سخنان بزرگان

آهنگساز:
محمد اصفهانی-----شاعر: سهیل محمودی----نوع: ملایم----قالب: پاپ--------مناسبت:ایام هفته
.
نمی خواستم خورشید و ازت بگیرم
نمی خواستم آسمونت ابری باشه
نمی خواستم که چشات بارونی و سرد
سهم تو گرِیه باشه بی صبری باشه
آرزوم بوده کــه آسمون تو شبـها
برا تو یه سقف پر ستــاره باشه
روی طاقچه ماه برات مثل یه آینه
کهکشونا هم برات گهواره باشه
نازنین من اگه تاریکم غمی نیست
تو به فرداها به روشنی بیندیش
همه پنجره ها ارزونی تو
به جهانی خوب و دیدنی بیندیش
نمی خواستم خورشید و ازت بگیرم
نمی خواستم آسمونت ابری باشه
نمی خواستم که چشات بارونی و سرد
سهم تو گرِیه باشه بی صبری باشه
دخترم دلخوشی بابا همیشه
به گل افشونی لبخند تو بوده
خودش آشنای پاییزه و اما
برا خاطر تو از بهار ســروده
خودش آشنای پاییزه و اما
برا خاطر تو از بهار ســروده
نازنین من اگه تاریکم غمی نیست
تو به فرداها به روشنی بیندیش
همه پنجره ها ارزونی تو
به جهانی خوب و دیدنی بیندیش
.
.
سوال – احتضار چیست و هنگام آن چه اتفاقی می افتد ؟
پاسخ – اولین مرحله و منزل از منازل آخرت وآخرین مرحله و منزل از منازل دنیا است .
به زبان ما موقع جان دادن و قبض روح است . البته اسامی دیگری هم دارد به نام سکرات موت و قمرات موت که در قرآن هم به آنها اشاره شده است .
احتضار یعنی حاضر شدن، زمانی است که مرگ انسان و فرشتگان مرگ حاضر می شوند . این همان وقتی است که در روایات به عنوان پایان وقت توبه از آن یاد شده است . چون فردی که در زمان احتضار قرار می گیرد در عین حال که چشم او به دنیا است ، چیزهایی از آخرت را هم می بیند . به طورکامل و واقعی ملک الموت را می بیند . البته این دیدن با چشم سر نیست که دیگران هم که در کنار فرد محتضر نشسته اند بتوانند آن را ببینند . این دیدن با همان چشم برزخی است . شبیه آن چیزی که درخواب بدن ما افتاده و چشم ما بسته است اما یک چیزهایی می بینیم . اما اینجا در آستانه ی ورود به عالم دیگری هستیم و ملائکه را نیز می بینیم .
وقتی فرد می بیند دیگر اینجا توبه فایده و ارزشی ندارد . چون توبه زمانی ارزش دارد که شما رجوع به خدا را انتخاب کنید .این کمال و رشد است اما آن موقع دیگر انتخابی در کار نیست شما را می برند و چاره ای ندارید . ایمان اجباری و اضطراری رشد و کمالی برای انسان نمی آورد .
درقرآن داریم که فرعون هم در لحظات آخر توبه کرد . گفت من به خدای بنی اسرائیل ایمان آوردم . همانجا خداوند خطاب کرد که الان ایمان آوردی؟
این ایمان دیگر فایده ای ندارد و رشدی برای تو نمی آورد .
آن زمانی است که شخص محتضر مشاهداتی خواهد داشت . در عین حال که چشمی به دنیا دارد اما آن طرف را نیز می بیند . پنج چیز را به عنوان مشاهدات محتضر از روایات پراکنده می توان استخراج کرد .
یکی از چیزهایی که می بیند جایگاه خود در بهشت و یا جهنم برزخ است . ما در چندین روایت داریم که اجمالاً در آن موقع می فهمد که جای او کجا است .
در روایتی از امام صادق (ع) است که وقتی که جای مومن را در بهشت برزخی به او نشان می دهند ، به ملائکه ی مرگ خطاب می کند که به من اجازه می دهید به خانواده ی خود بگویم ؟ می گویند دیگر فرصتی نیست .
دومین چیز از مشاهدات شخص محتضر ، حضور حضرت عزرائیل (ع) یا ملائک زیر دست او است . داریم که موقع احتضار ملائکه ی رحمت و غضب صف می کشند . اگر شخص محتضر از مومنین باشد ملائکه ی رحمت به او بشارت داده و به خوش آمد می گویند و همینطور برخورد بسیار خوبی با او خواهند داشت . و اگر اهل عذاب باشد از همان لحظه و با برخورد سختی که با او می کنند عذاب او شروع می شود .
سومین چیزی که می بیند معصومین هستند . دهها روایت در این زمینه داریم که شخص معصومین را می بیند . اولاً به چه علتی امیرالمومنین (ع) ، پیامبر اکرم و سید الشهدا را می بیند ؟ به یک جهت فلسفه ی این دیدن که درروایات به آن اشاره شده این است که شخص مومنی که عاشق و دوستدار این افراد بود ، وقتی چهره ی زیبای آنها را می بیند از دنیا دل می کند و راحت جان می دهد . از طرف دیگر شخصی که این افراد را قبول نداشت و در جهت عکس مسیر آنها و دشمنی و بغض آنها قدم بر می داشت می بیند، شرمندگی عجیبی بر او وارد می شود . و غمی بر غم های او افزوده می شود که من چه کسانی را که اینجا همه کاره هستند از دست داده ام .
در فرازی از زیارت امیرامومنین که در مفاتیح هم آمده تعبیر این است :
سلام بر آن علی (ع) که نعمت خدا است بر ابرار و خوبان و نقمت خدا و نوعی عذاب برای بدان است . این نشان می دهد که فلسفه ی آمدن آنها نوعی لذت و یا نوعی عذاب است . یکی از شاگردان خوب امام صادق (ع) سوال می کند که آیا مومن در موقع قبض روح خود ناراحت است ؟ آیا از مرگ کراهت دارد ؟ حضرت فرمودند :
نه . زمانی که ملک الموت برای قبض روح می آید ابتدا ناله ای سر می دهد . ملک الموت می گوید ای ولی و دوست خدا ناله نکن من از پدر برای تو مهربان تر هستم . چشم خود را باز کن و نگاه کن . مومن نگاه می کند و در آن حال رسول خدا و امیرالمومنین (ع) ، حضرت زهرا (س) ، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و فرزندان آنها ، یعنی همه ی معصومین را می بیند . به مومن گفته می شود اینها رفیقان و هم نشینان تو در بهشت هستند . مومن نگاه می کند ، در همین زمان خطاب می رسد:
ای کسی که باور کردی و به اهل بیت اطمینان پیدا کردی ، به سمت خدا بیا در حالی که با این ولایتی که داری رضایت داری ، خدا هم از تو رضایت دارد به ثواب و پاداشی که به تو می دهد ، بیا داخل این بندگان من ، یعنی حضرت محمد (ع) و اهل بیت او . در این حال هیچ چیز برای او محبوب تر از این نیست که روح او از بدن جدا گردد و به این بزرگواران ملحق شود . اما فقط اینکه آیا همه می بینند و اینکه همه ی اهل بیت را می بینند یا خیر؟ آنچه که قدر مطلق همه ی روایات است و از مجموع روایات بر می آید این است که همه بی استثناء ، مومن و کافر پیغمبر اکرم (ص) و امیرالمومنین(ع) را می بینند .
البته طبیعی است که مومن آنها را با چهره ی باز و خندان می بیند و از او استقبال می کنند . و شخصی که کافر و فاسق است که در مسیر خلاف آنها قدم گذاشته است ، طبیعتاً با روی غضبناک آنها را می بیند و با آنها روبرو می شود . از جزئیات قدم به قدم مسائل پس مرگ به جز اینکه روایات و آیات قرآن به ما خبر بدهند کس دیگری نمی توانست صادقانه خبر بدهد که ما بتوانیم اطمینان داشته باشیم .
اصل مسئله ی معاد با عقل اثبات می شود که از اصول دین است . اما جزئیات مراحل آخرت ، برزخ ، قبر و عالم قیامت از روایات استخراج می شود . چهارمین مشاهده شیاطین هستند . چون اینجا آخرین مرحله ی دنیا است ، بعد از مرگ و در عالم برزخ دیگر شیطان نمی تواند دسترسی داشته باشد بنابراین تمام هم و غم او بر این است که بتواند وسوسه کند . اتفاقاً در این لحظه ی آخر تمام توان خود را بکار می برد که مومن را نسبت به اعتقادات خود به شک بیندازد . اموری که مورد علاقه ی فرد است در چشم او جلوه دهد که از دل کندن از دنیا بیزار شود .
یکی از آقایان می گفت طلبه ای بود که فرد خوبی هم بود اما موقع مرگ من به او تلقین می گفتم و کلمه ی لا اله الا الله را می گفتم اما می گفت نگو نمی شکنم . بعد از یک مدت حال او خوب شد یعنی به دنیا باز گشت . از او پرسیدیم که چه چیزی را می گفتی ؟ گفت آن موقع شیطان را می دیدیم و یک ساعتی که من خیلی به آن علاقه داشتم جلوی چشم من گرفته بود و می گفت اگر بگویی لا اله الا الله من آن را می شکنم . گفت آن ساعت را بیاورید که من آن را به کسی ببخشم و از آن دل بکنم . بخاطر همین است که گفته اند موقع مرگ و احتضار تلقین کنید و کمک به فرد بدهید که در حال گیجی است . برای اینکه شیطان نتواند غالب شود خواند سوره ی یاسین و صافات موثر است . بخصوص سوره ی صافات بسیاری از وسوسه های شیاطین را دفع می کند .
همچنین خواند دعای عدیله باعث می شود که فرد ایمان خود را از دست ندهد . آخرین مورد که در روایت امیر المومنین(ع) نیز به آن اشاره شد این است که اعمال ، اموال و فرزند فرد به گونه ای برای او مجسم می شوند . همان روایتی که فرد به اموال خود می گوید من در جهان برای شما خیلی زحمت کشیدم ، شما برای من چکار می کنید ؟ گفتند کفنی تهیه می کنیم . به فرزندان خود خطاب می کند ، گفتند ما تو را تا قبر می بریم . به اعمال خود خطاب می کند ، گفتند ما تا قیامت با تو هستیم . این چیزهایی است که محتضر در هنگام مرگ مشاهده می کند .
http://www.wisgoon.com/pin/11922666/
آدم ها فقط در یک چیز مشترک اند .
آنهم در متفاوت بودن است .
پس به تفاوت ها احترام بگذاریم تا
همبستگی آسانتر شود ...
کلوب
جیران منه باخ باخ .. ای جیران به من نگاه کن نگاه کن
مارال منه باخ باخ .. ای مارال به من نگاه کن نگاه کن
پیشیر منه بیرقیقاناخ.. برام (قیقاناخ،نوعی غذای آذری) بپز
مارال منه باخ باخ
گئوزل منه باخ باخ .. ای خوشگله به من نگاه کن güzel
خومار اولدوم خوماراولدوم خومار .. خمارشدم خمارشدم
کتان کوینک، بندی گوموش ..ای که پیرهن کتانی با دکمه های نقرهای داری
ketan küynek ; bendi gümüş
گئوردوم بیرحال اولدوم بیر حال اولدوم بیر حال اولدوم بیر حال.. دیدم یه حالی شدم
Gördüm bir hal oldum
بیرحال اولدوم، بیرحال اولدوم، بیرحال اولدوم ..یه حالی شدم یه حالی شدم، یه حالی شدم
گئتدیم گئوردوم باغدا یاتیب .. رفتم دیدم تو باغ خوابیده
Getdim gördüm bağda yatıb
جیران منه باخ باخ .. ای جیران به من نگاه کن
مارال منه باخ باخ
قارا تِللَر گوله باتیب .. موهای سیاهش به گُل آلوده شده(گُلی شده)
kara teller güle batıb
جیران منه باخ باخ
گئوزل منه باخ باخ
خوماراولدوم
گتدیم گئوردوم بولاخدادی .. رفتم دیدم سرچشمهست
Getdım gördüm bulaxdadı
جیران منه باخ باخ
مارال منه باخ باخ
گوشا خاللار یاناخدادی .. دوتا خال رو گونهشه
جیران منه باخ باخ
گوزل منه باخ باخ
خوماراولدوم
یکی از زمینه های اجتماعی گناه، محرومیت ها و وازدگی های اجتماعی است.
سرویس مذهبی افکارخبر- یکی از زمینه های اجتماعی گناه، محرومیت ها و وازدگی های اجتماعی است. افرادی که کارهایشان برای خدا، و بر پایه اخلاص نیست، و تعریف و تکذیب جامعه معیار خوشبختی و بدبختی آنها است، چنین افرادی اگر از جامعه خود مطرود و وازده گردند، عقده حقارت و احساس خود کم بینی می کنند، و همین عقده در آنها کینه و عداوت به وجود می آورد و در نتیجه به سوی گناهان سوق داده می شوند.
باید آنها علل وازدگی خود را بررسی کنند، که چه بوده و جبران کنند تا آب رفته به جوی خود باز گردد. ولی پایه اصلی اصلاح این است، که کارهایمان را براساس اخلاص تنظیم نماییم.
در تاریخ بسیار دیده شده افرادی بر اثر این وازدگی اجتماعی آنچنان عقده ای و پریشان و درّنده خو شدند که به گناهان خطرناکی آلوده گشتند.
شاید دلیل احترام به یتیم، به خاطر جبران محرومیت های او باشد، تا عقده ای، بار نیاید.
و نیز شاید یکی از علل سفارش اسلام به مشورت با مردم و احترام به افکار آنها و نهی از نسبت نام زشت به افراد و نهی از مسخره کردن یکدیگر و … برای پدیدار نشدن عقده حقارت باشد.
امام باقر علیه السّلام به یکی از شاگردان برجسته اش جابر جعفی فرمود: «ای جابر! بدان که تو دوست ما نخواهی بود تا زمانی که اگر تمام اهل شهر جمع شوند و بگویند: تو آدم بدی هستی غمگین نشوی و اگر همه بگویند تو آدم خوبی هستی خوشحال نشوی بلکه وضع خود را بر کتاب خدا(قرآن) عرضه داری اگر خود را چنین یافتی که در خط قرآن گام بر می داری و در آنچه قرآن بی میل است بی میل هستی و در آنچه قرآن مشتاق است تو نیز مشتاق آنی و از آنچه هشدار داده خایف می باشی استوار باش و مژده باد به تو که در این صورت آنچه مردم درباره تو بگویند به تو آسیبی نخواهد رساند.» ۱
پی نوشت:
۱. سفینة البحار، ج۲، ص۶۹۱.
۲. گناه شناسی، ص۱۳۶-۱۳۷.
الهی
ریشه انسانها ، فهم آنهاست
یک سنگ به اندازه ای بالا می رود ،
که نیرویی پشت آن باشد.
با تمام شدنِ نیرو ،
سقوط و افتادن سنگ طبیعی است!
ولی یک گیاه کوچک را نگاه کن ؛
که چطور از زیر خاک ها
و سنگ ها سر بیرون می آورد
و حتی آسفالت ها و سیمان ها را می شکند و سربلند می شود .
هر فردی به اندازه این گیاه کوچک ،
ریشه داشته باشد ،
از زیر خاک و سنگ ،
از زیر عادت و غریزه !
و از زیر حرف ها و هوس ها ،
سر بیرون می آورد و با قلبی از عشق افتخار می آفریند .
ریشه ما ، همان " فهم " ما است