گنجشک میخندید
من` میگریستم`
میپندارد`
تازه فهمیدم که بیشتر باید خم بشوم؛
تا مدال قهرمانی به گردنم بیاویزند ...
سؤال 45: قرآن کریم می فرماید:
(انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکن)(43)
هرگاه خداوند بخواهد چیزی را پدید آورد تنها کار او این است که به آن می گوید، موجود شو و آن چیز بی درنگ به وجود می آید.
کلمه (امره) در (انما امره) به چه معنی است؟ آیا به کلمه (کن) مصداقا یکی است؟
جواب: (انما امره) یعنی شان او و (اذا اراد شیئا) یعنی هنگامی که چیزی مورد تعلق اراده خدا قرار گیرد، شان خدا این است که به آن چیز بگوید باش و آن هم موجود می شود و جمله (ان یقول له کن) خبر کلمه (انما امره) است و معنایش این است که خداوند آن چیز را با کلمه (کن) مورد خطاب قرار می دهد و به وجود می آورد.
سؤال 46: آیا واقعا خداوند می گوید (کن) و با این لفظ اشیا را ایجاد می کند؟
جواب: خیر، خداوند گفتار لفظی ندارد؛ زیرا در روایت هم آمده است: قوله، فعله؛ (گفتار او همان فعل اوست) بنابرین (کن) خداوند متعال، همان فعل خارجی و همان وجودی است که خدا ایجاد کرد است و در این میان لفظی که با آن تلفظ کند، نیست و گرنه تسلسل لازم می آید، چون خود لفظ هم چیزی است که لفظ دیگری می خواهد و باز آن لفظ هم چیزی از چیزهاست که محتاج به تلفظ دیگری است و هم چنین...
و نیز در این میان مخاطبی هم که دارای گوش باشد تا بشنود و از راه امتثال موجود شود، در کار نیست؛ زیرا اگر مخاطب وجود داشت دیگر احتیاج به ایجاد نبود و کلام در آیه شریفه، کلام تمثیلی است و در واقع می خواهد بفرماید: هر گاه از ناحیه ی خدای متعال به هر چیزی که موجود می شود اضافه ی وجود شود، به جز ذات متعالی خدا به چیز دیگر احتیاج نیست و چون خدای سبحان اراده کند هستی آن را بدون تخلف و درنگ موجود می شود.
سؤال 47: آیا از جمله ی (اذا اراد شیئا) استفاده نمی شود که در ایجاد اشیاء اراده ی خداوند سبحان در میان واسطه قرار گرفته است؟
جواب: خیر، در مسأله خلقت غیر از خدا و مخلوق چیزی در میان نیست، زیرا اراده صفتی است که از مقام فعل خداوند سبحان انتزاع می شود، وگرنه سبب و علت اصلی ایجاد و خلقت تنها خداست، نه اراده او. بنابراین، اگر سبب و علیت خلقت را به اراده ی خدا نسبت می دهیم بعد از خلقت نسبت می دهیم. لذا، کلمه ایجاد یعنی (کن) عبارت است از همان وجود چیزی که خداوند متعال ایجادش کرده که وجودش منسوب به خدا و قائم به وجود اوست.
سؤال 160: آیا حضرت ابراهیم - علی نبینا و آله السلام - نیز نماز می خوانده است؟
جواب: بله، حضرت ابراهیم - علیه السلام - نیز نماز می خوانده است.(185)
سؤال 161: خداوند می فرماید:
و قالوا کونوا هودا او نصری تهتدوا قل بل مله ابراهیم حنیفا و ما کان من المشرکین(186)
و اهل کتاب گفتند: یهودی یا مسیحی باشید، تا هدایت یابید. بگو: نه، بلکه بر آیین ابراهیم حق گرا هستم، و او از مشرکان نبود.
آیا از جمله (بل مله ابراهیم حنیفا) می توان استفاده کرد که حضرت ابراهیم علیه السلام بر حضرت موسی و عیسی - علیه السلام - یک نوع فضیلت و برتری داشته است؟
جواب: فضیلت استفاده نمی شود، در دین حضرت ابراهیم. - علیه السلام - حج بود؛ چنان که خداوند متعال می فرماید به او گفتیم که اعلام کند:
(و اذن فی الناس بالحج)(187)
و در میان مردم برای ادای حج بانگ بر آور...
ولی دین حضرت عیسی و موسی - علیه السلام - حج نداشت.
رمضان است و چنین باده و جام آمده است***مست مِی بر لب محراب تمام آمده است
گنجشک از باران پرسيد: کارِ توچيست؟
💜✨
باران با لطافت جواب داد:
تلنگر زدن به انسانهايي که آسمان خدا را از ياد برده اند.
💙✨
گاهي بايد کرکرۀ زندگي را پايين بکشيم و با خود خلوت کنيم .
💜✨
و به پيرامونمان با دقت بيشتري نگاه کنيم،
💙✨
شايد چيزهايي را از ياد برده باشيم.
💜✨یه وقتهائی هست که جزخودمان چیزی را نمی بیننیم .
💙✨حتی خدا را
http://www.askdin.com
صفر بوی حسن
ذیحجه بوی محمد
جمادی الثانی بوی فاطمه
رجب بوی علی
اما رمضـان
بوی خـدا میدهد
بوی همه یکجا
بوی عشق، بوی بندگی...
ماه
بهـار قرآن بر همه همراهان صمیمی کلبه زیبای حرفهای قشنگ وبه یادماندنی مبـارک بـاد
خدایا یارى کن مرا در این روز بر روزه گرفتن
وعبـادت وبرکنارم دار در آن از بیهودگى وگناهان
وروزیم کن در آن یادت را براى همیشه
به توفیق خودت اى راهنماى گمراهان
شرح دعای روز هفتم ماه مبارک رمضان
نوشیدن دمنوش قرنفل یا میخک، ضد وحشت، وسواس و خفقان است.
به گزارش ، شربت شکوفه پنبه برای رفع وسواس، تشویش و نگرانی بسیار مفید است؛ برای این منظور با 750 گرم شکوفه پنبه، شربتی تهیه کرده و روزانه یک استکان میل شود.
نوشیدن دمنوش قرنفل یا میخک، ضد وحشت، وسواس و خفقان است.
خوردن آبپز شده گوشت قرقاول همراه با پیاز فراوان، مولد خون صالح و مقوی فهم و ادراک و تقویتکننده مغز و دماغ و رافع وسواس است.
خوردن چای دارچینی حافظ قوای جسمانی و روحانی و طبیعی بوده و برای رفع وسواس، خوف و جنون مفید است.
خوردن ریواس برای رفع وسواس مفید است همچنین خوردن تخم گشنیز بوداده به مقدار 2 تا 5 گرم همراه با سویق گندم و جو، درمانکننده وسواس است؛ بدیهی است باید مصرف تخم گشنیز بوداده هر روز ادامه یابد تا بهبودی حاصل شود.
دکتر علی شریعتی
جذامیان به نهار مشغول بودند و به حلاج تعارف کردند.
حلاج برسفره آنها نشست و چند لقمه بردهان برد.
جذامیان گفتند: دیگران بر سفره ما نمی نشینند و از ما می ترسند،
حلاج گفت؛ آنها روزه اند و برخاست.
غروب هنگام افطار حلاج گفت: خدایا روزه مرا قبول بفرما.
شاگردان گفتند: استاد ما دیدیم که تو روزه شکستی.
حلاج گفت: ما مهمان خدا بودیم. روزه شکستیم, اما دل نشکستیم..
...
آن شب که دلی بود به میخانه نشستیم
آن توبه صدساله به پیمانه شکستیم
از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب
ما توبه شکستیم ولی دل نشکستیم''
' | دیوان شمس (غزلیات) (در دل و جان خانه کردی عاقبت) از مولوی |
' |
در دل و جان خانه کردی عاقبت | هر دو را دیوانه کردی عاقبت | |
آمدی کآتش در این عالم زنی | وانگشتی تا نکردی عاقبت | |
ای ز عشقت عالمی ویران شده | قصد این ویرانه کردی عاقبت | |
من تو را مشغول میکردم دلا | یاد آن افسانه کردی عاقبت | |
عشق را بیخویش بردی در حرم | عقل را بیگانه کردی عاقبت | |
یا رسول الله ستون صبر را | اُستُن حنانه کردی عاقبت | |
شمع عالم بود عقل چارهگر | شمع را پروانه کردی عاقبت | |
یک سرم این سوست یک سر سوی تو | دو سرم چون شانه کردی عاقبت | |
دانهای بیچاره بودم زیر خاک | دانه را دُردانه کردی عاقبت | |
دانه را باغی و بستان ساختی | خاک را کاشانه کردی عاقبت | |
ای دل مجنون و از مجنون بَتَر | مردی و مردانه کردی عاقبت | |
کاسهٔ سر از تو پر از تو تهی | کاسه را پیمانه کردی عاقبت | |
جان جانداران سرکش را به علم | عاشق جانانه کردی عاقبت | |
شمس تبریزی که مَر هر ذره را | روشن و فرزانه کردی عاقبت |
گذشته از این شیطان و یارانش؛ آدمی دشمن دیگری دارد که بهمراتب قویتر از ایشان است و آن نفس است که به شیطان درون معروف است؛ در سوره یوسف7از زبان آن پیامبر پاکدامن می خوانیم:
وَمَا أُبَرِّىءُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ[1]
من خودم را تبرئه نمىکنم که نفس (سرکش) بسیار به بدیها امر مىکند.
در آیه 22 سوره مبارکه ابراهیم7میخوانیم که شیطان در قیامت در مقام اعتراض به گمراهان چنین میگوید: مرا ملامت نکنید، خود را ملامت کنید، من فقط دعوت کردم!
شیطان دعوت میکند و نفس امر میکند، از مقایسه این دو میتوان نتیجه حاصل نمود که امرِ نفس بهمراتب قویتر از مکر شیطان است.
حال برای مقابله با این نفس سرکش و این شیطان اغواگر درون چه کنیم؟
آدمی علاوه بر نفس اماره، دارای نفوس دیگری است، یکی لوامه و دیگری مطمئنه، با نفس مطمئنه فعلاً کاری نداریم، اما نفس لوامه چیست؟
وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ[2]
و سوگند به (نفس لوامه و) وجدان بیدار و ملامتگر (که رستاخیز حق است)!
این نفس لوامه امتیازی است که در برابر نفس اماره به او دادهشده و به داد آدمی میرسد و او را از تن دادن به ذلتها و لذتهای زودگذر دنیایی و پیروی از هوا و هوسهای شیطانی و نفسانی بازمیدارد، مدام او را تخطئه میکند که پا را از حدود الهی فراتر نهاده است؛ بهقدری ملامت میکند تا صاحب خویش را به صراط مستقیم بازگرداند.
از جهتی شیطان تابع نفس است و از جهتی نفس تابع شیطان؛ اما تصمیم نهایی در ارتکاب گناه و تن دادن به امیال پلید، با نفس است، ازاینرو میتوان گفت کنترل و سرکوب نفس طغیانگر موجبات شکست دشمن را فراهم میکند؛ بهترین کار برای تضعیف نفس اماره و به کنترل درآوردن آن روزهداری و صیام است که در تعابیر بزرگان و سفارشات آل الله:نیز مشهود است.
از على7مىخوانیم: از پیامبر9پرسیدند: چه کنیم شیطان از ما دور شود؟ فرمود:
روزه روى شیطان را سیاه مىکند و انفاق درراه خدا پشت او را مىشکند و دوست داشتن به خاطر خدا و مواظبت بر عمل صالح دنباله او را قطع مىکند و استغفار رگ قلب او را مىبرد.[3]
قرآن براى اینکه انسان بتواند بر امیال و خواستههاى دل پیروز گردد و حب جاه و مقام را از سر بیرون کند، در آیه 45 سوره مبارکه بقره چنین مىگوید: «از صبر و نماز یارى جویید» و با استقامت و کنترل خویشتن بر هوسهاى درونى پیروز شوید (وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ). در روایات بسیاری از صبر، تعبیر به روزه شده است ازجمله (کافى، ج 4، ص 63، حدیث 7 (دار الکتب الاسلامیة)- وسائل الشیعه ج 10 صص 407 و 408 (چاپ آل البیت)- بحار الانوار ج 10 ص 408 و ج 90 ص 313 و ج 93 صفحه 254)[4]
از جستجو در تعابیر قرآنی و کاوش در منابع دینی اینگونه حاصل میشود که صبر در 3 چیز است که مورد سفارش واقعشده است:
صبر بر اطاعت، یعنى مقاومت در برابر مشکلاتى که درراه طاعت وجود دارد.
صبر بر معصیت، یعنى ایستادگى در برابر انگیزههاى گناه و شهوات سرکش و طغیانگر.
و صبر بر مصیبت، یعنى پایدارى در برابر حوادث ناگوار و عدم خودباختگى و شکست روحى و ترک جزعوفزع.
در قرآن مجید حدود هفتاد مورد از «صبر»، سخن به میان آمده و در روایات اسلامى، عالیترین صبر را آن دانستهاند که به هنگام فراهم آمدن وسایل عصیان و گناه، انسان مقاومت کند و از لذت گناه چشم بپوشد.[5]
ازآنچه گذشت میتوان دریافت، روزه ازآنجهت که در آزادی در خوراک، رفتار، گفتار و شنیدار فرد محدودیت ایجاد میکند، نفس را تحت سیطره و مدیریت خویش قرار میدهد؛ نفس را رام میکند، وقتی اینگونه شد، امر به نیکیها میکند و از زیر پرچم ولایت شیطان خارج میشود!
از فواید مهم روزه این است که: روح انسان را «تلطیف» و اراده انسان را «قوى» و غرایز او را «تعدیل» مىکند.
در حقیقت، بزرگترین فلسفه روزه همین اثر روحانى و معنوى آن است، انسانى که انواع غذاها و نوشابهها را در اختیار دارد و هرلحظه تشنه و گرسنه شد به سراغ آن مىرود، همانند درختانى است که در پناه دیوارهاى باغ بر لب نهرها مىرویند، این درختان نازپرورده، بسیار کم مقاومت و کمدواماند، اگر چند روزى آب از پاى آنها قطع شود پژمرده مىشوند و مىخشکند.
اما درختانى که از لابهلای صخرهها در دل کوهها و بیابانها مىرویند و نوازشگر شاخههایشان از همان طفولیت طوفانهاى سخت و آفتاب سوزان و سرماى زمستان است و با انواع محرومیتها دست به گریباناند، محکم و بادوام و پراستقامت و سختکوش و سختجاناند!
روزه با محدودیتهاى موقت به انسان؛ مقاومت، قدرت، اراده و توان مبارزه با حوادث سخت مىبخشد و چون غرایز سرکش را کنترل مىکند، بر قلب انسان نور و صفا مىپاشد.
خلاصه، روزه انسان را از عالم حیوانیت ترقى داده و به جهان فرشتگان صعود مىدهد.
شاید عدهای بنا به هر دلیلی نتوانند روزهبگیرند، اینها هم میتوانند با نفس مبارزه کنند، برای مثال هرگاه شخص میل به چیزی پیدا میکند که آن را هوس مینامیم؛ مثلاً دلش فلان خوراکی را میخواهد، بلافاصله اقدام به خوردن آن خوراکی نکند، بلکه خوردن آن را به فردا و پسفردا موکول کند، با این کار کمکم قدرت تسلط بر نفس در او تقویت خواهد شد؛ در ادامه با کارهایی که شیطان را ناراحت میکند آشنا میشویم.
[1] . آیه 53 سوره یوسف7
[2] . آیه 2 سوره قیامت
[3] . بحارالانوار، ج 60، ص 261 و ج 66، ص 380
[4] . تفسیر نمونه ج 1 ص 622 ذیل آیات 183 تا 185 بقره
[5] . بحارالانوار، ج 87، صص 183 و 300 -غررالحکم، ص 282، شماره 6276 (انتشارات دفتر تبلیغات) ـ کافى، ج 2، ص 591-دار الکتب الاسلامیة-طبق نقل تفسیر نمونه ج 1 ص 517 ذیل آیات 153 و 154 بقره
💠واضْمُمْ يَدَكَ إِلَى جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاء مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرَى (22)
💠لنُرِيَكَ مِنْ آيَاتِنَا الْكُبْرَى (23)
💠اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى (24)
💠 قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي (25)
💠 ويَسِّرْ لِي أَمْرِي (26)
💠واحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي (27)
💠يفْقَهُوا قَوْلِي (28)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
و دستت را به گريبانت ببر، تا سفيد و بى عيب بيرون آيد؛ اين نشانه ديگرى (از سوى خداوند) است. (22)
تا از نشانه هاى بزرگ خويش به تو نشان دهيم. (23)
اينك به سوى فرعون برو، كه او طغيان كرده است.» (24)
(موسى) گفت:
«پروردگارا! سينه ام را گشاده كن؛ (25)
و كارم را برايم آسان گردان! (26)
و گره از زبانم بگشاى؛ (27)
تا سخنان مرا بفهمند! (28)
فریاد شنبه, 1390/09/12 23:46:14
درشماره 9 مجله هفتگی توفیق درسال 1350 آقای دکترعباس توفیق مطلبی درباره دروغ دربخش ته مقاله نوشته بود که عینا در زیر نقل میشود:
دروغ هم مثل خیلی دیگرازاحتیاجات روزمره اجتماع ما انواع واقسام دارد.
نوع اول دروغ
اینست که من دروغ می گویم. من می دانم که دروغ می گویم. ولی شما نمی دانید که من دروغ می گویم. این یک دروغ طبیعی است که درهمه کشورها هم همینطوراست.
نوع دوم دروغ
اینست که من دروغ می گویم. من می دانم که دروغ می گویم. شماهم می دانید که من دروغ می گویم. این دروغ هم باز قابل هضم است.
نوع سوم دروغ
اینست که من دروغ می گویم. من می دانم که دروغ می گویم. شماهم می دانید که من دروغ می گویم. من هم می دانم که شما هم می دانید که من دروغ میگ ویم!!! این احمقانه ترین نوع دروغ است. دروغی که همه می دانند و کسی را فریب نمی دهد و فقط گوینده را مفتضح می کند و مردم را عصبانی.
ولی ازاین نوع دروغ مفتضحانه تر و احمقانه تر هم وجود دارد.نوع چهارم دروغ اینست که من دروغ می گویم. من می دانم که دروغ می گویم. شما هم می دانید که من دروغ می گویم. من هم می دانم که شما می دانید که من دروغ می گویم. شما هم می دانید که من هم می دانم که شما هم می دانید که من دروغ میگویم!!!!امروزه در کشور ما در اغلب زمینه ها این نوع دروغ رایج شده و هر که را در این رشته از دروغ بیشتر دست داشته باشد، استادتر و سیاستمدارتر می شناسند.
دوره، دوره خاکستریهاست. گویا دیگر روزگار شخصیتهای سیاه و سفید مطلق به سر آمده است. همانهایی که بعضیهایشان خیلی خوب بودند؛ زیادی خوب، فرشتهگون، معصوموار، نوعی ابربشر و برخیشان زیادی بد بودند؛ شیطانصفت، بدجنسگونه و ابلیس در شکل و شمایل انسان. هر دو شخصیت به روزگار ما تعلق نداشتند؛ شهد مکارم اخلاقی یکی آنقدر زیاد بود که دلها را میزد و تلخی بیاخلاقیهای آن دیگری به آن میزان غلو شده که غیرقابل باور میکرد.
دوران سیاه و سفیدها، روزگار افراط و تفریط، زمانه شعار و اندرزهای اخلاقی. شخصیتها اغلب فاقد پیچیدگیهای لازم برای گرهافکنی دراماتیک در بطن داستان بودند؛ اکثرا تخت و تکبعدی و کسالتآور. کاملا متمایز در دو گروه؛ آدم بدها و آدم خوبها. آدم خوبها همیشه لبخند به لب داشتند، پرحوصله بودند، سرشان پایین بود، پخته فکر میکردند، دوراندیش بودند، همه پیشبینیهایشان درست از آب درمیآمد و همیشه هم دنیا به کام آنها بود. آدم بدها اما زهرخند بر لب داشتند، بیحوصله بودند و بیطاقت، گاهی چشم چرانی هم میکردند، دائم در حال طرح نقشههای شیطانی، فقط و فقط به فکر نفع و سود خودشان، عصاره بدیها و کژاندیشیها و کجرویها و همیشه هم در پایان کار سرافکنده بودند و سر و کارشان با قانون و پلیسهای وظیفهشناس. نوعی افراط و تفریط، چپ و راست زدنهای بیحساب و کتاب، شر و خیر غیرمنطقی، مرزبندی بیاساس.در چند سال اخیر اما کم و بیش فاصله گرفته شده از این شخصیتهای سیاه و سفید و شعارزده در فیلمها و مجموعههای تلویزیونی. آدمها دیگر کمتر تقسیمبندی و خطکشی میشوند. حالا شخصیتهای سریالهای تلویزیونی بیشتر شبیه مردم هستند؛ شبیه همه، اطرافیان، دوست، فامیل، آشنا، همسایه؛ شخصیتهای خاکستری. این روزها لزوما نباید جمیع بدیها یکسره در یک کلاهبردار گرد آمده باشد؛ یک زمینخوار هم میتواند خانواده دوست باشد و سخت وفادار به همسر.
ترجمه
(راسخانِ در علم، میگویند:)
�پروردگارا!
دلهایمان را،
بعد از آنکه ما را هدایت کردی،
(از راه حق) منحرف مگردان!
و از سوی خود،
رحمتی بر ما ببخش،
زیرا تو بخشندهای!
�لا تُزِغْ�: منحرف مگردان. �هَبْ�: عطاء کن. ببخش. �مِن لَّدُنکَ�: از سوی خود. �الْوَهَّاب�: بس بخشنده
در روایت است که امام صادق(علیه السلام) به حالت چهار زانو در مجلسی نشسته بود و پای راست خود را بر روی ران پای چپ قرار داده بود, در این هنگام مردی گفت فدایت شوم این نوع نشستن مکروه است. حضرت فرمودند: نه این چنین نیست, بلکه این سخنی است که یهودیها میگویند.
آنها میگویند: «هنگامی که خدای متعال آسمانها و زمین را آفرید و به عرش مسلط گشت,به این صورت نشست تا استراحت نماید.»خدای متعال هم این آیه را در ردّ کلام باطل آنها فرمود که: «الله ُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ» تا «هُوَ العَلیّ العَظیم» و امام صادق علیه السلام در همان حالت که نشسته بود باقی ماند.
امام محمد باقر(علیه السلام) از امیرالمومنین علی(علیه السلام) روایت فرموده:
«هنگامی که آیة الکرسی نازل شد رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: آیة الکرسی آیهای است که از گنج عرش نازل شده و زمانی که این آیه نازل گشت، هر بُتی که در جهان بود, با صورت به زمین افتاد.»
در این زمان ابلیس (شیطان) ترسید و به قومش گفت: «امشب حادثهای بزرگ اتفاق افتاده است, باشید تا من عالم را بگردم و متوجه حادثه شوم که چه بوده است.»
ابلیس عالم را گشت تا به شهر مدینه رسید, مردی را دید و از او سوال کرد( باید توجه داشت که از رویات استفاده میشود, شیطان به تمام اشکال از موجودات عالم, ممکن است ظاهر گردد و در اینجا هم به صورت انسانی در آمده و از مرد سوال میکند!)
«دیشب چه حادثهای اتفاق افتاد؟»
مرد گفت: رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به ما فرمود : آیهای از گنجهای عرش نازل شده است که بتهای جهان به خاطر آن همگی با صورت به زمین خوردهاند ابلیس بعد از شنیدن حادثه به نزد قومش رفت و حادثه را به آنها خبر داد.
منابع:
1-تفسیر نمونه
2-سایت حوزه
بـاز هـواي سـحــرم آرزوســــت
خـلـوت و مـژگـان تـرم آرزوسـت
شـكـوه ي غـربـت نـبـرم ايـن زمـان
دسـت تـــو و روي تـو ام آرزوســت
خـسـتـه ام از ديـدن ايـن شـوره زار
چـشـم شـقـايـق نـگـرم آرزوســـت
واقـعـه ي ديـــدن روي تـــــو را
ثـانـيـه اي بـيـشـتـرم آرزوسـت
جـلـوه ي ايـن مـاه نـكـو را بـبـيـن
رنـگ و رخ و روي تـو ام آرزوسـت
ايـن شـب قـدر اسـت كـه مـا بـا هميـم؟
مـن شـب قـــــدري دگــــرم آرزوســـت
حـسِّ تـو را مـي كنم اي جـان مـن
عـزلـت بـيـتـي دگــــرم آرزوســــت
خـانـه ي عـشـِاق مـهـاجـر كـجـاست؟
در سـفــــرت بـــال و پـرم آرزوســـت
حـسـرت دل بـارد از ايـن شـعـر مـن
جـام مـيـي در حـرمـــم آرزوســـــت
"احمد عزيزي"
گل ائشــیت نئیــدن شــــكایت ائیـــلهییـر آیــریْلیـقــــلاردان حــــكایت ائیــلهییــر
تا قامیْــشلیقــــدان اؤزولـــدو الفتیـــم آغلادیْــب دؤنیانــیْ ســوْنسـوز محنـتیــم
هجــردن یانمــیْش اؤركدیـــر ایستـهییـم اشتیـاقیْــن آغــریْسیـــن تا سـؤیلـهییـــم
اؤز كؤكـوندن كیمسـه كیـم دؤشـدو اوزاق آختـــارار بیـــرلشمـــهیه داییـــم یـاراق
جمـعلــــرده آه و نالـــم سالـــدیْ ایـــز موتلو هـم موتسـوزلا اوْلـدوم دیـز به دیـز
یـار اوْلــور هـركس منـه بیـر ظـنّ ایلـــن یـوْخ ایشـی سینـهمـده اوْدلــو سیــررینـن
لیـك نالمـــدن دگیـــل سیْــرریــم اوزاق گـؤرمهمـزلیـك گـؤزلـره اوْلمــوش دوزاق
تـن روانــدان جـاندا تنـــدن آیـریْ یـوْخ گؤرمـهیـه جانـی بو جیسمیـن اذنـی یـوْخ
نئــیدهكی نالــه دگیــل یئــل، اوْددور اوْد بــو اوْدا اوْدلانمــایـان جنــدكدی خــوْد
نئـیدهكی اوْد مئـیدهكـی قایناقـدیْر عشـق عشـق دورغـونلوق دگیـل اوْیناقـدیْر عشق
نئیــدی یاردان آیــریْـلانــلار همـــدمـی نئیــدی ییْـرتان نالـهســی ایلـن پــردهنی
نئـیكیـمی دردی، دوانـیْ كیـم گــؤرؤب نئـیدهكی سیـزقیْن نـوانی كیـم گـؤرؤب
قانـلیْ یوْللاردان آچیْـر سـؤز اوْدلـو نئـی اوْدلانـانـلاردان آچیْــر سـؤز اوْدلـو نئـی
بـوردا هـوش تاپماق باییْلماقـدیر گـؤزل مستلیـك ایچــره آییْلـماقـدیـر گـؤزل
غصـهمیـــزدن قــرنلـر قالـــدیْ ملـــر سـوزونـان بیــرلشـدی آیـلار هفتــهلـر
گؤنلریم گئچدی قوْی اؤتسؤن عیبی یوْخ قالگیْنـان سن ائیكی سنـدن غیـری یوْخ
گـؤن قاراتـدیْ عشقــدن پایسیْــز یقیـن یانقـیْسی سـؤنـدوْ بالیْقـدان غیـرینیـن
پیشمیشیـن حالیْـن گـؤزل خام آنلاماز قیْسسا گل خـامیْ یئتیشمیـش دانـلامـاز
جامع ترین وب سایت در باره احکام م مسائل شرعی از کلیه مراجع تقلید
.
.
.
سه چیز را با احتیاط بردار:
قدم ، قلم ، قسم
سه چیز را پاک نگه دار:
جسم ، لباس ، خیال
از سه چیز خود را نگهدار:
افسوس ، فریاد ، نفرین کردن
سه چیز را بکار بگیر:
عقل ، همت ، صبر
اما سه چیز را آلوده نکن:
قلب ، زبان ، چشم
و سه چیز را هیچوقت فراموش نکن:
خدا ، مرگ ، دوست
وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ
وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ
وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ
آنهايى كه از مال خود به فقرا در حال وسعت و تنگدستى انفاق كنند
و خشم و غضب فرو نشانند
و از بدى مردم درگذرند
(چنين مردمى نيكوكارند) و خدا دوستدار نيكوكاران است
تفسیر الميزان از تبیان
تفسیر مجمع البيان
«الّذين ينفقون فى السّرّاء والضّرّاء»
همان ان كه در گشايش و تنگنا، انفاق مىكننددر تفسير دو واژه «سرّا» و «ضرّا» دو نظر ارائه شده است:1. بعضى اين دو واژه را به معناى «تنگدستى و گشايش» گرفته اند.2. و برخى آن دو را به «شادمانى و اندوه» معنا كرده اند و معتقدند آيه شريفه بيانگر اين واقعيت است كه اين فراز و نشيبها وحالات گوناگون روحى، هرگز آنان را از انفاق در راه خدا باز نمىدارد.
«والكاظمين الغيظ والعافين عن النّاس»
و آنان كه به هنگام جوشش خشم، آن را فرو مىبرند و از كسانى كه به آنان خسارت و آزار رسانده اند، انتقام نمىگيرند و بجاى آنشكيبايى پيشه مىسازند.و نيز آنان كه از گناه و لغزش مردم درصورتيكه نظام جامعه گسيخته نشود، مىگذرند.
«واللّه يحبُ المحسنين»
آيه شريفه بيان مىدارد كه هر كه اينگونه شد و به اين ويژگيها آراسته گرديد، نيكوكار است؛ و خداوند نيكوكاران را دوست دارد و به آنان پاداشى عظيم مىدهد.به اعتقاد دسته اى از مفسّران، ممكن است احسان و نيكى، خود يكى ديگر از ويژگيهاى پرواپيشگان و شرط تقوى باشد. و در تفسير واژه «احسان»، برخى برآنند كه منظور اين است كه به كسانى نيكى كنى كه در مورد تو بدرفتارى كرده اند؛ چرا كه نيكى به كسانى كه به تو نيكى كرده اند، نوعى دادوستد و معامله است، نه نيكى و نيكوكارى.
پرتوى از روايات
نخستين ارزشى كه آفريدگار هستى آن را از ويژگيهاى اهل بهشت شمرده و مردم را بدان ترغيب فرموده، خصيصه انسانى و اخلاقى بخشندگى و سخاوت است. در اين مورد، روايات ارزنده و انسانسازى نيز رسيده است كه به برخى از آنها نظر مىافكنيم:
1.از پيامبر گرامى آورده اند كه فرمود: السّخاءُ شجرة فیالجّنة اغصانها فى الدّنيا من تعلّق بغصن من اغصانها قادته الىالجنّة والبخل شجرة فىالنّار اغصانها فىالدّنيا فمن تعلّق بغصن من اغصانها قادته الىالنّارّ.»(201)
بخشندگى و سخاوت، درخت پرميوهاى است در بهشت كه شاخه و برگ آن تا دنيا گسترش يافته است؛ هر كه به شاخهاى از آن درآويزد، او را به بهشت پرطراوت خدا راه مىنمايد. و بخل و تنگ چشمى، درختى است از درختهاى دوزخ كه شاخساران آن تا دنيا امتداد يافته است؛ هر كه به شاخهاى از آن چنگ زند، او را به دوزخ راه خواهد نمود.
2. اميرمؤمنان(ع) فرمود: «الجنّةُ دارالاسخياء.»(202)
بهشت، خانه و قرارگاه سخاوتمندان است.
3. و نيز فرمود:
«السّخى قريب مناللّه قريب منالجنّة قريب منالنّاس و بعيد منالنّاروالنجيل بعيد مناللّه بعيد منالجنة بعيد منالنّاس و قريب منالنّار.»(203)
بخشنده، به خدا و بهشت و مردم نزديك و از آتش دوزخ دور است؛ و بخيل، به عكس او، از خدا و بهشت و مردم دور و به آتش دوزخ بسيار نزديك است.
ارزش انسانى و اخلاقى ديگر
آفريدگار هستى در ادامه آيه شريفه ، فروبردن خشم را نيز از ويژگيهاى ديگر بهشتيان و پرواپيشگان عنوان مىسازد.1. از پيامبر گرامى آورده اند كه فرمود: «من كظم غيظه و هو قادر على انفاذه ملأهُاللّه يومالقيامه آمناً و ايماناً.»(204)
هر كه خشم خود را فرو برد درحاليكه مىتواند انتقام بگيرد، خداوندوجود او را در روز رستاخيز، سرشار از شادمانى، امنيّت و ايمان مىسازد.
2. همچنين روايت كردهاند كه فرمود: «كاظمالغيظ كضاربالسّيف فى سبيلاللّه فى وجه عدوّه.»(205)
فرو برنده خشم همانند كسى است كه با شمشير آخته روياروى دشمنان خدا ايستاده و درراه او شمشير مىزند.
3. و نيز فرمود: «ليسالشّديد بالصّرعه انمّا الشّديدالّذى يملك نفسه عندالغضب ثمّ ذكرالعافين عنالنّاس...»(206)
قهرمان آن نيست كه در ميدان كشتى پيروز شود، بلكه كسى است كه بههنگام غضب زمام نفس خويش را بهكف داشته باشد. و آنگاه اين آيه شريفه را تلاوت كرد كه: «والعافين عن النّاس...»
4. همچنين از آن حضرت است كه: «انّ هؤلاء فى امّتى قليل الّا من عصماللّه.»(207)
اين دسته از مردم، در جامعه و امّت من بسيار اندكند و فقط خدا بايد آنان را مدد رساند؛ امّا در جامعه هاى پيشين شمار آنها بسيار بوده است.
نكته اى ظريف و درسى انسانساز در اين آيه شريفه هست و آن اينكه:
«گذشت از لغزشهاى ديگران، اگرچه واجب نيست، بسيار مورد رضاى خداست».
پيامبر گرامى(ص) در اين خصوص فرموده است:«ما عفا رجلٌ مظلمة قط الّا زادهُاللّه بها عزّاً.»
هيچ انسانى از حقّ خويش درمورد ديگرى نگذشت، جز اينكه خدا به بركت آن عمل انسانى، شكوه و عزّتى به او ارزانى داشت.
نيكوكاران و از پى آن، خداوند از نيكوكاران سخن بميان مىآورد و بروشنى مىفرمايد كه آنان را دوست دارد.نيكوكار، انسان شايسته اى است كه فقط بخاطر خدا نعمتى خالص به ديگرى مىبخشد و براى خشنودى او كارهاى شايسته انجام مىدهد.
در اين مورد آورده اند كه روزى يكى از كنيزان چهارمين امام نور، با ظرفى، آب بر دست آن بزرگوار مىريخت كه ظرف آب از دستش افتاد و آب جوشان، دستهاى آن حضرت را سوزاند. امام چهارم سربلند كرد و نگاهى به كنيز انداخت؛ كه آن بنده هوشمند خدا گفت:
خداوند مىفرمايد:« والكاظمين الغيظ».حضرت فرمود: خشم خويش را فرو بردم.گفت: مىفرمايد « والعافين عن النّاس»فرمود: گذشت كردم.گفت: مىفرمايد « واللّه يحبّ المحسنين».فرمود: برو كه تو را در راه خدا آزاد ساختم
خداوند هيچ كس را جز به قدر توانايی اش تكليف نمى كند. +
داغ اولاخ اوجالاخ آشمیاخ
دریا اولاخ موج اولاخ داشمیاخ
ایلان اولاخ افعی اولاخ ساشمیاخ
مرداولاخ سوز دانیشاخ قاشمیاخ.
بیشتر بخوانید: خواص هندوانه