلاء فى امّتى قليل الّا من عصم‏اللّه.»(207)
اين دسته از مردم، در جامعه و امّت من بسيار اندكند و فقط خدا بايد آنان را مدد رساند؛ امّا در جامعه ‏هاى پيشين شمار آنها بسيار بوده است.
  نكته ‏اى ظريف و درسى انسانساز در اين آيه شريفه هست و آن اينكه:
«گذشت از لغزشهاى ديگران، اگرچه واجب نيست، بسيار مورد رضاى خداست».
پيامبر گرامى(ص) در اين خصوص فرموده است:«ما عفا رجلٌ مظلمة قط الّا زادهُ‏اللّه بها عزّاً.»
هيچ انسانى از حقّ خويش درمورد ديگرى نگذشت، جز اينكه خدا به بركت آن عمل انسانى، شكوه و عزّتى به او ارزانى داشت.
نيكوكاران و از پى آن، خداوند از نيكوكاران سخن بميان مى‏آورد و بروشنى مى‏فرمايد كه آنان را دوست دارد.نيكوكار، انسان شايسته ‏اى است كه فقط بخاطر خدا نعمتى خالص به ديگرى مى‏بخشد و براى خشنودى او كارهاى شايسته انجام مى‏دهد.
در اين مورد آورده ‏اند كه روزى يكى از كنيزان چهارمين امام نور، با ظرفى، آب بر دست آن بزرگوار مى‏ريخت كه ظرف آب از دستش افتاد و آب جوشان، دستهاى آن حضرت را سوزاند. امام چهارم سربلند كرد و نگاهى به كنيز انداخت؛ كه آن بنده هوشمند خدا گفت:
خداوند مى‏فرمايد:« والكاظمين ‏الغيظ».حضرت فرمود: خشم خويش را فرو بردم.گفت: مى‏فرمايد « والعافين عن ‏النّاس»فرمود: گذشت كردم.گفت: مى‏فرمايد « واللّه يحبّ ‏المحسنين».فرمود: برو كه تو را در راه خدا آزاد ساختم
    خداوند هيچ كس را جز به قدر توانايی ‏اش تكليف نمى‏ كند. +

فاذکرونی اذکرکم

منظور از «وَسِیلَة»، در آیه 35 سوره «مائده»

منظور از «وَسِیلَة»، در آیه 35 سوره «مائده»

پرسش : منظور از این سخن خداوند: «وسیله اى براى تقرّب به خدابرگزینید» چیست؟ پاسخ اجمالی: پاسخ تفصیلی: در بسیارى از آیات قرآنکریم سخن از توسلبه میان آمده است. از جمله در آیه35 سوره «مایده» خداوند مى فرماید: (وسیله اى براى تقرّب به خداانتخاب نمایید)؛ «وَ ابْتَغُوا اِلَیْهِ الْوَسیلَهَ».
موضوع مهمى که در این آیهباید مورد توجه قرار گیرد، دستورى است که درباره انتخاب «وسیله» به افراد با ایمانداده شده است.
«وَسِیلَه» در اصلبه معنى تقرّب جستن و یا چیزى که باعث تقرّب به دیگرى از روى علاقه و رغبت مى شود، مى باشد.
بنابراین وسیله در آیهفوق، معنى بسیار وسیعى دارد و هر کار و هر چیزى را که باعث نزدیک شدن به پیشگاه مقدس پروردگار مى شود، شامل مى گردد که مهم ترین آنها، ایمان به خداو پیامبر اکرم(صلی اللهعلیه وآله وسلّم) و جهادو عبادات همچون نمازو زکاتو روزهو زیارتخانه خدا و همچنین صله رحمو انفاق در راه خداـ اعم از انفاق هاى پنهانى و آشکار ـ و همچنین هر کار نیک و خیر مى باشد.
همان طور که على(علیه السلام) در «نهج البلاغه» فرموده است:
«بهترین چیزى که به وسیله آن مى توان به خدانزدیک شد، ایمانبه خدا، پیامبر او و جهاد در راه خدااست که قلّه کوهسار اسلاماست، و همچنین کلمه اخلاص (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) که همان فطرت توحیداست، و بر پا داشتن نمازکه آیین اسلاماست، و زکات که فریضه واجبه است، و روزهماه رمضان که سپرى است در برابر گناهو کیفرهاى الهى، و حجو عُمره که فقر و پریشانى را دور مى کند و گناهان را مى شوید، و صله رحم که ثروت را زیاد و عمر را طولانى مى کند، انفاق هاى پنهانى که جبران گناهان مى نماید و انفاق آشکار که مرگ هاى ناگوار و بد را دور مى سازد و کارهاى نیک که انسان را از سقوط نجات مى دهد». (1)
و نیز شفاعتپیامبران، امامان و بندگان صالح خداکه طبق صریح قرآنباعث تقرّب به پروردگار مى گردد، همه در مفهوم وسیع توسّل داخل است.
و همچنین پیروى از پیامبر و امام و گام نهادن در جاى گام آنها؛ زیرا همه اینها موجب نزدیکى به ساحت قدس پروردگار مى باشد، حتى سوگند دادن خدابه مقام پیامبران و امامان و صالحان که نشانه علاقه به آنها و اهمیت دادن به مقام و مکتب آنان مى باشد، همه جزء این مفهوم وسیع است.
و آنها که آیهفوق را به بعضى از این مفاهیم اختصاص داده اند، در حقیقت هیچ گونه دلیلى بر این تخصیص ندارند؛ زیرا همان طور که گفتیم: «وسیله» مفهوم لغویش به معنى هر چیزى است که باعث تقرّب مى گردد.
لازم به تذکر است که هرگز منظور این نیست که چیزى را از شخص پیامبر یا امام مستقلاً تقاضا کنند، بلکه منظور این است: با اعمال صالح یا پیروى از پیامبر و امام(علیه السلام)، یا شفاعتآنان و یا سوگند دادن خداوند به مقام و مکتب آنها (که خود یک نوع احترام و اهتمام به موقعیت آنها و یک نوع عبادت است) از خداوند چیزى را بخواهند.
این معنى نه بوى شرک مى دهد، نه بر خلاف آیات دیگر قرآناست و نه از عموم آیهفوق بیرون مى باشد (دقت کنید).
از آیات دیگر قرآننیز به خوبى استفاده مى شود که وسیله قرار دادن مقام انسان صالحى در پیشگاه خداو طلب چیزى از خداوند به خاطر او، به هیچ وجه ممنوع نیست و منافات با توحید ندارد، در آیه64 سوره«نساء» مى خوانیم: «وَ لَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَّلَمُوا اَنْفُسَهُمْ جاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً رَحِیْماً»؛ (اگر آنها هنگامى که به خویشتن ستم کردند [و مرتکب گناهى شدند] به سراغ تو مى آمدند و از خداوند طلب عفو و بخشش مى کردند و تو نیز براى آنها طلب عفو مى کردى، خدارا توبه پذیر و رحیم مى یافتند).
و نیز در آیه97 سوره«یوسف» مى خوانیم که: برادران یوسف از پدر تقاضا کردند در پیشگاه خداوند براى آنها استغفارکند و یعقوب(علیه السلام) نیز این تقاضا را پذیرفت.
در آیه114 سوره«توبه» نیز موضوع استغفارابراهیم(علیه السلام) در مورد پدرش آمده که تاثیر دعاى پیامبران درباره دیگران را تایید مى کند و همچنین در آیات متعدّد دیگر قرآناین موضوع منعکس است. (2)

پی نوشت:
(1). نهج البلاغه،  خطبه 110.
(2). گردآوري از کتاب: تفسیر نمونه، آيت الله العظمي مکارم شيرازي، دارالکتب الإسلامیه، چاپ سی و ششم، ج 4، ص 463.
  
منبع

رزق و روزى

 
 

پرتوي از نور جلد 7
إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَآءُ وَيَقْدِرُ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيراً بَصِيراً(اسراء، 30)
 همانا پروردگارت براى هر كس بخواهد، روزى را گشاده يا تنگ مى‏سازد، همانا او نسبت به بندگانش آگاه و بيناست.
 
در قرآن به طور گسترده درباره‏ى رزق و روزى، بحث شده است. برخى از نكاتِ آن آيات عبارت است از:
 الف) رزق هر جنبنده‏اى بر عهده خداست. «ما من دابّةٍ فى‏الارض الاّ على اللّه رزقها»(142)
 ب) سرچشمه روزى، در آسمان است. «و فى السماء رزقكم»(143)
 ج) اگر همه‏ى مردم رزق گسترده داشته باشند، فساد گسترش مى‏يابد. «و لو بَسط اللّه الرّزق لعباده لَبَغوا فى الارض»(144)
 د) مردم بايد تلاش كنند و به دنبال رزق بروند. «فابتغوا عنداللّه الرّزق»(145)
 ه) تقوا از عوامل گشايش و موجب توسعه در رزق است. «و مَن يَتّقِ اللّه يَجعل له مَخرجا و يرزقه من حيث لايَحتسِب»(146)

142) هود، 6.
143) ذاريات، 22.
144) شورى، 27.
145) عنكبوت، 17.
146) طلاق، 2.

اهدناالصراط المستقیم:  خدایا ما را به شاهراه استوار هدایت فرما.

نتیجه تصویری برای اهدنا الصراط

خدایا ما را به شاهراه استوار هدایت فرما.

چشم زخم حق است و ...

 

✨پیامبر اڪرم ص:

چشم زخم حق است

و باعث مرگ مےشود هرگاه از این امر ترسیدی

📿سورهای فلق و ناس را
بخوانید📿

📚حلب الائمه ص ۱۳۶

نتیجه تصویری


 🌸  @AtrBeheshti 🌸

سوره اخلاص

*بِسْمِ اللهِ الْرَّحْمَنِ الْرَّحِیمِ*

قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ۞ اللَّهُ الصَّمَدُ۞لَمْ یَلِدْ و

*بِسْمِ اللهِ الْرَّحْمَنِ الْرَّحِیمِ*

قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ۞ اللَّهُ الصَّمَدُ۞لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ۞وَ لَمْ یَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ۞

 

جایگاه نیکوکاران

 

جایگاه نیکوکاران

 نیکوکاران ورستگاران را به سوی بهشت می برند . بهشت در حال استقبال وآماده پذیرایی از انهاست وچون بهشتیان سررسند ،  درهای ان را به روی خود گشوده می بینند . بهشت هشت در دارد که بهشتیان از ان درها وارد میشوند . (۱) یک در مخصوص پیامبران وصدیقان ویک در مخصوص شهیدان و صالحان و درهای دیگر برای گروه های دیگر است(۲)

ادامه نوشته

حق النفس ، حق الله ، حق الناس  (حقوق سه گانه )

 حقوق سه گانه

(حق النفس ، حق الله ، حق الناس  )

1 ـ ﻏﺬﺍ ﻣﻰﺧﻮﺭﻳﻢ، 

2ـ ﺑﺮﺍﻯ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﻣﻰﺭﻭﻳﻢ، 

3ـ ﺑﺮﺍﻯ ﺳﻮﺍﺭ ﺷﺪﻥ ﺑﻪ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺩﺭ ﺻﻒ ﻣﻰﺍﻳﺴﺘﻴﻢ، 

ﺍﮔﺮ ﻛﻤﻰ ﺩﻗﺖ ﻛﻨﻴﻢ ﻣﻰﺑﻴﻨﻴﻢ ﺑﻌﻀﻰ ﺍﺯ ﻛﺎﺭﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﻣﺎ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺷﺐ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻰﺩﻫﻴﻢ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻳﻦ  ﺍﺳــﺖ ﻛﻪ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺳــﺎﻟﻢ ﺑﻤﺎﻧﻴﻢ ﻭ ﺑﺘﻮﺍﻧﻴﻢ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻧﻈﺮ ﺭﺷﺪ ﺧﻮﺑﻰ ﺩﺍﺷــﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ. ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭﻫﺎ، ﺣﻖﺍﻟﻨﻔﺲ ﮔﻔﺘه ﻣﻰ ﺷــﻮﺩ. ﻏﺬﺍ ﺧﻮﺭﺩﻥ، ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻛﺮﺩﻥ، ﻣﺴﻮﺍﻙ ﺯﺩﻥ ﻭ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻛﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭﻫﺎ ﻫﺴــﺘﻨﺪ. ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ّﺣﻖ ﺍﻟﻨﻔﺲ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﻣﻬﻢﺗﺮﻳﻦ ﻭﻇﺎﻳﻔﻰﺍﺳﺖ ﻛﻪﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺑﻪﻋﻬﺪﺓ ﻫﺮﻳﻚ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ.

 

بعضی ﻛﺎﺭﻫﺎﻯ ﺩﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻳﻦ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻰﺩﻫﻴﻢ ﻛﻪ ﺩﺳــﺘﻮﺭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﺍ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﻛﻨﻴﻢ. ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭﻫﺎ ﺣﻖﷲ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻰﺷﻮﺩ. ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ، ﺍﻣﺮ ﺑﻪ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﻭ ﺩﻭﺭﻯ ﺍﺯ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﮔﺮﻭﻩ ﻫﺴﺘﻨﺪ. 

ﺑﺨﺶ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺍﺯ ﻛﺎﺭﻫﺎ، ﻭﻇﻴﻔﻪﻫﺎﻯ ﻣﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ. ﻣﺎ ﻣﻮﻇﻔﻴﻢ ﺑﻪ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪﺍﻥ ﻛﻤﻚ ﻛﻨﻴﻢ، ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺭ ﻧﺪﻫﻴﻢ، ﺣﻖ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻴﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻛﺴــﻰ ﻇﻠﻢ ﻧﻜﻨﻴﻢ. ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻭﻇﺎﻳﻒ ، ﺣﻖ ﺍﻟﻨﺎﺱ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ.

صریح ترین آیه شریفه آیه 29

از سوره مبارکه نساء است که می فرماید: «یا اَیُّها الَّذِینَ آمَنوا لا تأکلوُا اَموالَکُمْ بَینَکُمْ بِالباطِلِ اِلّا اَنْ تَکونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنکُمْ» «ای اهل ایمان اموال یکدیگر را از راه باطل نخورید، مگر آنکه تجارتی از روی رضایت انجام دهید.»

رسول خدا صلی الله علیه وآله می فرمود: «مَنِ اکتَسَبَ مالاًمِنْ غَیرِ حِلِّهِ کانَ رادَّهُ اِلَی النّارِ» «هر که ثروتی از غیر حلال به دست آورد، آن ثروت، او را به آتش جهنّم رهنمود می نماید.»

امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند: «خداوند حقوق بندگانش را مقدم بر حقوق خود قرار داد و کسی که حقوق بندگان را رعایت کند حقوق خدا را نیز رعایت خواهد کرد.»

 

ادامه نوشته

اخلاق یعنی چه ؟

 

"اخلاق" از نظر لغت جمع "خُلْق" به معنای خوی، طبع، سجیه و عادت است،  اعم از این که آن سجیه و عادت نیکو باشد یا زشت و بد.

در اصطلاح دانشمندان اسلامی : "اخلاق، کیفیتی برای نفس آدمی است که رفتارهایی متناسب با آن از انسان بروز می‏کند"؛ یعنی اگر کیفیت نفس خوب باشد، کارهای خوب و اگر بد باشد کارهای بد صورت می‏گیرد؛ پس اخلاق به اخلاق حسنه، خوب، اخلاق رذیله و بد تقسیم می‏شود. این کیفیت نفسانی ممکن است به صورت غیر راسخ و یا به شکل ملکه در آید.

 

"هر کس در طول شبانه روز کارهای گوناگونی انجام می دهد؛ گاه کار خوب و شایسته، و گاه بد و نا شایست.

 

در اثر تکرار این کارها و اعمال ظاهری، در درون انسان حالات و صفاتی به وجود می آید؛ این حالات و صفات را اخلاق می گویند.

 

 حکیمان الهی در این باره گفته اند: إنّ تَکرارَ الأَفاعِیلِ، یُوجِبُ المَلَکاتِ تکرار کارها، باعث به وجود آمدن صفات درونی می شود.

 

ادامه نوشته

اهدنا صراط المستقیم...

عکس و تصویر اهدنا صراط المستقیم...

اهدنا صراط المستقیم...

تفسیر ایّاکَ نَعْبُدُ وَ اِیّاکَ نَسْتَعین

مجله گنجینه آذر و دی 1385، شماره 62 تفسیر ایّاکَ نَعْبُدُ وَ اِیّاکَ نَسْتَعین

 
 
 نتیجه تصویری برای اهدنا الصراط المستقیم

در نگاه نخست

«ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعین» یعنی تو را پرستش می کنیم و بس و غیر تو را سزاوار پرستش نمی دانیم و در حوایج و مهمّات، از تو یاری می جوییم و از تو استعانت می خواهیم و تو را در هر دو جهان، یکی می دانیم و در هر دو سرا از تو توفیق می خواهیم و به عبودیّت تو تقرّب به حضرت تو می نماییم و در عبادت و استعانت، تو را شریک نمی گیریم و بی سابقه خدمتی شایسته و وسیله کردارِ بایسته، این همه لطف و مدد و رحمت و عنایت از تو می بینیم.

معنای ایّاکَ

«ایاک» در این جا مفعول است و «نعبد» فعل و فاعل است و اصل در مفعول آن است که از فعل و فاعل، او را تأخیر دارند؛ پس نکته تقدیم را جمهورِ محققّین، اختصاص دانسته اند و تفسیر چنین نموده اند که «نَخُصُّک بِالْعِبادَة، و لانَعْبُدُ غیرَک» [یعنی: فقط تو را می پرستیم و جز تو کسی را نمی پرستیم]؛ چنان که در تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام مسطور است.

آری، عبادت بی اخلاص، معتبر نیست و عبادت خالص آن است که محضا للّه ِ باشد و غیر را در آن مدخل نبُوَد. نیز این گفته اند که تقدیمِ ذکر معبود، سببِ تنبیه عِباد است بر آن که چون لفظ «ایّاک» را ـ که دلیلِ ذات است ـ بر زبان رانَد و جلالت و عظمت ربّانی در دل گذرانَد و دانَد که چون او خداوندی نوازنده دارد، هر چند عبادت شاقّه باشد، بر وی آسان نماید و در شرایط تعظیم و تکریم، تکاسُل نورزد و آداب عبادت را رعایت نماید و بر یمین و شمال، بلکه به دنیا و عُقبی ملتفت نشود؛ شاید که دیده دلش از پرتو نور جمال، بهره یابد.

معنای نعبد

هر گاه او را مشتقّ از عبادت گیریم، به معنی پرستش باشد و هرگاه اشتقاق او را از عبودیّت دانیم، به معنی بندگی باشد.

و بعضی گفته اند که عبادت، بندگی کردن است و عبودیت، با بنده بودن، و این نیز فرموده اند که عبادت، ارتکاب طاعت است که بکنی آنچه [را] خدای پسندد و عبودیّت آن باشد که پسندی، آنچه خدا کند.

صاحب عبادت، عابد است و جمع او «عُبّاد» و صاحِب عبودیت، عبد است و جمع او «عِباد»

اصول عبادت و عبودیت

اصول عبادت شش است؛ نماز بی غفلت، روزه بی غیبت، زکات بی منّت، حجّ بی ارادت، جهاد اصغر و اکبر بی ریا و سُمعت و ذکر بی ملالت.

و اصول عبودیت نیز شش است؛ رضای بی خصومت، صبر بی شکایت، یقین بی شُبهت، شهود بی غیبت، توجّه بی فترت [و] اتصال بی قطعیّت.

و این نیز فرموده اند که علامت عبادت، حفظ حدود است و اَمارت عبودیت، وفا[ی] به عهود.

اصل عبادت، ترک دنیاست، و لُبِّ عبودیّت، طلب آخرت.

معنای استعانت

استعانت در لغت به معنِی طلب معونت است.

و معونت دو قسم است: قسمی ضروری و قسم دیگر غیر ضروری و استعانت، طلب این دو قسمِ معونت است و حکمت در اطلاق استعانت آن است که بنده در جمیع احوال، به استعانتِ حضرت ذوالجلال محتاج است، لاجرم باید که مقیّد نبُوَد به چیزی تا شامل همه اشیا شود.

و گفته اند که تکررّ «ایّاکَ» [بر نَسْتَعین] نصّ است بر آن که مستعان اوست؛ لاغیر.

آری، چنانچه در عبادت اختصاص لازم است، در استعانت نیز تخصیص می باید. و استعانت از غیر حق (سُبْحانَهُ) نمی شاید، پس گوییا بنده می گوید: «الهی! از غیر تو یاری نمی خواهم، زیرا که غیر تو محتاج و عاجزند و از ایشان اعانتی نمی آید، مگر وقتی که ایشان را بر اعانتِ من اعانت کنی و آنان را وسیله سازی؛ چون که معینِ حقیقی توئی؛

اگر تو دست نگیری، که دست گیر بُوَد؟ و گر تو یار نباشی، که می دهد یاری؟

راز همراه بودن عبادت و استعانت

بدان که حضرت عزّت، قرین گردانیده عبادت را به استعانت، تا جمع کرده باشد میان آنچه سبب تقرّب بندگان است و آنچه از خیر دنیا و آخرت محتاجند بدان.

و دیگر آن که عبادت تمام نشود الاّ به قبول و قبول حاصل نشود مگر به فضل و استعانتِ خالق نفوس و عقول. دیگر آن که عبادت، امانت است و ادای امانت، بی مدد و استعانت، تیسّر نپذیرد.

و در اعجاز البیان گوید که «چون حق تعالی بندگان را بیافرید و آنچه ایشان را بایست و شایست، از خلعت وجود و بقا کرامت فرمود، ایشان در پرده غرور و پندار، بودی خود را وجودی اثبات می کنند و رنگ و بوی تعیّن فریب یافته، لاف استقلال در عبودیت می زنند که «اِیّاک نَعْبُدُ» و حال آن که در حقیقت ایشان را وجودی و بودی ثابت نیست و استقلال از لوازم وجود است؛ پس به «ایّاکَ نَسْتَعین»، سلب استقلالِ موهومِ بندگان از ایشان نمود، تا دانند که اعانت از اوست و معبود هم اوست.

نماز صادقان و کاذبان

عزیزی گفته که: «گفتن این کلمات آسان است؛ امّا متحقق شدن به معانیِ آن، کار مردان است.

در وقت نماز که دَعویِ دروغی که در «اِیّاکَ نَعْبُد» می کنی، شرم دار! نماز گزارنده، با خدای راز می گوید.

اهل راز کسی بُوَد که در هیچ وقتی خلاف فرمان صاحبْ راز نکند و پاسبان افعال و اقوال خود باشد.

از سر غفلت به مسجد در آمدن و به طریق عادت در نماز ایستادن و به هزار اندیشه باطل و خیال، مشغول بودن، بتکده هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی را قبله پرستش ساختن، و «اِیّاکَ نَعْبُدُ» بر زبان راندن و طرحِ ملازمتِ سلطان و حاکم و امیر و وزیر انداختن و از ایشان یاری خواستن و «ایّاکَ نَسْتَعین» خواندن و با این همه، خود را از اهل نماز و محرمِ راز دانستن، زِهی تصور باطل، زِهی خیال محال!

در حریمِ حَرم دوست نگردی مَحرم تا ز اندیشه اغیار مجرّد نشوی

راز نونَ «نعْبُدُ» و «نَسْتَعین»

و علما را در «نون» «نعْبُدُ» و «نَسْتَعینُ» سخن بسیار است؛

بعضی گویند که نون جمع است و مُراد، قاری باشد با حَفَظه و کِرامُ الکاتِبین که پیوسته با اویند، و ایشان نیز بندگان حقَّند و استعانت جویندگان از وی با جمعی مؤمنان نماز گزارندگان یا جمیع عبادت کنندگان و استعانت جویندگان، از حاضران و غایبان.

پس، گویا بنده بدین صیغه، عبادت و استعانت خود را در تضاعیفِ عبادت و استعانتِ عابدان و مستعینان از ملائکه و اولیاء و مؤمنان درج می کند و حاجات خود را در اثنای حاجات ایشان معروض می گرداند؛ شاید که به برکت طاعات و استعاناتِ ارباب سعادت، عبادت و استعانتِ او مقبول و دَعَواتِ او مستجاب گردد؛

به طفیلِ همه قبولم کن اِی اِلهِ من و الهِ همه

دعا در حق دیگران

در خبر آمده که حضرت رسالت صلی الله علیه و آله فرمود که: «خدا را به زبانی خوانید که بدان نافرمانی نکرده باشید!»

عرض کردند که: «یا رسولَ اللّه ! این زبان که را باشد؟»

فرمود: «بخوانید بعضی از شما برای بعضی» یعنی در حق یکدیگر دعای خیر کنید تا دعوتِ همه به زبان بی گناه باشد؛ زیرا که هیچ یک به زبان دیگری گناه نکرده و عصیان نورزیده؛ پس برای او دعا کردن، چنان باشد که به زبانِ او، و آن زبانی است که نافرمانی از آن زبان از دعا کننده، صادر نشده.

و در [روایت] صحیح دیگر وارد شده که: «چون مؤمن برای برادر مؤمن خود دعا کند، مَلَکِ مُوَکّل برای او آمین گوید و فرماید که: دعای تو در حق او مستجاب است و حق سبحانه تو را نیز به مثل آنچه از برای برادر مؤمن طلب نمودی، شفقت فرمود؛ پس چون مؤمنان را شفاعت در حقّ یکدیگر ثابت شود، چرا کسی شک و شُبهه نماید، در شفاعت پیغمبر آخرالزمان صلی الله علیه و آله در حقّ اهل عصیان؟!

ما عاصیان اگر چه نداریم طاعتی داریم روزِ حشر امید شفاعتی
کلمات کليدي

اهدنا الصراط المستقیم یعنی چه؟

نتیجه تصویری برای اهدنا

اهدنا الصراط المستقیم یعنی چه؟
پرسش
اهدنا الصراط المستقیم یعنی چه؟
پاسخ اجمالی

عالمان و مفسران قرآن در تفسیر "صراط مستقیم" از دو شیوه نظری و مصداقی بهره جسته اند؛ منظور از نظر شیوه نظری ویژگی هایی است که خداوند در قرآن برای صراط مستقیم بیان کرده است، و مقصود از روش مصداقی؛ مصادیق و کسانی که هستند با پیمودن راه راست و دارا بودن ویژگی های ذکر شده در قرآن، الگو و نمونه بارز صراط مستقیم شدند.

 

مفسران در باره معنا و مقصود آیات قرآن از "صراط مستقیم" نظریاتی اظهار کرده اند که برخی از آنها از این قرار است:

 

1. صراط مستقیم؛ یعنی کتاب خدا (قرآن).

 

2. صراط مستقیم؛ یعنی راه انبیا و پیامبران الاهی.

 

3. صراط مستقیم؛ یعنی اسلام (تسلیم شدن در برابر خداوند).

 

4. امام واجب الاطاعه؛ صراط مستقیم در دنیا است و پیروی از او، وسیله عبور از صراط و پل بر روی جهنم در آخرت است.

 

5. صراط مستقیم همان آیین خدا پرستی و دین حق و پایبند بودن به دستورات خدا است.

 

6. صراط مستقیم؛ دینی است که خداوند به آن فرمان داده است که آن اعم از توحید، عدل و ولایت کسانی است که اطاعت آنان واجب است.

 

ادامه نوشته

و چون بندگان من از تو سراغ مرا مى گيرند بدانند كه...

بقره / 186

آيه 186 بقره 

186- واذا سالك عبادى عنى فانى قريب اجيب دعوه الداع اذا دعان فليستجيبوا لى و ليومنوا بى لعلهم يرشدون

ترجمه آيه:

و چون بندگان من از تو سراغ مرا مى گيرند بدانند كه من نزديكم و دعوت دع اكنندگان را اجابت مى كنم البته در صورتى كه مرا بخوانند پس بايد كه آنان نيز دعوت مرا اجابت نموده و بايد به من ايمان آورند تا شايد رشد يابند.(186)

وَقُل رَّبِّ أَنزِلْنِي مُنزَلًا مُّبَارَكًا وَأَنتَ خَيْرُ الْمُنزِلِينَ

لوحات قرانية من سورة المؤمنون الأية 29
الرسم الإملائى
( 29 ) وَقُل رَّبِّ أَنزِلْنِي مُنزَلًا مُّبَارَكًا وَأَنتَ خَيْرُ الْمُنزِلِينَ
-------------------------------------------------------------------------------------------------------
فارسى
( 29 ) و (نیز) بگو : « پروردگارا ! ما را در منزلگاهی پر برکت فرود آور، و تو بهترین فرود آورندگانی».
--------------------------------------------------------------------------------------------------------
أردو
( 29 ) اور (یہ بھی) دعا کرنا کہ اے پروردگار ہم کو مبارک جگہ اُتاریو اور تو سب سے بہتر اُتارنے والا ہے
--------------------------------------------------------------------------------------------------------
كردى
( 29 ) هه‌روه‌ها بڵێ: په‌روه‌ردگارا له شوێنێکى موباره‌ك و پیرۆز دامبه‌زێنه‌. چونکه تۆ چاکترین زاتێکى بۆ ئه‌وه‌ی له شوێنی موباره‌ك و پیرۆزدا دامانبه‌زێنیت (ئیتر که‌شتیه‌که له‌سه‌ر کێوی جودی له کوردستانی باکور له‌نگه‌ری گرت).
 

Quranic posters surat (Al-Muminoon)
English
( 29 ) And say, 'My Lord, let me land at a blessed landing place, and You are the best to accommodate [us].' "
--------------------------------------------------------------------------------------------------------
Francaise
( 29 ) Et dis: «Seigneur, fais-moi débarquer d'un débarquement béni. Tu es Celui qui procure le meilleur débarquement».
---------------------------------------------------------------------------------------------------------

023029 وقل رب أنزلني منزلا مباركا وأنت خير المنزلين

.http://quran-hd.com

وَاسْتَغْفِرِ اللَّهَ ۖ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا (106)

وَاسْتَغْفِرِ اللَّهَ ۖ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا

(106)نساء

 

و از خدا آمرزش بخواه که او آمرزنده و مهربان

است.

نتیجه تصویری برای واستغفر الله ان الله کان غفورا رحیما

مشاهده آیه در سوره

وَاسْتَغْفِرِ اللَّهَ ۖ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا

مشاهده آیه در سوره
Потрясающие тропические цветы со всего света

 

آيا مردم را به نيكى فرمان مى‏ دهيد و خود را فراموش مى ‏كنيد با اينكه شما كتاب [خدا] را مى‏ خوانيد آي

 

در این گزارش تفسیرآيه 40-44سوره بقره را می خوانید.

تفسیرآيات 40 - 44 سوره بقرهبه گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛قرآن سرتاسر دارای اعجاز در زندگی مادی و معنوی است که اگر ما با معرفت تلاوت کنیم حتما اثرات آن را خواهیم دید. لذا در اثرات سوره‌های قرآن اثرات عجیبی ذکر شده که هر کدام یک معجزه‌ای می‌باشند. در این گزارش تفسیر آیات 40-44سوره بقره را می خوانید:

 

 


يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ ﴿۴۰﴾
اى فرزندان اسرائيل نعمتهايم را كه بر شما ارزانى داشتم به ياد آريد و به پيمانم وفا كنيد تا به پيمانتان وفا كنم و تنها از من بترسيد (۴۰)

وَآمِنُوا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَكُمْ وَلَا تَكُونُوا أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ ﴿۴۱﴾
و بدانچه نازل كرده‏ ام كه مؤيد همان چيزى است كه با شماست ايمان آريد و نخستين منكر آن نباشيد و آيات مرا به بهايى ناچيز نفروشيد و تنها از من پروا كنيد (۴۱)

وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۴۲﴾
و حق را به باطل درنياميزيد و حقيقت را با آنكه خود میدانید كتمان نكنيد (۴۲)

وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ ﴿۴۳﴾
و نماز را بر پا داريد و زكات را بدهيد و با ركوع ‏كنندگان ركوع كنيد (۴۳)

أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿۴۴﴾
آيا مردم را به نيكى فرمان مى‏ دهيد و خود را فراموش مى ‏كنيد با اينكه شما كتاب [خدا] را مى‏ خوانيد آيا [هيچ] نمى‏ انديشيد (۴۴)

خداى سبحان در اين آيات عتاب ملت يهود را آغاز كرده ، و اين عتاب در طى صد و چند آيه ادامه دارد، و در آن نعمتهائى را كه خدا بر يهود افاضه فرمود، و كرامتهائى را كه نسبت به آنان مبذول داشت ، و عكس العملى كه يهود بصورت كفران و عصيان و عهدشكنى و تمرد و لجاجت از خود نشان داد، بر مى شمارد، و با اشاره به دوازده قصه از قصص آنان تذكرشان ميدهد، قصه نجاتشان از شر آل فرعون ، شكافته شدن دريا، و غرق شدن فرعونيان ، و قصه ميعاد در طور، و قصه گوساله پرستى آنان ، بعد از رفتن موسى بميقات ، و قصه مامور شدنشان بكشتن يكديگر، و داستان تقاضاشان از موسى كه خدا را بما نشان بده تا علنى و آشكارا او را ببينيم ، و به كيفر همين پيشنهادشان ، دچار صاعقه شدند، و دوباره زنده گشتند، تا آخر داستانهائيكه در اين آيات بدان اشاره شده ، و سرتاسر آن پر است از عنايات ربانى ، و الطاف الهى .


و نيز بيادشان مى آورد: آن ميثاقها كه از ايشان گرفت ، و ايشان آن ها را نقض كرده ، و پشت سر انداختند، و باز گناهانى را كه مرتكب شدند، و جرائمى را كه كسب كردند، و آثاريكه در دلهاشان پيدا شد، با اينكه كتابشان از آنها نهى كرده بود، و عقولشان نيز برخلاف آن حكم مى كرد، بيادشان مى اندازد، و يادآوريشان مى كند: كه بخاطر آن مخالفت ها چگونه دلهاشان دچار قساوت ، و نفوسشان در معرض شقاوت قرار گرفت ، و چگونه مساعيشان بى نتيجه شد.


(و اوفوا بعهدى ) الخ ، كلمه عهد در اصل بمعناى حفاظ است ، و همه معانى آن از اين يك معنا مشتق شده مانند عهد بمعناى ميثاق ، و عهد بمعناى سوگند، و بمعناى وصيت ، و بمعناى ديدار، و بمعناى نزول ، و امثال آن . #(فارهبون )، كلمه رهبت بمعناى خوف ، و مقابلش كلمه رغبت است .


(و لا تكونوا اول كافر به )، يعنى از ميان اهل كتاب ، و يا ميان اقوام گذشته ، و آينده تان ، شما كفر بقرآن را آغاز مكنيد، بگذاريد كسانى بدان كفر بورزند كه بهمه كتابهاى آسمانى كفر مى ورزند، و آن كفار مكه هستند، كه قبل از يهود بقرآن كفر ورزيده بودند.

 انتهای پیام/

تفسیر المیزان آیات40الی 44

تفسیر آیات 111 تا 120 سوره آل عمران

تفسیر آیات 111 تا 120 سوره آل عمران

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

لَنْ يَضُرُّوكُمْ إِلَّا أَذًى وَإِنْ يُقَاتِلُوكُمْ يُوَلُّوكُمُ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يُنْصَرُونَ

جز آزارى [اندك] هرگز به شما زيانى نخواهند رسانيد و اگر با شما بجنگند به شما پشت نمايند، سپس يارى نيابند (۱۱۱)

ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ

هر كجا يافته شوند به خوارى دچار شده‏ اند مگر آنكه به پناه امان خدا و زينهار مردم [روند] و به خشمى از خدا گرفتار آمدند و [مهر] بينوايى بر آنان زده شد اين بدان سبب بود كه به آيات خدا كفر مى ‏ورزيدند و پيامبران را به ناحق مى ‏كشتند [و نيز] اين [عقوبت] به سزاى آن بود كه نافرمانى كردند و از اندازه درمى‏ گذرانيدند (۱۱۲)

لَيْسُوا سَوَاءً مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ

[ولى همه آنان] يكسان نيستند از ميان اهل كتاب گروهى درست كردارند كه آيات الهى را در دل شب مى‏ خوانند و سر به سجده مى ‏نهند (۱۱۳)

يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَأُولَئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ

به خدا و روز قيامت ايمان دارند و به كار پسنديده فرمان مى‏ دهند و از كار ناپسند باز مى دارند و در كارهاى نيك شتاب مى كنند و آنان از شايستگانند (۱۱۴)

ادامه نوشته

جایگاه نیکوکاران

 

 

نیکوکاران ورستگاران را به سوی بهشت می برند . بهشت در حال استقبال وآماده پذیرایی از انهاست وچون بهشتیان سررسند ،  درهای ان به روی خود گشوده می بینند،  بهشت هشت در دارد که بهشتیان از ان درها وارد میشوند . (۱) یک در مخصوص پیامبران وصدیقان ویک در مخصوص شهیدان و صالحان و درهای دیگر برای گروه های دیگر است(۲) نگهبانان بهشت به انها سلام میکنند وخوشامد میگویند وبه انها وعده میدهند که همیشه دراین جایگاه نیکو و در امنیت وسلامت به سر می برید(۳) رستگاران ،حمد و سپاس خدا می گزارند و میگویند خدای را سپاس که به وعده ی خود وفا کرد و ما را وارث بهشت شدیم وهر جای آن که بخواهیم ساکن می شویم . چه خوب است پاداش عمل کنندگان .

هر یک از بهشتیان متناسب با اعمال شان دردرجه ای از بهشت قرارمیگیرند .

 رسول خدا (ص ) فرموده است : بالاترین درجه بهشت فردوس است و اگر چیزی از خدا میخواهید ، فردوس را طلب کنید.(۴) 

 

رنج وبدی به بهشتیان نمیرسد (۵)وهرچه دل هاشان تمنا کند ودیدگانشان را خوش اید،آماده می شود .(۶)

 دربهشت هیچ الودگی و ناپاکی وجود ندارد .  کسی سخن لغو و گناه الود نمی شنود و  گفتارشان سلام و درود است (۷) خدا را سپاس میگویند که حزن و اندوه را از آنان  زدوده و از رنج و درماندگی دور کرده است (۸) علاوه بر این بالاترین مرتبه نعمت های بهشت لقاء و دیدار اوست که اولیای خدا درطلب ان هستند وبه شوق ان زندگی میکنند (۹) 

بهشتیان باخدا هم صحبت اند و به  " سبحانک الهم "  مترنم اند . (۱۰)   بهشت برای انان سرای سلامتی ( درالسلام )  است ،  زیرا هیچ  نقصانی ،  اندوهی، غصه ای ، خوف و ترسی ،  عجزی ، مرضی ، جهلی ، مرگ و هلاکتی ،  و خلاصه هیچ ناراحتی و رنجی در ان نیست.

نعمت های دائمی آن هیچگاه خستگی و سستی و ملامت نمی اورد. در ان جا انسان همیشه تازه و شاداب و سرحال است و همواره احساس طراوت و تازگی می کند . زیرا هر روز چیز تازه ای درخواست می کند و هر چه را هم درخواست کند آماده می یابد . زنان ومردان بهشتی در زیباترین و جوان ترین وجه  دربهشت زندگی می کنند . همسران به یکدیگر عاشق و مایل هستند ( 11) ، ازدواج انها سر شار از عشق، لذت و سرور است و این سرورهیچگاه تبدیل به ناخوشی ودلزدگی نمیشوند.

 همسران بهشتی نیکو سیرت و زیبارو،جوان و شاداب،  پاک و طاهر، شادکام و مسرور، خوش و خرم، بدون غصه و خشم و پیوسته عاشق و خرسند از همسر خود هستند.(۱۲)

 برترین مقام بهشت ، مقام رضا و خرسندی است که در این مقام نه تنها خداوند از انسان راضی است ، بلکه وی نیز از خداوند رضایت دارد ، یکدیگر را می پسندند و از یکدیگر گله ای و شکایتی ندارند .(۱۳)

ادامه نوشته

رَبِّ فَلَا تَجْعَلْنِي فِي الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ

 سورة المؤمنون الأية 94
 
( 94 ) رَبِّ فَلَا تَجْعَلْنِي فِي الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ
 
فارسى


( 94 ) پروردگارا ! پس مرا در (زمره ی) قوم ستمگران قرار مده ».

57 «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ

Related image

شما اینجا هستید:  

آیه 57 «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ»

 

57 «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ»
 
ترجمه :
57. هر نَفْسى چشنده مرگ است، پس از آن به سوى ما برمى گرديد.
 
تفسير :
[اقسام نفس ونحوه مرگ هر كدام]
(كُلُّ نَفْسٍ) از براى نفس اقسامى است: نفوس ملكوتى [مانند] نفس ملائكه، نفوس فلكى [مانند] نفس سماوات و كرات جويه، نفس جمادى [مانند] زمين و جبال [و هر چيزى كه رشد ونمو ندارد]، نفس نباتى [مثل] اشجار و گياه‌ها، نفس حيوانى كه داراى حس و حركت بالاختيار است، نفس شيطانى كه منبع مكر و خدعه است، نفس انسانى كه داراى عقل و شعور و ادراك است.
(ذائِقَةُ الْمَوْتِ) شامل جميع اقسام [نفس] مى‌شود كه كلمه «كل» از ادات عموم است، كُلُ ما يَصْدِقُ عليهِ النَفْسُ ذائق موت است[1] . اما نفس ملكوتى، قوله تعالى: (وَ نُفِخَ فِى الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِى السَّمواتِ)[2]  الآيه.
اما نفس فلكى، قوله تعالى: (وَ السَّمواتُ مَطْوِيّاتٌ بِيَمِينِهِ)[3] ، (يَوْمَ نَطْوِى السَّماءَ كَطَىِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ)[4] ، (إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ * وَ إِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ)[5] ، (إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ * وَ إِذَا الْكَواكِبُ انْتَثَرَتْ)[6] .
و اما نفوس جمادى: (إِذا دُكَّتِ الاَْرْضُ دَكًّا دَكًّا)[7] ، (وَ إِذَا الْبِحارُ فُجِّرَتْ)[8] ، (فَإِذا نُفِخَ فِى الصُّورِ نَفْخَةٌ واحِدَةٌ * وَ حُمِلَتِ الاَْرْضُ وَ الْجِبالُ فَدُكَّتا دَكَّةً واحِدَةً)[9] ،  (يَوْمَ تَرْجُفُ الاَْرْضُ وَ الْجِبالُ وَ كانَتِ الْجِبالُ كَثِيباً مَهِيلاً)[10]  و غير اين‌ها از آيات.
و اما نفوس نباتى زمين و جبال و نباتات، قاعاً صفصفاً مى‌شود: (وَ يَسْئَلُونَکَ عَنِ الْجِبالِ فَقُلْ يَنْسِفُها رَبِّى نَسْفاً * فَيَذَرُها قاعاً صَفْصَفاً * لا تَرى فِيها عِوَجاً وَ لا أَمْتاً)[11] .
  و اما نفوس حيوانى و شيطانى و انسانى، مشمول آيه قبل است كه مى‌فرمايد : (وَ نُفِخَ فِى الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِى السَّمواتِ وَ مَنْ فِى الاَْرْضِ)[12] .
 (ثُمَّ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ) خطاب ظاهراً به ملائكه و جن و انس و حيوانات است به دليل (وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ)[13]  كه مسئله معاد است كه مى‌فرمايد: (ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرى فَإِذا هُمْ قِيامٌ يَنْظُرُونَ)[14]  و سرتاسر قرآن مسئله معاد است كه از ضروريات  جميع اديان است، يعنى هر كه قائل به مبدأ باشد، قائل به معاد هم هست.

_______________________________________________

[1] .  هر چيزى كه بر آن مصداق جان ونفس مى‌شود، طعم مرگ را مى‌چشد.
[2] .  ودر صور دميده مى‌شود، پس هر كه در آسمان‌هاست بيهوش درمى‌افتد. سوره زمر :آيه 68.
[3] .  وآسمان‌ها در پيچيده به دست اوست. همان: آيه 67.
[4] .  روزى كه آسمان را همچون در پيچيدن صفحه نامه‌ها درمى‌پيچيم. سوره انبياء: آيه 104.
[5] .  آن‌گاه كه خورشيد به هم درپيچد، وآن‌گاه كه ستارگان تيره شوند. سوره تكوير :آيات 1 ـ 2.
[6] .  آن‌گاه كه آسمان زهم بشكافد، وآن‌گاه كه اختران پراكنده شوند. سوره انفطار :آيات 1 ـ 2.
[7] .  آن‌گاه كه زمين، سفت درهم كوبيده شود. سوره فجر: آيه 21.
[8] .  وآن‌گاه كه درياها از جا بركنده گردند. سوره انفطار: آيه 3.
[9] .  پس آنگاه كه در صور يك بار دميده شود. وزمين وكوه‌ها از جاى خود برداشته شوندو هر دوى آن‌ها با يك تكان، ريزريز گردند. سوره حاقه: آيات 13 ـ 14.
[10] .  روزى كه زمين وكوه‌ها به لرزه درآيند وكوه‌ها به سان ريگ روان گردند. سوره مزمل :آيه 14.
[11] .  واز تو درباره كوه‌ها مى‌پرسند، بگو: «پروردگارم آن‌ها را در قيامت ريزريز خواهد ساخت. پس آن‌ها را پهن وهموار خواهد كرد. نه در آن كژى مى‌بينى و نه ناهموارى».سوره طه: آيات 105 ـ 107.
[12] .  و در صور دميده مى‌شود، پس هر كه در آسمان‌ها و هر كه در زمين است بيهوش درمى‌افتد. سوره زمر: آيه 68.
[13] .  وآن‌گه كه وحوش را همى گرد آرند. سوره تكوير: آيه 5.
[14] .  سپس بار ديگر در آن دميده مى‌شود وبناگاه آنان بر پاى ايستاده مى‌نگرند. سوره زمر :آيه 68.

رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً ۚ إِنَّكَ

http://quran-hd.com/

 
بسم الله الرحمن الرحيم


رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً ۚ إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ


لوحات قرآنية من سورة آل عمران رقم 3 - الآية 8

فارسي


می گویند:

پروردگارا! دلهای ما را، بعد از آنکه ما را هدایت کردی (از راه حق) منحرف مگردان، و از سوی خود،رحمتی بر ما ببخش براستی که تو بخشنده ای.

 
English
[Who say], «Our Lord, let not our hearts deviate after You have guided us and grant us from Yourself mercy. Indeed, You are the Bestower

003008 وهب لنا من لدنك رحمة 

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ

بسم الله الرحمن الرحيم
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
لوحات قرآنية من سورة الفاتحة رقم 1 - الآية رقم 2

ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است.

001002 الحمد لله رب العالمين

http://quran-hd.com/

 

وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِل

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً (۸۲)

سوره اسرا

و ما آنچه از قرآن فرستيم شفاى دل و رحمت الهى بر اهل ايمان است، ليكن كافران را به جز زيان چيزى نخواهد افزود

 

منبع

در اين آيات براى دومين بار به مساءله معجزه بودن قرآن اشاره مى كند و مجددا آن را آيت و معجره نبوت معرفى مى كند، و نيز رحمت و بركتش مى خواند، و اين گفتار با جمله

(ان هذا القرآن يهدى للتى هى اقوم )

كه در آيات قبلى بود آغاز شده، در اينجا دوباره به همان سخن برگشته و مى فرمايد: (و لقد صرفنا فى هذا القرآن لى ذكروا...) و نيز مى فرمايد: (و اذا قرات القرآن...) و باز مى فرمايد: (و ما منعنا ان نرسل بالايات...)

پس در اين آيات مى خواهد اين جهت را بيان كند كه قرآن شفا و رحمت است، و به عبارت ديگر اصلاح كننده كسى است كه خود نفسى اصلاح طلب داشته باشد، و گرنه همين قرآن نسبت به ستمكاران خسارت و زيان است، و با اينكه اين قرآن معجره نبوت است، معجره هاى ديگر از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) مى خواهند، و آنگاه جوابشان را مى دهد، و البته غير آنچه گفته شد ملحقاتى هم در اين آيات آمده كه از آن جمله پرسش از چگونگى روح و جواب از آن است.

 

 

و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمؤمنين و لا يزيد الظالمين الا خسارا

 

 

كلمه (من ) در (من القرآن ) بيانيه است كه موصول ما در ما هو شفاء را معنا مى كند و معنايش اين است كه ما نازل مى كنيم آنچه را كه شفا و رحمت است، و آن قرآن است.

وجه اينكه قرآن براى مؤمنين (شفاء) و (رحمت) ناميده شده است

و اگر قرآن را شفا ناميده با در نظر داشتن اينكه شفا بايد حتما مسبوق به مرضى باشد، خود افاده مى كند كه دلهاى بشر احوال و كيفياتى دارد كه اگر قرآن را با آن احوال مقايسه كنيم خواهيم ديد كه همان نسبتى را دارد كه يك داروى معالج با مرض دارد، اين معنا از اينكه دين حق را فطرى دانسته نيز استفاده مى شود.

زيرا همانطور كه آدمى از اولين روز پيدايشش داراى بنيه اى بود كه در صورت نبودن موانع و قبل از آنكه احوالى منافى و آثارى مغاير پيدا شود آن بنيه او را به صورت دو پا و مستقيم در مى آورد، و همه افراد انسان به همين حالت به دنيا مى آمدند و با دو پا و استقامت قامت در پى اطوار زندگى مى شدند، همچنين از نظر خلقت اصلى داراى عقائد حقه اى است در باره مبداء و معاد و فروع آن دو، چه از اصول معارف و چه از پايه هاى اخلاق فاضله و مناسب با آن عقايد كه در نتيجه داشتن آن فطرت و غريزه اعمال و احوالى از او سر مى زند كه با آن ملكات مناسب است.

اين را گفتيم تا كاملا روشن گردد كه انسان همانطور كه سلامتى و ناسلامتى جسمى دارد يك سلامتى و ناسلامتى روحى هم دارد، و همانطور كه اختلال در نظام جسمى او باعث مى شود كه دچار مرضهائى جسمى گردد همچنين اختلال در نظام روح او باعث مى شود به مرضهاى روحى مبتلا شود، و همانطور كه براى مرضهاى جسميش دوائى است،براى مرضهاى روحيش نيز دوائى است.

همچنانكه خداى سبحان در ميان مؤمنين گروهى را چنين معرفى مى كند كه در دلهاشان مرض دارند، و اين مرض غير از كفر و نفاق است كه صريح مى باشند، و مى فرمايد: (لئن لم ينته المنافقون و الّذين فى قلوبهم مرض و المرجفون فى المدينة لنغرينّك بهم ) و نيز مى فرمايد: (و ليقول الّذين فى قلوبهم مرض و الكافرون ماذا اراد الله بهذا مثلا).

و اينكه قرآن كريم آن را مرض خوانده قطعا چيزى است كه ثبات قلب و استقامت نفس را مختل مى سازد، از قبيل شك و ريب كه هم آدمى را در باطن دچار اضطراب و تزلزل نموده به سوى باطل و پيروى هوى متمايل مى سازد، و هم با ايمان (البته با نازل ترين درجه ايمان ) منافات نداشته عموم مردم با ايمان نيز دچار آن هستند، و خود يكى از نواقص و نسبت به مراتب عاليه ايمان شرك شمرده مى شود، و خداى تعالى در اين باره فرموده: (و ما يؤمن اكثرهم باللّه الا و هم مشركون ) و نيز فرموده: (فلا و ربّك لا يؤمنون حتى يحكّموك فيما شجر بينهم ثم لا يجدوا فى انفسهم حرجا ممّا قضيت و يسلّموا تسليما).

http://s8.picofile.com/file/8312622426/_3_728.jpg

و قرآن كريم با حجت هاى قاطع و براهين ساطع خود، انواع شك و ترديدها و شبهاتى را كه در راه عقايد حق و معارف حقيقى مى شود از بين برده با مواعظ شافى خود و داستانهاى آموزنده و عبرت انگيز و مثلهاى دلنشين و وعده و وعيد و انذار و تبشيرش و احكام و شرايعش، با تمامى آفات و عاهات دلهام بارزه نموده همه را ريشه كن مى سازد، بدين جهت خداوند قرآن را شفاى دل مؤمنين ناميده است.

و اما اينكه آن را رحمت براى مؤمنين خوانده - با در نظر داشتن اينكه رحمت افاضه اى است كه به وسيله آن كمبودها جبران گشته حوائج برآورده مى شود - دليلش اين است كه قرآن دل آدمى را به نور علم و يقين روشن مى سازد و تاريكيهاى جهل و كورى و شك را از آن دور مى نمايد، و آن رابه زيور ملكات فاضله و حالت شريفه آراسته اينگونه زيورها را جايگزين پليديها و صورت هاى زشت و صفات نكوهيده مى سازد.

پس قرآن كريم از آن جهت شفا است كه اول صفحه دل را از انواع مرضها و انحرافات پاك مى كند، و زمينه را براى جاى دادن فضائل آماده مى سازد، و از آن جهت رحمت است كه صحت و استقامت اصلى و فطرى آن را به وى باز مى گرداند، پس از آن جهت شفا است كه محل دل را از موانعى كه ضد سعادت است پاك نموده و آماده پذيرشش مى سازد، و از آن جهت رحمت است كه هياءت سعادت به دل مؤمن داده، نعمت استقامت و يقين را در آن جايگزين مى كند.

پس قرآن كريم، هم شفا است براى دلها و هم رحمت، همچنان كه هدايت و رحمت براى نفوس در معرض ضلالت است، اين را بدان جهت تذكر داديم كه نكته متفرع شدن (رحمت ) بر (شفا) در جمله (ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين ) روشن شود، پس ‍ اين جمله نظير آيه: (هدى و رحمة لقوم يؤمنون ) و جمله (و مغفرة و رحمة ) است.

و بنابر آنچه گذشت معناى آيه (و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين) اين است كه ما چيزى بر تو نازل مى كنيم كه مرضهاى قلبها را از بين برده و حالت صحت و استقامت اصليش را به آن باز مى گرداند، پس آن را از نعمت سعادت و كرامت برخوردار مى سازد.

توضيح اينكه قرآن ظالمين را جز زيان نمى افزايد

(و لا يزيد الظالمين الا خسارا - سياق آيات دلالت بر اين مى كند كه مراد از اين جمله، بيان اثرى است كه قرآن در غير مؤمنين دارد و آن عكس آن اثر نيكى است كه در مؤمنين دارد، پس مراد از ظالمين قهرا غير مؤمنين يعنى كفار خواهند بود البته بنا به گفته بعضى از مفسرين كفار غير مشركين.

و اگر حكم (مزيد خسران ) را معلق به (وصف ظلم ) كرد براى اين بود كه به علت حكم هم اشاره كرده باشد و بفهماند كه قرآن در ايشان جز زياد شدن خسران اثرى ندارد، به خاطر اينكه با ارتكاب كفر به خود ستم كردند.

كلمه: (خسار) به معناى ضرر دادن از اصل سرمايه است، كفار مانند همه افراد، يك سرمايه اصلى داشتند و آن دين فطريشان بود. كه هر دل ساده و سالمى به آن ملهم است، ولى ايشان به خاطر كفرى كه به خدا و آيات او ورزيدند از اين سرمايه اصلى كاستند و چون به قرآن كفر ورزيده و بدون منطق و دليل بلكه به ستم از آن اعراض نمودند، همين قرآن خسران ايشان را دو چندان نموده و نقصى روى نقص قبليشان اضافه مى كند، البته اين در صورتى است كه از آن فطرت اصلى چيزى در دلهايشان مانده باشد، و گرنه هيچ اثرى در آنها نخواهد داشت، و لذا به جاى اينكه بفرمايد: (يزيد الظالمين خسارا - در ستمگران خسران را زيادتر مى كند فرمود (و لا يزيد الظالمين الا خسارا- در ظالمان اثرى جز خسران ندارد) يعنى در آن كس كه از فطرت اصليش چيزى نمانده هيچ اثر ندارد و در آن كسانى كه هنوز از موهبت فطرتشان مختصرى مانده اين اثر را دارد كه كمترش مى كند.

حاصل معناى آيه و اشاره به وجوهى كه مفسرين درباره آن گفته اند

از اينجا است كه به خوبى روشن مى شود كه حاصل معناى آيه اين است كه قرآن بر صحت و استقامت مؤمنين مى افزايد و سعادتى بر سعادت و استقامتى بر استقامتشان اضافه مى كند، و اگر در كافران هم چيزى زياد كند آن چيز عبارت از نقص و خسران خواهد بود.

مفسرين در معناى صدر و ذيل آيه وجوه ديگرى ذكر كرده اند كه ما از مطرح كردن آن خوددارى نموديم، اگر كسى بخواهد بيشتر اطلاع حاصل كند بايد به تفاسير آنان مراجعه نمايد.

از جمله حرفهائى كه زده اند يكى اين است كه مراد از (شفاء) در آيه اعم از شفاى مرضهاى روحى از قبيل جهل و شبهه و شك و ملكات زشت نفسانى است، و بلكه مرضهاى جسمى را هم شامل است، زيرا با تبرك به آيات كريمه قرآن و نوشتن و همراه داشتن آنها مرضهاى بدنى هم معالجه مى شود.

ما هم در اين نظر حرفى نداريم و ليكن اگر اين عموميت صحيح باشد بايد در صدر و ذيل آيه هر دو صحيح باشد و بگوئيم همانطور كه به كمك آيه هاى قرآن و نوشتن و خواندن آن مرضها و ناخوشى ها برطرف مى شود، همچنين از همان راه دشمنى دشمنان دين و ظلم ظالمين و كيد كافرين دفع و باطل مى گردد، و در نتيجه باز قرآن جز خسران اثرى براى كفار ندارد، اينهم در جاى خود مطلبى است.

در آيه شريفه زياد شدن خسران كفار را مجازا به خود قرآن نسبت داده. زيرا خسران ايشان در حقيقت اثر كفر خود آنان و سوء اختيارشان و شقاوت نفوسشان مى باشد؟.

http://old.aviny.com/quran/almizan/jeld-13/mizan-09.aspx#11

 http://s9.picofile.com/file/8312622392/index.jpg

واقعه بزرگ (3)

 Image result for ‫معاد‬‎

ب) مرحلۀ دوم قیامت

در اين مرحله وقايعي رخ مي دهد تا انسا نها آماده دريافت پاداش و کيفر شوند.


1_ زنده شدن همه انسان ها :

بار ديگر بانگ سهمناکي در عالم مي پيچد و حيات مجدد انسا نها آغاز مي شود. با اين صدا، همه. مردگان دوباره زنده مي شوند و در پيشگاه خداوند حاضر مي گردند. در اين هنگام انسان هاي گناهکار به دنبال راه فراري مي گردند؛ دل هاي آنان سخت هراسان و چشم هايشان از ترس به زير افکنده است

2_ کنار رفتن پرده از حقايق عالم :

در آن روز با تابيدن نور حقيقت از جانب خداوند پرده ها کنار می رود و اسرار و حقایق عالم آشکار می شود و واقعیت همه چیز از جمله اعمال و رفتار و نیات انسان ها و نيز حوادث تلخ و شيريني که در زمين اتفاق افتاده است، آشکار مي شود.

Related image

3_ برپا شدن دادگاه عدل الهي:

با آماده شدن صحنه. قيامت، رسيدگي به اعمال آغاز مي شود و اعمال، افکار و نيت هاي انسان ها در ترازوي عدل پروردگار سنجيده مي شود و اگر عملي حتي به اندازه ذره اي ناچيز باشد، به حساب آن نيز رسيدگي خواهد شد 3. اعمال پيامبران و امامان معيار و ميزان سنجش اعمال قرار مي گيرد؛ زيرا اعمال آنان عين آن چيزي است که خدا به آن دستور داده است؛ از اين رو هرچه عمل انسان ها به راه و روش آنان نزديک تر باشد، ارزش افزون تري خواهد داشت.

 

Image result for ‫معاد‬‎

4_ دادن نامۀ اعمال :

 نامهٔ عمل نیکوکاران را به دست راست و نامهٔ عمل بدکاران را به دست چپ آنها مي دهند. نامه  عمل انسان با نامه هاي ثبت شده در دنيا تفاوتي اساسي دارد. نامه هاي اين دنيا، صرفاً گزارشي از عمل است که به صورت کلمات و نوشته درآمده است؛ اما نامه. عمل انسان به گونه اي است که خود عمل و حقيقت آن را دربردارد. از اي نرو، تمام اعمال انسان در قيامت حاضر مي شوند و انسان عين اعمال خود را مي بيند. کارهاي خوب با صورت هاي بسيار زيبا و لذت بخش تجسم مي يابند و کارهاي بد با صور تهاي بسيار زشت و وحشت زا و آزاردهنده، مجسم مي شوند.

با دیدن نامه اعمال ، برخی بدهکاران به انکار اعمال ناشایست خود روی می آورند تا جایی که برای نجات خود از مهلکه به دروغ سوگند می خورند که چنین اعمالی انجام نداده اند . در این هنگام ، خداوند شاهدان و گواهانی را حاضر می کند ، که با وجود آنها دیگر انکار کردن میسر نیست .

Image result for ‫معاد‬‎

5_ حضور شاهدان و گواهان:

براساس آيات و روايات، در اين روز شاهدان و گواهاني بر اعمال و رفتار انسان ها در پیشگاه خداوند شهادت می دهند.برخی از این شاهدان عبارت اند از:

الف) پيامبران و امامان:

ايشان هما نگونه که در دنيا ناظر و شاهد بر اعمال انسا نها بود ه اند، در روز قيامت نيز شاهدان دادگاه عدل الهي اند و چون ظاهر و باطن اعمال انسان ها را در دنيا ديد ه اند و از هر خطايي مصون و محفو ظ اند، بهترين گواهان قيامت اند رسول خدا نيز شاهد و ناظر بر همه پيامبران و امت هاست.
ب) فرشتگان الهی:

فرشتگان در طول زندگی انسا نها، همواره مراقب آنها بوده اند و تمامی اعمال آنها را ثبت و ضبط کرده اند.

وَ انَّ عَلَیکُم لَحاِفظین کِرامًا کاِتبين یَعلَمونَ ما تَفعَلون

بي گمان براي شما نگهباناني هستند، نويسندگاني گرانقدر، می دانند آنچه را که انجام می دهید.

انفطار، 10 12

ج) اعضاي بدن انسان:

برخي آيات و روايات از شهادت اعضاي بدن انسان ياد مي کنند. بدکاران در روز قيامت سوگند دروغ مي خورند تا شايد خود را از مهلکه نجات دهند. در اين حال، خداوند بر دهان آنها مهر خاموشي مي زند و اعضا و جوارح آنها به اذن خداوند شروع به سخن گفتن مي کنند و عليه صاحب خود شهادت مي دهند.

الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَىٰ أَفْوَاهِهِمْ

وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ

وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ

بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ

 

امروز بر دهانشان مهر می نهیم 

و دست هایشان با ما سخن می گوید 

وپاهایشان شهادت می دهد 

در باره آنچه انجام داده اند .

بدکاران از مشاهده گواهي اعضاي خويش به شگفت مي آيند و خطاب به اعضاي بدن خود با لحني سرزنش آميز مي گويند که چرا عليه ما شهادت مي دهيد؟

اعضای بدن آنها میگویند: ما را خدایی به سخن آورد که هر چیزی را به سخن آورد .

 Image result for ‫معاد‬‎

 متن درس ششم دینی دهم

http://www.natilos.ir/site/download/dini/text-lesson-6-dini10.html

واقعه بزرگ (2)

 Image result for ‫معاد‬‎

الف) مرحل  اوّل قيامت

در اين مرحله که با پايان يافتن دنيا آغاز مي شود، حوادث زير اتفاق مي افتد:


1_ شنيده شدن صدايي مهيب:

صدايي مهيب و سهمگين آسمان ها و زمين را فرا مي گيرد. و اين اتفاق چنان ناگهاني رخ مي دهد که همه را غافلگير مي کند.

2_ مرگ اهل آسمان ها و زمين:

همه اهل آسمان ها و زمين، جز آنها که خداوند خواسته است، می میرند و بساط حیات انسان و دیگر موجودات برچیده می شود.

3_ تغییر در ساختار زمين و آسمان ها:

تحولي عظيم در آسمان ها و زمين رخ مي دهد. خورشيد درهم مي پيچد و بي نور و تاريک مي شود. آن همه ستاره اي که در آسمان مي درخشيد، همه به يک باره تيره مي شوند، زمين به شدت به لرزه در مي آيد و خرد مي شود، کوه ها در هم کوبيده شده و متلاشي مي شوند و همچون ذرات گرد و غبار در هوا پراکنده مي گردند. درياها با آن همه وسعت و عظمت به هم متصل مي شوند و از درون آنها آتش زبانه مي کشد . اين تغييرات چنان گسترده و عميق است که آسمان ها و زمين به آسمان ها و زميني ديگر تبديل مي شوند.

 Image result for ‫معاد‬‎

 متن درس ششم دینی دهم

http://www.natilos.ir/site/download/dini/text-lesson-6-dini10.html