درمان حسادت

درمان حسادت

 
منبع: مرکز تحقیقات کامپیوتری نور، نرم افزار پاسخ

 

سوال

 

براي رفع حسادت چه توصيه اي داريد؟

 

پاسخ

 

در ابتدا حسد را توضيح مي‌دهيم و سپس عوامل ايجاد كنندة آن را بيان مي‌كنيم و در نهايت راه‌هاي رفع و درمان آن‌را بيان مي‌كنيم.

حسد چيست؟

حسد يعني آرزوي اين‌كه نعمتي كه برادر و يا خواهر مسلمان ما دارد و آن نعمت به نفع و صلاح اوست از دست او برود و محروم از آن نعمت شود و اگر بخواهد آرزوي زوال و نابودي نعمت را از او نكند. بلكه مثل آن را براي خود بخواهد آن را «غبطه» خوانند و اگر چيزي كه به صلاح آن شخص نيست كه از بين برود به اين «غيرت» گويند. ضد حسد نصيحت است و آن عبارت است از آنكه نعمتي كه به صلاح برادر و يا خواهر مسلمانش است بخواهد. معيار نصيحت آن است كه آنچه را براي خود مي خواهي براي او هم بخواهي و آنچه را براي خود دوست نداري براي او هم دوست نداشته باشي و معيار تشخيص حسد برعكس است يعني آنچه را براي خود نخواهد براي او بخواهد و آنچه براي خود بخواهد براي او نخواهد.(1)

نكته: صرف ميل قلبي به زوال نعمت ديگري (اگر اختياري نباشد) و آثار حسد در مقام عمل به ظهور نرسد يعني فقط ميل قلبي در قلب، گناه ندارد.

سبب‌هاي حسد

1.دشمني و كينه

از مهم‌ترين اسباب حسد هستند. حسد، كينه و دشمني مي آورد و از آن جدا نيست و امكان ندارد كه انسان كسي را دشمن بدارد و خوشي و ناخوشي آن فرد براي او يكسان باشد و فرقي به حالش نكند.

2.برتري طلبي

برتري طلبي يعني بر فرد گران و سخت است كه ديگري بر او برتري داشته باشد. لذا مي‌خواهد نعمتي كه ديگران دارند از دست‌شان برود تا بر او برتر نباشد.

3.تكبر

و آن عبارت است از اين‌كه طبيعت او اين است كه بر ديگري برتري بورزد و او را كوچك شمارد و از او توقع دارد كه مطيع وي باشد و مي ترسد اگر آن شخص نعمتي به دست آورد ديگر از وي متابعت نكند چه بسا هم رديف وي و بلكه بالاتر از وي شود. لذا بر آن فرد حسد مي ورزد مي‌خواهد نعمت هاي ديگران از دستشان برود تا هميشه برتر از آنان باشد. بيشتر حسد كفار بر رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ از روي حسد بود كه مي‌گفتند چگونه بچه يتيمي بر ما برتري گرفت و چگونه سر فرود آوريم.

4.ترس از دست رفتن مقاصد و اهداف

اين اختصاص به افرادي دارد كه داراي هدف يكسان هستند. چون خود نمي تواند در آن هدف پيروز شود و نفر اول شود لذا افرادي ديگر را تخريب مي كند تا آنها عقب بيفتند. حسد بردن برادران و خواهران نسبت به يكديگر در به دست آوردن جايگاه بهتر نزد پدر و مادر از همين نوع است. و همچنين حسد بردن شاگردان، به يكديگر در اينكه به معلم نزديك تر شوند و معلم بيشتر آنها را دوست بدارد. مثلا براي اينكه به معلم نزديكتر شود به جاي آنكه تلاش كند و استعدادهاي خود را نشان دهد، ديگران را تخريب مي كند، عليه ديگران نزد معلم غيبت مي كند تا از جايگاه ديگران نزد معلم كم كند تا خودش نزديكتر و جايگاه والاتري نزد معلم داشته باشد و اين صفت بسيار بدي است.(2)اينها برخي از عوامل حسد بود حال به دنبال رفع و درمان حسد مي رويم.

5.بد ذاتي و خباثت نفساني

گاهي انسان هايي يافت مي شوند كه به صرف ضرر رسيدن به كسي از دورن خوشحال مي شوند بدون اينكه انگيزه خاص داشته باشد فقط مي خواهند در دو رنج ديگران را ببينند و لذت ببرند. اينها به علت جناثت درون و پليدي وجدان آنها ست.

6.رياست طلبي

شخصي كه در پي رياست و سروري و برتري است، مي خواهد ديگران زير پايش لِه شوند و پا روي جنازه اين و آن بگذارد تا به هدف خود برسد. و خود انسانها لايق و ارزش مند براي او قابل تحمل نيست و با حسادت و عمل به آن مي كوشد اين افراد از جلو پايش برداشته شوند.

7.تحمل نكردن برتري ديگران

كسي كه برتري ديگران را مشاهده مي كند و خود را در آن موقعيت نمي بيند يا اگر هم در آن موقعيت باشد دلش طاقت نمي آورد كه ببيند ديگري نيز به مقام و موقعيتي دست يافته، حسادت مي ورزند و دوست دارد طرف مقابل با سرعت هر چه بيشتر به زمين بخورد.

درمان حسد

بايد دانست كه حسد يكي از بيماري هاي بزرگ دل است و بيماري هاي اين چنين با همكاري علم و عقل مداوا مي شوند يعني هم بايد شناخت و فكر خود را اصلاح كند و هم در مقابل عمل به مبارزه با حسد برخيزد.

1.فرد حسود بايد بداند كه حسد هم براي دنيا و هم براي دين و آخرت فرد حسود ضرر دارد و براي دنيا و دين و آخرت فردي كه به او حسوي مي كند نه تنها ضرر نمي رسد. بلكه نفع هم مي رسد. توضيح آنكه فرد حسود از اينكه نعمتي به ديگري برسد و يا بلايي از او رفع شود ناراحت و غمگين مي شود لذا پيوسته ناراحت و اندوهگين است (اين ضرر دنيوي) و چون به نعمتي كه خداوند به آن فرد داده راضي نيست و خير خواهي مومنين را نمي كند و از انبياء و مومنين كه خير مردم را مي خواهند كناره گرفته و با ابليس و كفار كه گرفتاري مومنين و از دست رفتن نعمت آنان را مي خواهند شريك شده است لذا به دين خود لطمه زده و اين (حسد) خيانتي به قلب است كه خوبي‌ها را نابود مي‌كند همان‌طور كه آتش هيزم را مي خورد.

و در مورد اينكه با حسد نعمت از فردي كه به او حسد مي ورزد زائل و نابود مي شود به سبب آن است كه تا مدتي كه خداوند مقدر كرده است آن فرد از آن نعمت برخوردار است و از آنجا كه حسود با حسد به آن فرد ظلم مي كند مخصوصا اگر حسد وي را به غيبت و عيبجويي دربارة آن فرد بكشاند در روز قيامت از حسنات فرد حسود كه غيبت كرده است بر مي دارند و به آن فرد مي دهند و اين ضرري بس عظيم است. وقتي انسان در آنچه گفته شد به خوبي تامل كند مي‌فهمد كه حسد جز ضرر هيچ فايده اي ندارد و بايد از آن دست كشيد.

2.وقتي به كسي حسد ورزيد براي رفع حسد برعكس آنچه حسد مي‌طلبد عمل كند. يعني خير خواهي آن فرد را بكند خود را وادار به اين اعمال كند به او كمك كند با خوش روئي برخورد كند اگر حسادت مي‌گويد غيبت او را كند. برعكس از او تعريف و مدح كند. خلاصه درست رفتارهاي ضد حسد را انجام دهد تا حسد كم كم از او ريشه كن شود.

3.شناسايي عوامل حسد: براي رفع حسد، بايد سبب ها و عامل هاي آن را شناسايي و مرتفع كرد. يعني تكبر و دشمني و كينه و... را از خود دور كند و با درمان آن صفات زشت حسد نيز خود به خود درمان شود.(3)

4.از نماز كمك بگيرد همانطور كه مي دانيم نماز از زشتي ها و بدي ها باز مي دارد. پس اگر به نماز اهميت بدهد و با حضور قلب بيشتر نماز بخواند تاثير آن در بازداري از گناهان از جمله حسد بيشتر مي‌شود.

5.منشاء اصلي گناهان از جمله حسد، حب و دلبستگي به دنيا است كه انسان براي به دست آوردن بهرة‌ بيشتر از دنيا دست به گناهان مي‌زند پس اگر دلبستگي به دنيا را از دل بيرون كنيم مي‌توانيم با گناهان به راحتي مبارزه كنيم و حسد را از دلمان بيرون كنيم.

6.يكي از عوامل انحراف و گمراهي انسان شيطان است كه وسوسه مي‌كند انسان براي جلوگيري از وسوسة‌ شيطان مي تواند بدين گونه اقدام كند كه وقتي در دلش وسوسة‌ شيطاني آمد كاري كه شيطان را عصباني مي‌كند انجام دهد مثلا سجدة خدا كند و يا ذكر خدا بگويد تا شيطان دست بردارد.

7.به ائمة‌ اطهار ـ عليهم السّلام ـ متوسل شود و با توسل به ائمة‌ اطهار از خدا بخواهد به وي در رفع حسد كمك كند.

پی نوشت

1.اقتباس از (سه رساله) فيض كاشاني، محسن، عزلت، كينه و حسد، مذمت دنيا، ترجمة دكتر اسد الله ناصح، نشر نهضت زنان مسلمان، جلد دوم، ص 18 تا 22.

2.اقتباس از نراقي، احمد، معراج السعاده، انتشارات هجرت، چاپ پنجم، 1377، ص 455 – 456.

3.اقتباس از معراج السعاده، ص 466 – 468.

 

 

ای آنکه فکر و ذکر تو، انجام نهی از منکر است

نهی از منکر یکی از فرایض دینی است که اگر درست انجام نشود می‌تواند اثر ویرانگری  بر دین و ایمان مردم داشته باشد. در این شعر سعی شده به بعضی از اشتباهاتی که ممکن است موقع نهی از منکر انجام شود اشاره گردد. این مطلب می‌تواند (با فرض وجود اخلاص و نیت صحیح) خود نوعی نهی از منکر باشد.

 

نهی از منکر

نهی از منکر

ای آنکه فکر و ذکر تو، انجام نهی از منکر است
دانی که گاهی کار تو از اصلِ منکر بدتر است

در جمع با بانگ بلند، گویی تو عیب دیگران
گر آبرویی ریختی، این خود گناهی دیگر است

ای بس گناهان نهان، گردد ز گفتارت عیان
اما خدای مهربان، بیزار از رسواگر است

باشد تجسس ناروا در کار مردم، بی‌جهت
پرهیز دارد زین عمل هر کس خدایش باور است

گاهی تذکر می‌دهی با خشم و کین بر مردمان
بر جان و روح دیگران حرف و کلامت خنجر است

رفتار خود تغییر ده ، دلسوز باش و مهربان
گفتار نرم و  دلنشین، این شیوه‌ی پیغمبر است

گر نهیِ منکر می‌کنی، از حال خود غافل مشو
هرکس به‌اصلاح خودش از دیگران اولی‌تر  است

 وقتی برای سرزنش، سویی اشاره می‌کنی
بنگر سه انگشت دگر، سوی خودت یادآور است

یا رب به ما در کار دین، اخلاص و دانایی بده
کاین دو متاع نازنین، کمیاب همچون گوهر است

محسن مردانی
11دیماه1391

هوای گریه همایون شجریان

 

 

Image result for ‫دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من  گر از قفس گریزم کجا روم، کجا من؟‬‎

Image result for ‫دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من  گر از قفس گریزم کجا روم، کجا من؟‬‎

آهنگ هوای گریه همایون شجریان + پخش آنلاین آهنگ

از کوزه همان تراود...

از کوزه همان برون تراود که در اوست

 

Related image

نیمه شب آواره و بی حس و حال

 Image result for ‫شاعر شعر نیمه شب آواره وبی حس و حال کیست؟‬‎

 

نیمه شب آواره و بی حس و حال

در سرم سودای جامی بی زوال

پرسه ای آغاز کردیم در خیال

دل به یاد آورد ایام وصال

از جدایی یک دوسالی می گذشت

یک دو سال از عمر رفت و برنگشت

دل به یاد آورد اول بار را

خاطرات اولین دیدار را

آن نظربازی آن اسرار را

آن دو چشم مست آهو وار را

همچو رازی مبهم و سربسته بود

چون من از تکرار اوهم خسته بود

آمد و هم آشیان شد با من او

هم نشین و هم زبان شد بامن او

خسته جان بودم که جان شد با من او

ناتوان بود و توان شد با من او

دامنش شد خوابگاه خستگی

این چنین آغاز شد دلبستگی

وای از آن شب زنده داری تا سحر

وای از آن عمری که با او شد به سر

مست او بودم ز دنیا بی خبر

دم به دم این عشق می شد بیشتر

آمد و در خلوتم دم ساز شد

گفتگو ها بین ما آغاز شد

گفتمش در عشق پا برجاست دل

گر گشایی چشم دل زیباست دل

گر تو ذورق وان شوی دریا ست دل

بی تو شام بی فرداست دل

دل ز عشق روی تو حیران شده

در پی عشق تو سرگردان شده

گفت در عشق وفادارم بدان

من تورا بس دوست می دارم بدان

شوق وصلت را به سر دارم بدان

چون تویی مخمور خمارم بدان

باتو شادی می شود غم های من

باتو زیبا می شود فردای من

گفتمش عشقت به دل افزون شده

دل ز جادوی رخت افسون شده

جز تو هر یادی به دل مدفون شده

عالم از زیباییت مجنون شده

بر لبم بگذاشت لب یعنی خموش

طعم بوسه از سرم برد عقل و هوش

در سرم جز عشق او سودا نبود

بحر کس جز او در این دل جا نبود

دیده جز بر روی او بینا نبود

همچو عشق من هیچ گل زیبا نبود

خوبی او شهره ی آفاق بود

در نجابت در نکویی طاق بود

روزگار اما وفا باما نداشت

طاقت خوشبختی مارا نداشت

پیش پای عشق ما سنگی گذاشت

بی گمان از مرگ ما پروا نداشت

آخر این قصه هجران بود وبس

حسرت و رنج فراوان بود وبس

یار مارا از جدایی غم نبود

در غمش مجنون عاشق کم نبود

بر سر پیمان خود محکم نبود

سهم من از عشق جز ماتم نبود

بامن دیوانه پیمان ساده بست

ساده هم آن عهد و پیمان را شکست

بی خبر پیمان یاری را گسست

این خبر ناگه پشتم را شکست

آن کبوتر عاقبت از بند رفت

رفت و با دلدار دگر عهد بست

با که گویم اوکه همخون من است

خسم جان و تشنه ی خون من است

بخت بد بین وصل اوقسمت نشد

این گدا مشمول آن رحمت نشد

آن طلا حاصل به این قیمت نشد

عاشقان را خوش دلی تقدیر نیست

با چنین تقدیر بد تدبیر نیست

از غمش با دود و دم همدم شدم

باده نوش غصه ی او من شدم

مست و مخمور خراب از غم شدم

ذره ذره آب گشتم کم شدم

آخر آتش زد دل دیوانه را

سوخت بی پروا پر پروانه را

عشق من از من گذشتی خوش گذر

بعد از این حتی تو اسمم را نبر

خاطراتم را تو بیرون کن ز سر

دیشب از کف رفت فردا را نگر

آخر این یک بار را از من بشنو پند

برمن و بر روزگارم دل مبند

عاشقی را دیر فهمیدی چه سود

عشق دیرین گسسته تار و پود

گرچه آب رفته باز آید به رود

ماهی بیچاره اما مرده بود

بعد از این هم آشیانت با هرکس است

باش با او یاد تو مارا بس است

متن آهنگ مردم شهر

متن آهنگ مردم شهر حامد همایون 

  Hamed Homayoun


 

امشب غم دیروز و پریروز و فلان سالو و فلان حال و فلان مال

که بر باد فنا رفت نخور

بخدا حسرت دیروز عذاب است مردم شهر بهوشید

مردم شهر بهوشید

هرچه دارید و ندارید بپوشید و برقصید و بخندید

که امشب سر هر کوچه خدا هست

روی دیوار دل خود بنویسید خدا هست

نه یکبار و نه ده بار که صد بار

به ایمان و تواضع بنویسید خدا هست

خدا هست خدا هست خدا هست خدا هست

خدا هست خدا هست خدا هست خدا هست

خدا هست خدا هست خدا هست خدا هست

امشب همه ی میکده را سیر بنوشید

با مردم این کوچه و آن کوچه بجوشید

دیوانه و عاقل همگی جامه بپوشید و در شادی

این کودک و آن پیر زمین گیر و فلان بسته به زنجیر و زن و مرد بکوشید

هرچه دارید و ندارید بپوشید و برقصید و بخندید

که امشب سر هر کوچه خدا هست

هرچه دارید و ندارید بپوشید و برقصید و بخندید

که امشب سر هر کوچه خدا هست

هرچه دارید و ندارید بپوشید و برقصید و بخندید

امشب غم دیروز و پریروز و فلان سالو و فلان حال و فلان مال

که بر باد فنا رفت نخور

بخدا حسرت دیروز عذاب است مردم شهر بهوشید

مردم شهر بهوشید

هرچه دارید و ندارید بپوشید و برقصید و بخندید

که امشب سر هر کوچه خدا هست

هرچه دارید و ندارید بپوشید و برقصید و بخندید

که امشب سر هر کوچه خدا هست

هرچه دارید و ندارید بپوشید و برقصید و بخندید

برقصید و بخندید برقصید و بخندید برقصید و بخندید

 

متن آهنگ مردم شهر حامد همایون

متن آهنگ مردم شهر حامد همایون + پخش آنلاین

 

نه مرادم نه مریدم

 

نه مرادم نه مریدم

نه پیامم نه نویدم
نه سلامم نه علیکم
نه سیاهم نه سپیدم
نه چنانم که تو گویی
نه چنینم که تو خوانی
نه آنگونه که گفتند و شنیدی
نه سمایم نه زمینم
نه به زنجیر کسی بسته و برده ی دینم
نه سرابم نه برای دل تنهایی تو جام شرابم
نه گرفتار و اسیرم نه حقیرم نه فرستاده ی پیرم
نه بهر خانقه و مسجد و میخانه فقیرم
نه جهنم نه بهشتم نه چنین است سرنوشتم

 

این سخن را من از امروز نه گفتم
نه نوشتم بلکه از صبح ازل با قلم نور نوشتم:
حقیقت
نه به رنگ است و نه بو
نه به های است ونه هو
نه به این است ونه او
نه به جام است و سبو
گر به این نقطه رسیدی به تو سر بسته و در پرده بگویم تا کسی نشنود این راز گهر بار جهان را:
آنچه گفتند و سرودند
تو آنی
خود تو جان جهانی
گر نهانی و عیانی
تو همانی که همه عمر به دنبال خودت نعره زنانی
تو ندانی که خود آن نقطه ی عشقی
تو اسرار نهانی همه جا
تو نه یک جای
نه یک پای
همه ای با همه ای هم همه ای
تو سکوتی تو خود باغ بهشتی
ملکوتی تو به خود آمده از فلسفه ی چون و چرایی
به تو سوگند که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی
در همه افلاک خدایی
نه که جزیی
نه چون آب در اندام سبویی
خود اویی
به خود آی تا به در خانه ی متروکه ی هر عابد و زاهد ننشینی و
به جز روشنی و شعشعه ی پرتوی خود هیچ نبینی
و
گل وصل بچینی…..! [ ]

-------------------------------------------------

 شعر بالا از

1- علی حیدری

2- فریدون حلمی

3- مولانا

ظاهرا" از سروده های بند اول هست منتهی برای من مشخص نشد مع الوصف با توجه به اینکه در زیر شعرها افراد بالا را نوشته بودند من هم بدون توضیح شاعر اشعار بالا در اینترنت را نوشتم .

شده یک بار توهـم ، سخت دل آزرده شوی

 منبع

شده یک بار توهـم ، سخت دل آزرده شوی
همه جا ، بی خبر ازحال خودت برده شوی

مـثل خـاکـستر بی حاصلی از آتـش و دود
مرهم زخم پر از درد نمک خورده شوی
-------
شده بـا دست خـودت ، بـاز عـذابت بدهند
از خوشی ، لذتی اندازه ی خوابت بدهند

وای ازآن چشمه ی آبی که به هنگام عطش
وعـده اش را ، به بـیابـان سـرابـت بدهند
---------
هـرنـفـس ، منـتـظر رفـتن جـانـت بـشود
روز و شب ، خون جگر قاتق نانت بشود

زندگی صحنه ء جنگی که درآن تا دم مرگ
حس ویـران شدنـش ، سهم جهانـت بشود
---------
خانه از گردش ایام ، که غمگین شده ست
در و دیواربه هر پنجره بد بین شده ست

تا هـوای خفقان آوری درخـاطره هـاست
بغض هم با تپش قلب تو سنگین شده ست
---------
رفته ای از دل و از دیده ، که آسان بروی
چون نسیم از گـذر عـمر، شتابان بروی

چون نسیم باشی و با یاد گون های کویر*
هـرکجا ، در طلب خـار مغیلان بروی
-----------
زنده باشی و هـمه مـرده حسابت بکنند
آشـنا بـاشی و بـیگانـه ، خطابـت بکنند

حرفها پشت سرت مانده که دروقت وداع
گـاه ، بـا گفتن یک جمله خرابت بکنند
-------------
حرفها پشت سرت مانده درایـن سینه ء تنگ
شیشه آسوده نشد ازخطرضربه ی سنگ

بارها زخم اگر خورده ای ، درمان شده ای
عاقبت ، قاتل جانت شده یک مشت جفنگ
-------------
تو اگر سوخته ای ، حاصل خـاکستر تو
بشود روی تن ت ، مرهمی در باور تو

هرزمان چرخ فلک نوبت بازی بـدهـد
چه کسی بوده به جز درد فقط ، یاورتو ؟


( سودابه طهماسبی )
 
http://s8.picofile.com/file/8309361768/hou16523.jpg

قادر دلاورنژاد

قادر دلاورنژاد
 
  
یک رباعی ، نذر باب الحوایج کوچک، حضرت علی اصغر ( ع )

 


خون تو افق ـ افق پراکنده شده است


از نام تو آسمان، سرافکنده شده است


تیری که گلوی کوچکت را بوسید


تا روز قیامت از تو شرمنده شده است

 


قادر دلاورنژاد ـ اربیعین حسینی 1390

غیرت سیز فامیلی وفاسیز دوستو

Related image

 

غیرت سیز فامیلی وفاسیز دوستو
خزل کیمی یئل گتیرسه نئیلیرم
دالدا دا حالیْما یانمایان آدام
اۆزده یاغلیْ دیل گتیرسه نئیلیرم



اۆرکده حؤرمتی سیلندن سونرا
محبت آلماسیْن بؤلندن سونرا
عزا مجلیسیمه اؤلنن سونرا
طایفا ییْغیْب ائل گتیرسه نئیلیرم



من ایله آغلاییْب گولمَیَن دوستوم
اورگیمین سیْرریْنی بیلمَیَن دوستوم
ساغلیْقیْمدا یانیْما گلمَیَن دوستوم
قبریم اۆسته گۆل گتیرسه نئیلیرم

#تورکی_ماهنیلار
 
@turkimahni

رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي‌

سوره طه

رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي‌ (25)

وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي‌ (26)

وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي‌ (27)

يَفْقَهُوا قَوْلِي‌ (28)

 

پروردگارا! سینه ام را [برای تحمل این وظیفه سنگین] گشاده گردان،﴿25﴾

و کارم را برایم آسان ساز،﴿26﴾

و گِرِهی را [که مانع روان سخن گفتن من است] از زبانم بگشای،﴿27﴾

 [تا] سخنم را بفهمند،﴿28﴾

 

منبع

دلت را خانه ماکن ، مصفا کردنش با من

Image result for ‫دلت را خانه ماکن ، مصفا کردنش با من‬‎

دلت را خانه ماکن ، مصفا کردنش با من

 

به ما درددل افشا کن ، مداوا کردنش با من

اگر گم کرده ای دل،کلید استجابت را ،

بیا یک لحظه با ما باش ،پیداکردنش بامن

بیفشان قطره اشکی که من هستم خریدارش

بیاورقطره ای اخلاص ،دریاکردنش بامن

اگر درها برویت بسته شد، دل برمن کن بازآ

دراین خانه دق الباب کن ،بازکردنش بامن

به من گو حاجت خودرا، عجابت می کنم آنی

طلب کن آنچه می خواهی ،محیا کردنش بامن

چوخوردی روزی امروز،مارا شکر نعمت کن

غم فردا مخور ، تاءمین فردا کردنش بامن

بیا قبل از وقوع مرگ، روشن کن حسابت را

بیاور نیک و بد را ،جمع و منها کردنش با من

اگر عمری گنه کردی ،مشو نومید از رحمت

تو ، توبه نامه را بنویس ، امضا کردنش با من

 

شاعر: مرحوم ژولیده نیشابوری

وطنم ای شکوه پابرجا

Image result for ‫وطنم- خلیج فارس‬‎

ترانه وطنم نام قطعه‌ای از آلبوم تبریز در مه به خوانندگی سالار عقیلی است. شعر این ترانه سروده افشین یداللهی و موسیقی این اثر تنظیم حسین فاضل و آهنگساز بابک زرین است. این قطعه به عنوان تیتراژ سریال تبریز در مه مورد استفاده قرار گرفت.[۱]

 

وطنم ای شکوه پابرجا
در دل التهاب دورانها

کشور روزهای دشوار
زخمی سربلند بحرانها

ایستادی بر جنگ رو در رو
خنجر از پشت می زند دشمن

گویی از ما و در نهان بر ما
وطنم پشت حیله را بشکن

وطنم ای شکوه پابرجا
در دل التهاب دوران‌ها

رگت امروز تشنه عشق است
دل رنجیده خون نمی خواهد

دل تو تا ابد برای تپش
غیرعشق و جنون نمی خواهد

شرم بر من اگر حریم تو
پیش چشمان من شکسته شود

وای بر من اگر ببینم چشم
رو به رویای عشق بسته شود

وطنم ای شکوه پابرجا
در دل التهاب دورانها

کشور روزهای دشوار
زخمی سربلند بحرانها

از تب سرد موجهای خزر
تا خلیجی که فارس بوده و هست

می شود با تو دل به دریا زد
می شود با تو دل به دنیا بست

دانلود

 

بخوان و تفکر کن

♥بخوان و تفکر کن...(عکس نوشته های زیبا) ♥

اِنَّ اللهَ وَ مَلائَکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبی یا ایُّها الَّذینَ امَنوا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سَ

 [آسمونی]

  
  • اِنَّ اللهَ وَ مَلائَکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبی یا ایُّها الَّذینَ امَنوا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سَ

اِنَّ اللهَ وَ مَلائَکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبی یا ایُّها الَّذینَ امَنوا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سَلِّموُا تَسلیما


خداوند و فرشتگان بر پیامبر درود می فرستند ای مومنان شما نیر بر او درود و سلام بفرستید.


سوره احزاب آیه۵۶

منبع

مرگ را دیدم شبیه خنده هایت ساده بود

مرگ را دیدم شبیه خنده هایت ساده بود

جوجه گنجشکی که روی بوته ها افتاده بود

بوسه بر لبهای سردت می نهادم دم به دم

طعم گل های بهشتی بر لبانت داده بود

چند گاهی می شود عطر نمازم گم شده است

ای که لبهایت مرا مهر و تنت سجاده بود

سروهای حافظ و سعدی روایت می کنند

دختر بالا بلندم دلبری آزاده بود

خانه خالی بود دیشب از نفس هایت، نفس!

کاش امشب را برایم مرگ فرصت داده بود

هی تقلا می نمودم بلکه برگردی گلم

روبرویم جاده بود و

جاده بود و

جاده

بود

...

تهران - دهم مرداد ۱۳۸۸

قادر دلاورنژاد

منبع

انسان و مرگ


شعر: نبی خزری ( شاعر معاصر جمهوری آذربایجان )

ترجمه: قادر دلاورنژاد ( یاشار یاغیش )

انسان آفتاب هم باشد
شبیه شهابی خواهد چکید

و بدون خداحافظی با دوستانش
به ناورد مرگ خواهد رفت

انسان و مرگ
نگاهی و نیشخندی!
و تردیدی که از نگاهشان بر دل می نشیند...

ـ آی مرگ!
دفن شدن هراسی ندارد

حقیقت است

آمده ایم و می رویم
زنده مرده بودن هراسناک است
فکر می کنی
هر جانی را که می گیری قد می کشی
با توفان می وزی و با بوران همراه می شوی
تو هم خواهی مرد با همه بی مرگی ات

نه! هرگز
مرگ هم می میرد؟!
( لرزید

    غمگنانه به فکر فرو رفت
         
و شمشیرش را غلاف کرد)

http://delavarnejad.com/

 

آفت دین سه چیز است:

آفت دین سه چیز است:
 
داناى بد کار
 
و پیشواى ستم کار
 
و مجتهد نادان.
 
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
 
آفَهُ الدِّینِ ثَلاثَهٌ:
 
فَقیهٌ فاجِرٌ و إمامٌ جائرٌ و مُجتَهِدٌ جاهِلٌ؛

آفت دین سه چیز است: داناى بد کار و پیشواى ستم کار و مجتهد نادان.

نهج الفصاحه


منبع: راسخون ( http://rasekhoon.net/hadith/show/565636/ )

موضوع: با کدام آیه از قرآن بیشتر انس داری؟!!

 

موضوع: با کدام آیه از قرآن بیشتر انس داری؟!!



يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اسْتَعِينُواْ بِالصَّبرِْ وَ الصَّلَوةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابرِِينَ(153)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، از شكيبايى و نماز مدد جوييد كه خدا با شكيبايان است. (153)

وَ لَا تَقُولُواْ لِمَن يُقْتَلُ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتُ بَلْ أَحْيَاءٌ وَ لَاكِن لَّا تَشْعُرُونَ(154)
آنان را كه در راه خدا كشته مى‏شوند، مرده مخوانيد. آنها زنده‏اند و شما در نمى‏يابيد. (154)

وَ لَنَبْلُوَنَّكُم بِشىَ‏ْءٍ مِّنَ الخَْوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابرِِينَ(155)

البته شما را به اندكى ترس و گرسنگى و بينوايى و بيمارى و نقصان در محصول مى‏آزماييم. و شكيبايان را بشارت ده. (155)

الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ(156)

كسانى كه چون مصيبتى به آنها رسيد گفتند: ما از آن خدا هستيم و به او باز مى‏گرديم. (156)

أُوْلَئكَ عَلَيهِْمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ(157)

صلوات و رحمت پروردگارشان بر آنان باد، كه هدايت يافتگانند. (157)

بخوان و تفکر کن

♥بخوان و تفکر کن...(عکس نوشته های زیبا) ♥

منبع

منظور از چشم دل چیست؟

طبقه بندی موضوعی انسان و خداشهود قلبی
 
خلاصه پرسش
منظور از چشم دل چیست؟
پرسش
در پاسخ‌های قبلی چشم تعریف نشده بود و حقیقت آن بیان نشده، بلکه منظور از دیدن خدا معنا شده بود. اکنون بفرمایید منظور از چشم دل چیست؟
 
پاسخ اجمالی

منظور از دیدن با چشم دل، همان‌گونه که در پاسخ‌هایی قبلی آمده بود، ادراک شهودی و دریافت با دل و قلب است؛ برای توضیح بیشتر سخن امام سجاد علی بن حسین(ع) را در این زمینه نقل می‌کنیم. آن‌حضرت می‌فرماید:

برای هر انسان و بنده چهار چشم قرار داده شده است که با دو چشم امور دنیایی را می‌بیند و با دو چشم مسائل مربوط به آخرت و امور غیبی را می‌بیند؛ خداوند اگر نسبت به بنده‌ای نظر خیر داشته باشد[یعنی آن بنده در مسیر خیر قرار داشته باشد و زمینه‌ی دریافت خیرهای بالاتر را در خود ایجادکند]، دو چشم دل او را می‌گشاید تا امور غیب و آخرت را ببیند و اگر چنین نباشد قلب او را به حال خود رها می‌کند،[دو چشم قلب او بسته می‌ماند].‏[1]

بنابر این، چشم دل مانند چشم سر نیست، بلکه منظور جان و قلب آدمی است.

بدین ترتیب، دیدن با چشم دل؛ یعنی دریافت حقایق از طریق باطن و قلب.

 


[1]. «إِنَّ لِلْعَبْدِ أَرْبَعَةَ أَعْیُنٍ عَیْنَانِ یُبْصِرُ بِهِمَا أَمْرَ آخِرَتِهِ وَ عَیْنَانِ یُبْصِرُ بِهِمَا أَمْرَ دُنْیَاهُ فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِعَبْدٍ خَیْراً فَتَحَ لَهُ الْعَیْنَیْنِ اللَّتَیْنِ فِی قَلْبِهِ فَأَبْصَرَ بِهِمَا الْعَیْبَ وَ إِذَا أَرَادَ غَیْرَ ذَلِکَ تَرَکَ الْقَلْبَ بِمَا فِیه». مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 5، ص 112، مؤسسة الطبع و النشر، بیروت، چاپ اول، 1410ق.

 

خلیج فارس

 

 

خلیج فارس

سروده: استاد نواب صفا

ای خلیج فارس، جاویدان تویی /  مظهر ایرانی و ایران تویی

اشک ما خود قطره دریای توست / تا سری داریم خاک پای توست

صخره تو پیکر پولاد ما / ای وجودت مایه ایجاد ما

شوری آب تو اشک شور ماست / موج‌هایت موج شوق و شور ماست

نی‌گذاریمت جدا از ما شوی / تا جهان باقی‌ست کی تنها شوی؟

تا تن تو پاره‌ای از جان ماست / پاره بی تو پیکر ایران ماست

بی تو هرگز مادر ایران مباد / زنده در ایران زمین یک تن مباد!

حکم قانونی رانت خواری و اختلاس از بیت المال چیست؟

 

پرسش
آیا رانت خواری و اختلاس‌‌های دولتی از بیت المال مشمول قوانین سرقت می‌‌شود؟
 
پاسخ اجمالی
 
تعریف سرقت از نگاه قانون
سرقت در ماده ۲۶۷ قانون مجازات اسلامی چنین تعریف شده است: «سرقت عبارت است از ربودن مال متعلق به غیر». و به استناد ماده 268 و 276 قانون مجازات، سرقت به سرقت حدی و تعزیری - غیر حدی – تقسیم می‌شود. سرقت حدی دارای شرایطی می‌باشد و هر گاه یکی از آن شرایط در موردی محقق نشود، آن مورد از سرقت‌های تعزیری و غیر حدی شمرده می‌شود.
حد سرقت در قانون
طبق ماده ۲۷۸ قانون مجازات، حد سرقت عبارت است از: الف؛ در مرتبه اول، قطع چهار انگشت دست راست سارق از انتهای آن است، به طوری که انگشت شست و کف دست باقی بماند. ب؛ در مرتبه دوم، قطع پای چپ سارق از پایین برآمدگی است، به نحوی که نصف قدم و مقداری از محل مسح باقی بماند. د؛ در مرتبه سوم، حبس ابد است. ج؛ در مرتبه چهارم، اعدام است هر چند سرقت در زندان باشد.
شرایط سرقت حدی در قانون
به استناد ماده 268 قانون مجازات اسلامی، شرایط سرقت حدی عبارت‌اند از: 1.  شیء مسروق شرعاً مالیت داشته باشد. 2. مال مسروق در حرز باشد. 3. سارق هتک حرز کند. 4. سارق مال را از حرز خارج کند. 5. هتک حرز و سرقت مخفیانه باشد. 6. سارق پدر یا جد پدری صاحب مال نباشد. 7. ارزش مال مسروق در زمان اخراج از حرز، معادل چهار و نیم نخود طلای مسکوک باشد. 8. مال مسروق از اموال دولتی یا عمومی، وقف عام و یا وقف بر جهات عامه نباشد. 9. سرقت در زمان قحطی صورت نگیرد. 10. صاحب مال از سارق نزد مرجع قضائی شکایت کند. 11. صاحب مال قبل از اثبات سرقت سارق را نبخشد. 12. مال مسروق قبل از اثبات سرقت تحت ید مالک قرار نگیرد. 13. مال مسروق قبل از اثبات جرم به ملکیت سارق در نیاید. 14. مال مسروق از اموال سرقت شده یا مغصوب نباشد.
همان‌گونه که در بند 8 این ماده آمده، سرقت از اموال دولتی یا عمومی که رانت خواری و اختلاس در بیت المال نیز از مصادیق بارز آن است، از مواردی است که مشمول سرقت حدی نمی‌شود، اما به استناد ماده ۲۷۶ قانون مجازات، که میگوید: «سرقت در صورت فقدان هریک از شرایط موجب حد، حسب مورد مشمول یکی از سرقت‌های تعزیری است»، رانت خواری و اختلاس از اموال عمومی و دولتی از سرقت‌های تعزیری و غیر حدی شمرده می‌شوند که بر حسب مورد و مقدار اختلاس و رانت خواری، دارای احکام متفاوت خواهند بود که به برخی از احکام و تبعات قانونی آن اشاره خواهیم کرد.
احکام و تبعات قانونی جرایم اقتصادی و اختلاس 
1. به استناد تبصره ماده 36 قانون مجازات اسلامی، کسی که در نظام اقتصادی کشور اخلال نموده و یا تصرف غیر قانونی در اموال عمومی یا دولتی داشته و هم‌چنین با اعمال نفوذ برخلاف حق و مقررات قانونی تحصیل مال نموده یا پورسانت و رشوه گرفته باشد در صورتی که میزان مال موضوع جرم ارتکابی، یک میلیارد(۱٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰)ریال یا بیش از آن باشد پس از صدور حکم و قطعیت آن باید در رسانه ملی یا یکی از روزنامه‌های کثیرالانتشار منتشر شود.
2. به استناد ماده 47 قانون مجازات، هر گاه کسی دارای جرایم اقتصادی با موضوع جرم بیش از یکصد میلیون (۱۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰)ریال باشد از تسهیلات قانونی تعویق و تعلیق در حکم محروم خواهد شد.
3. به استناد ماده 286 قانون مجازات، هر گاه کسی به گونه‌ای در اموال عمومی و دولتی تصرف غیر قانونی کند که موجب اخلال در نظام اقتصادی کشور، شود به اعدام محکوم می‌گردد.
 

بهره گیری از قرآن

بهره گیری از قرآن
 
 
منبع : اکبری، محمود؛ نکته های ناب اخلاقی، ص: 24

ابن وهب گوید: امام صادق (ع) فرمودند: کسی که این سه کار را انجام دهد، از سه موهبت محروم نخواهد شد:

1- کسی که دعا کند، از استجابت بهره مند می گردد.

2- کسی که شکر کند، بر نعمتش افزوده می شود.

3- کسی که توکل کند، امورش سامان می یابد.[1]

سپس برای هر کدام از موارد فوق، به آیه ای از قرآن استدلال کردند و فرموند:

آیا قرآن، کتاب خداوند متعال را خوانده ای که در مورد اوّل می فرماید:

ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکمْ[2]

مرا بخوانید تا دعای شما را اجابت کنم.

و در مورد دوم می فرماید:

لَئِنْ شَکرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکمْ[3]

هرگاه شاکر و سپاسگذار باشید، قطعاً بر نعمت شما می افزایم.

و در مورد سوم می فرماید:

وَ مَنْ یتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ[4]

و آن کس که بر خدا توکل کند، پس خدا او را کافی است.

پی نوشت ها

[1] اصول كافى، ج 2، ص 65.

[2] مؤمن/ 60.

[3] ابراهيم/ 7.

[4] طلاق/ 3.

...از آنچه از دستتان مى رود غمگين نشويد...

  ايـن را بـدان خـاطر نشان ساختيم تا ديگر از آنچه از دستتان مى رود غمگين نشويد، و به آنـچـه بـه شما عايد مى گردد خوشحالى مكنيد، كه خدا هيچ متكبر و فخر فروش را دوست نمى دارد (23).

مشاهده آیه در سوره

لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ ۗ

وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ

مشاهده آیه در سوره

http://s9.picofile.com/file/8308928600/photo_2017_10_12_23_50_31.jpg

ما حق قضاوت نداریم(؟!)

http://s8.picofile.com/file/8308921200/images321.jpg

ما حق قضاوت نداریم(؟!)

 

ما حق قضاوت نداریم، یا حق نداریم قضاوت کنیم، یا قضاوت کار آدم‌ها نیست، فقط خدا قاضی است و ...؛ توهین آشکاری به عقل و شعور آدمی (و مخاطبین) است. این شعار یعنی: ای مردم بی‌فکر، بی‌منطق، بی‌جهت، بی‌هدف ... و در نهایت بی‌تصمیم و بی‌مسئولیت باشید – منفعل، همیشه راضی، خود کم‌بین، تحقیر شده و به استثمار درآمده باشید – نافهم باشید، فقط نگاه کنید، نظاره‌گر باشید، اما هیچ‌گاه قضاوت نکنید.

زندگی سراسر قضاوت است:

انسان از وقتی به دنیا می‌آید، انتخاب می‌کند و انتخاب نیز حاصل قضاوت است. پس "حق قضاوت نداریم"، یعنی حق شناخت "حق و باطل" – "خوب و بد" و "ارزش و ضد ارزش" را نداریم.

این یک حقه‌ی استعماری است، سراسر زندگی انسان با انتخاب‌هایش شکل می‌گیرد، خواه در امور جزئی یا کلی – اعتقادات یا عملکردها – جاذبه‌ها یا دافعه‌ها – خوشایندها و ناخوشایندها و ...، و این انتخاب‌ها، همه ریشه در قضاوت دارد.

چه انتخاب إله و معبود باشد، چه انتخاب محبوب و معشوق باشد – چه انتخاب راه و روش زندگی (دین) باشد ... و چه انتخاب یک مسکن، یک لباس یا حتی جدا کردن سیب و زمینی و گوجه فرنگی به هنگام خریدن یا خوردن. و همه بر اساس "قضاوت" انتخاب می‌شوند.

رنگ فلسفی و اخلاقی و هدف سیاسی:

چنان حق به جانب و متکبرانه می‌گویند: «ما حق قضاوت نداریم»، که گویا سخن بر حقی به زبان می‌رانند و حکمی عقلانی و منطقی و نیز اخلاقی می‌دهند! حال آن که نه تنها درست بر عکس است، بلکه همین قدر که می‌گویند: «ما حق قضاوت نداریم»، خودش نوعی قضاوت بین حقوق آدمی است. حق داریم یا نداریم؟ بعد قضاوت می‌کنیم و نتیجه اتخاذ می‌کنیم و می‌گوییم حق داریم یا نداریم. پس گریزی از "قضاوت" نیست.

غربی‌ها خیلی زرنگ هستند، البته در خدعه و نیرنگ – ای کاش مؤمنین تأثیرگزار فکری و فرهنگی ما در هر قشر، صنف و مسئولیتی نیز زرنگ و بصیر بودند، البته در مسیر حق. چنان که از پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله نقل است: «اَلمؤمِنُ کَیِّس الفِطَنَ الحَذر - مؤمن عاقل و چیز فهم و محتاط است / دعوات راوندی، ص  - 39 – نهج البلاغه، خطبه همام». یا به تعبیر دیگری زرنگ و بصیر و باهوش است.

غربی‌ها، تئوری‌ها و نظریه‌های اثبات نشده و هدفدار خود را در کتاب‌ها و شعارهای کلیشه‌ای خلاصه نمی‌کنند، حتی به تدریس در دانشگاه‌ها یا مقالات علمی نیز بسنده نمی‌کنند، بلکه آن را به انحای حیل و با نمایش‌ها و جملات و رفتارها و شعارهای متفاوت، در سطح اذهان عمومی جوامع، فرافکنی می‌کنند، تا به یک اندیشه و رفتار واحد مبدل گردد.

غربی‌ها (یا هر دنیاگرای مستکبر دیگری)، سریع به اهداف سیاسی خود، رنگ و لعاب فلسفی می‌دهند. این شعار که "ما حق نداریم قضاوت کنیم"، به همان به اصطلاح نظریه‌های جدید بر می‌گردد که «حقیقت واحد نداریم – مفهوم کلی نداریم – خوب و بد نداریم – ارزش و ضد ارزش نداریم ...»، لذا آن چه شما "بد" قلمداد می‌کنید، "شاید" خیلی هم خوب است، از کجا می‌دانید؟ پس حق قضاوت ندارید!

هدف:

هر چند گاهی این شعار در قالب مسائل شخصی و خانوادگی و ...، تبلیغ و القا می‌شود، اما به صورت کلی بیان می‌گردد. کسی نمی‌گوید: "اگر علم و اطلاع نداری، قضاوت نکن"، بلکه می‌گوید: "ما کلاً حق قضاوت نداریم" و توجیه می‌کنند که "ما چه می‌دانیم" و برای ما مسلمانان رنگ اعتقادی نیز به آن می‌زنند که "فقط خدا عالِم است".

بدیهی است که هدف اصلی، قضاوت بنده و شما در خصوص خاله و خان‌باجی نمی‌باشد. بلکه هدف بی‌تفاوتی و سردرگمی در تمامی امور اجتماعی و سیاسی است. می‌گویند: اگر فاسد و فاجر دیدی، قضاوت نکن و نگو فاسد و فاجر است – اگر ظلم و ظالم دیدی، نگو این ظلم و فاعلش ظالم است – اگر ارزش و ضد ارزش دیدی، نگو: این رفتار غیر اخلاقی بود ...، و خلاصه اگر جنایات مستکبرانه نیز دیدی، نگو این جنایت است! تو از کجا می‌دانی؟ خدا می‌داند و ... .

هدف اصلی از این نظریه‌های باطل، فقط توجیه جنایات غرب استکباری است و بقیه مصادیق جزئی و شخصی، بهانه‌ای برای القای این اصل می‌باشد.

همان که پشت میکروفون یا تریبون قرار گرفته است، جایزه دریافت می‌کند و یا مصاحبه می‌شود و ...، خودش بر اساس قضاوت انتخاب شده است و شعار می‌دهد: "ما حق قضاوت نداریم".

 

باغداری در....

🍁هواشناسی آذربایجان🍁 

http://s8.picofile.com/file/8308922492/photo_2017_10_12_22_38_52.jpg
😔 باغداری در اردبیل ، بخاطر فروش نرفتن محصول سیب خود، همه درختان را قطع کرد! / آخرین خبر اردبیل

📅 سه شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۶

🆔 t.me/joinchat/AAAAAD1wV_e8joadBZVicA

اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین

طبقه بندی موضوعی تفسیر

پرسش
تفسیر امام حسن عسکری (ع) از
 
«الحمد لله رب العالمین»
 
چیست؟
 
پاسخ اجمالی

تفسیر امام حسن عسکری (ع)، منسوب به آن حضرت بوده که به دلایلی برخی این انتساب را قطعی نمی دانند. در این تفسیر، سوره های «فاتحة الکتاب» (حمد) و «بقره» تا آیه 282 به صورت روایی تفسیر شده است که در اصطلاح علوم قرآنی به آن تفسیر «مأثور» گفته می شود.

به هر حال، امام عسکری (ع) در تفسیر «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین» به نکاتی؛ چون ستایش خدا به جهت نعمت های بی شمارش، حمایت از مخلوقات، فضیلت و برتری شیعه به واسطه پذیرفتن ولایت و امامت امام علی (ع)، اشاره کرده و فرمود به جهت این همه نعمت باید سپاسگزار خداوند بود و گفت: «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین».

پاسخ تفصیلی

تفسیر امام حسن عسکری (ع)، منسوب به آن حضرت بوده که به دلایلی برخی این انتساب را قطعی نمی دانند.[1] در این تفسیر، سوره های «فاتحة الکتاب» (حمد) و «بقره» تا آیه 282 به صورت روایی تفسیر شده است که در اصطلاح علوم قرآنی به آن تفسیر «مأثور» گفته می شود.[2]

به هر حال، خلاصه ای از تفسیر امام حسن عسکری (ع) از آیه «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین» چنین است:

«الْحَمْدُ لِلَّهِ‏»، یعنی این که خداوند، برخى از نعمت هایی را که به بندگانش ارزانى داشته، اجمالاً به آنها معرّفى کرده است؛ و این از آن رو است که بندگان به شناسائى همه آنان به صورت تفصیلی قادر نیستند؛ زیرا نعمت های او بیش از آن است که به شماره درآید و شناخته شود! از این جهت به آنان فرمود: بگوئید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ‏».[3]

در ادامه، آن حضرت در تفسیر و توضیح «رَبِّ الْعالَمِینَ»، به این نکات اشاره می فرماید:

1. پروردگار جهانیان، به همه مخلوقات روزی عطا می کند، آنان را در کنف حمایتش نگهدار است، بر آنها احاطه دارد، بر اساس مصلحتش همه را تدبیر می کند، و او، به بندگانش، حقیقتاً رأفت و رحمت دارد.[4]

2. روزى تمام مخلوقات، معلوم و تقسیم شده است. فرزند آدم، به هر روش و آئینی که می خواهد در دنیا رفتار نماید و در هر حال و موقعیّتى که باشد، روزى به او می رسد. بین بنى آدم و روزی او، پرده و مانعی است؛ در حالی که روزى، طالب و جویاى او است، تا آنجا که اگر کسی در طلب روزیش درنگى نماید، روزیش در جست و جوى او است؛ همچنان که مرگ و میر، به دنبال وِى است.[5]

3. شیعیان، خداوند را به جهت فضیلت و برتری که به آنان داد، سپاسگزار باشند.[6] در این راستا، خداوند متعال در خطاب به حضرت موسی (ع) فضیلت و برتری پیامبر اسلام (ص) بر دیگر پیامبران و نیز امّت پیامبر بر دیگر امّت ها را توصیف فرمود و در ندا به امّت پیامبر اکرم (ص) چنین می فرماید: اى امّت محمّد! یقین بدانید، قضا [و قدر] من بر شما، چنین است که رحمتم بر غضبم و عفو و بخششم بر عقابم پیش افتاده است! پس، پیش از این که مرا بخوانید، دعاى شما را پذیرفتم و پیش از این که از من بخواهید، به شما عطا کردم، اگر کسى از شما با گواهی به «لا إله الّا اللَّه وحده لا شریک له و أنّ محمّدا عبده و رسوله‏» به دیدار من بیاید، حال آن که در گفتارش صادق، و در کردارش، مُحِق باشد! [یعنی به آنچه می گوید و می داند، عمل کند] و گواهى دهد که، علىّ بن أبى طالب، برادر و وصىّ بعد از محمّد (ص) و ولىّ او است،[7] به اطاعت از وِی ملتزم باشد، همچون پیروى و طاعت محمّد، و گواهى دهد که اولیائش -برگزیدگان و پاکان روزگارند- بیان کننده شگفتی های آیات حق و دلائل حجت های الاهى و بعد از خدا و پیامبرش، أولیای پروردگار هستند، او را وارد بهشتم می سازم.[8]

4. پس، باید خدا را به جهت این همه نعمت حمد و ثناء نمود و گفت: «الحمد لله رب العالمین».[9]



[1]. برای آگاهی از بحث های سند این تفسیر ر.ک: علوی مهر، حسین، آشنایی با تاریخ تفسیر و مفسران، ص 191 – 198، نشر مرکزجهانى علوم اسلامى‏، قم، چاپ اول، 1384ش.  

[2]. ر.ک: مؤدب‏، سید رضا، روشهای تفسیر قرآن، ص 167 – 169، نشر اشراق، قم، چاپ اول، 1380ش.   

[3]. التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری (ع)، ص 30، نشر مدرسه امام مهدى‏ (عج)، قم، چاپ اول، 1409ق.‏

[4]. همان.  

[5]. همان، ص 31.

[6]. همان.

[7]. ضمیر «ولیّه» در عبارت «مَنْ لَقِیَنِی مِنْکُمْ بِشَهَادَةِ... أَنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ أَخُوهُ- وَ وَصِیُّهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ وَلِیُّه» به «مَن» بر می گردد نه «محمّد»؛ از این رو، معنای آن چنین است: امام علی (ع) ولیّ کسی است که گواهی به برادر و وصیّ بودن آن حضرت بعد از پیامبر اکرم (ص) داده است.  

[8]. همان، ص 33.  

[9]. همان. 

عیب پوشی خداوند

عیب پوشی خداوند

 
منبع : اکبری، محمود؛ عیب جویی و عیب زدایی، ص

یکی از صفات خداوند «ستّار العیوب» بودن است یعنی عیب های بندگانش را در دنیا می پوشاند. به این صورت که کسی از گناهان پنهان افراد اطلاعی ندارد و خداوند آنها را می پوشاند و اگر عیوب و گناهان ظاهر می گشت، همچون قیامت که

«یعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیماهُمْ»[1]

که مجرمین از ظاهرشان شناخته می شوند، همه انسان ها از یکدیگر تنفر داشتند و به یکدیگر اعتماد نمی کردند.

امام علی علیه السلام در این خصوص فرمودند:

«الْحَذَرْ الْحَذَرْ فَوَ اللّهِ لَقَدْ سَتَرَ حَتَّی کانَّهُ غَفَرَ»[2]

«بر حذر باشید، بر حذر باشید! از عیب ها و گناهان به خدا قسم، خداوند عیب ها را پوشانیده آن چنان که گویی بخشیده است».

و خداوند از تجسّس در عیوب دیگران، غیبت کردن، و افشاگری و عیب جویی و نهی کرده است.

 

کس چه می داند ز تو جز اندکی

از هزاران جرم و بد فعلی یکی

 

نیک می دانی تو و ستّار تو

جرمها و زشتی کردار تو

 

هر چه کردی جمله ناکرده گرفت

طاعت ناکرده آورده گرفت

 

عیب پوشی در دعاها

«یا الهی فَکمْ مِنْ عَیبٍ سَتَرْتَهُ عَلَی فَلَمْ تَفْضَحْنی».[3]

«بارالها! چه بسیار عیوبی را که تو از دیگران پنهان نمودی و آبروی مرا نبردی».

«اللَّهُمَّ لاتَدَعْ خَصْلَةً تُعابُ مِنّی الَّا أصْلَحْتَها».[4]

«بارالها! هر خصلت ناپسندی را که از من عیب می دانی وامگذار جز آن که اصلاحش نمایی.»

«وَلَا عَائِبَةً اؤَنَّبُ بِهَا الَّا حَسَّنْتَهَا»[5]

«و نیز خوی زشتی که به وسیله آن مورد سرزنش قرار می گیرم وامگذار جز آن که آن را نیکو گردانی».

«ارْسِلْ عَلی عُیوبی سَحَابَ رَأْفَتِک».[6]

بر عیوب من ابرهای رأفت و مهربانیت را بفرست.

و در فراز دیگری می فرماید:

«وَ تَسْتُرَ عَنّی فاضِحَاتِ السَرَائِرِ».[7]

«رسوایی های پنهانی مرا بپوشان».

«یا مَنْ اظْهَرَ الْجَمیلَ وَ سَتَرَ الْقَبِیحَ».[8]

«ای کسی که زیبایی ها را آشکار و زشتی ها و بدی ها را می پوشانی».

نظیر این مضامین در دعاهای 34 صحیفه سجادیه و آخر دعای صباح و دعاهای ماه رمضان دعای کمیل آمده است.

فواید عیب پوشی خداوند

عیب پوشی خداوند فوایدی دارد که در اینجا به برخی از آنها اشاره می نماییم:

1- اگر عیوب و گناهان انسان ها ظاهر بود، شخصیت و آبروی افراد محفوظ نمی ماند چرا که همه از همدیگر متنفر بودند و هرگز کسی مرده دیگری را (از روی نفرت) دفن نمی کرد.

امام علی علیه السلام در این مورد فرمودند:

«لَو تَکاشَفْتُمْ مَا تَدافَنْتُمْ».[9]

«اگر پرده های عیوب کنار رود، یکدیگر را از روی نفرت دفن نمی کنید.»

2- عیب پوشی سپری است در برابر گناهان و اگر گناه و لغزش های افراد معلوم شود جرأت بر گناه بیشتر می شود؛ زیرا افرادی که آبرویی درجامعه ندارند از ادامه ی گناه باکی ندارند و می گویند: ما که رسوا هستیم بگذار تا رسواتر شویم.

اگر غیبت و تجسّس و عیبجویی مردم تحریم شده برای این است که افراد خطاکار، راه توبه داشته باشند.

3- پایه های امتحان الهی مستحکم می شود: کمال با آزادی عمل است و این با عیب پوشی میسّر است نه با کشف گناه؛ اگر افرادی به سبب کشف گناه و نمایان شدن خطاهایشان گناه نکنند، برای آنها کمال محسوب نمی شود. چون آزادی عمل نداشته اند و اگر در انجام گناه و انجام ندادن آن آزاد باشند و از تصمیم سوء آنها کسی با خبر نشود و در عین حال گناه نکنند، ارزش دارد و کمال محسوب می شود.

پی نوشت ها

[1] سوره الرحمن، آيه 41.

[2] نهج البلاغه، قصار 30.

[3] بحارالانوار، ج 6، ب 77، ص 181، صحيفه سجاديه، دعاى 16، ص 85.

[4] صحيفه سجاديه، دعاى 20.

[5] صحيفه سجاديه، دعاى 20.

[6] بحارالانوار ج 91 ص 142.

[7] مفاتيح الجنان، دعاى اول مناجات خمس عشرة( مناجات الغائبين).

[8] مفاتيح الجنان، اعمال روز جمعه.

[9] ميزان الحكمه، ج 7، ص 151.

قلمم راست بایست!

صاحب شعر، عزیزی است به نام «مادر»

قلمم راست بایست!

واژه ها …گوش به فرمان قلم!

همگی نظم بگیرید

مودب باشید!

صاحب شعر، عزیزی است به نام «مادر»

امشب از شعر پرم،کو قلم و دفتر من؟!

آنقَدَر وسوسه دارم بنویسم که نگو…

تک و تنها و غریبم!

تو کجایی مادر…؟!

آنقَدَر حسرت دیدار تو دارم که نگو…

بسکه دلتنگ تو ام ،از سر شب تا حالا…

آنقَدَر بوسه به تصویر تو دادم که نگو…

جانِ من حرف بزن!

امر بفرما مادر..

آنقَدَر گوش به فرمان تو هستم که نگو…

کوچه پس کوچه ی این شهر پر از تنهاییست

آنقَدَر بی تو در این شهر غریبم که نگو…

مادر ای یاد تو آرامش من…!

امشب از کوچه ی دلتنگیِ من میگُذری؟!

جانِ من زود بیا

بغلم کن مادر…!

آنقَدَر حسرت آغوش تو دارم که نگو…

گفته بودی: فرزندم! عاشق اشعار تو ام

ای به قربان تو فرزند..بیا دلتنگم

آنقَدَر شعر برای تو بخوانم که نگو…

مادرم…مادر خوبم

به خدا دلتنگم!

رو به رویم بِنِشینی کافیست

همه دنیا به کنار…

تو که باشی مادر!

دست و دلباز ترین شاعر این منطقه ام

آنقَدَر واژه به پای تو بریزم که نگو…

گرچه از دور ولی،دست تو را میبوسم

نه شعار است ،نه حرف!

آنقَدر خاک کف پای تو هستم که نگو.

شاعر: ؟؟؟