داستانى عجيب از برزخ مردگان‏

صفحه اصلی حکایات عبرت آموز   

 

داستانى عجيب از برزخ مردگان‏

داستانى عجيب از برزخ مردگان‏

چند سال قبل در يكى از شهرهاى ايران مرد شريف و با ايمانى زندگى مى كرد.

فرزند اكبر و ارشد او همانند پدر بزرگوارش از پاكى و تقوا برخوردار بود. پدر و پسر از نظر مالى ضعيف بودند و هر دو در يك خانه متوسّطى زندگى مى كردند. براى آن كه آبرو و احترامشان محفوظ باشد و به مردم اظهار احتياج نكنند تا جائى كه ممكن بود در مصارف مالى صرفه جويى مى نمودند. از جمله موارد صرفه جويى آنها اين بود كه آب لوله كشى شهر را فقط براى نوشيدن و تهيّه غذا مصرف مى نمودند و براى شستشوى لباس، پركردن حوض و مشروب ساختن چند درختى كه در منزل داشتند از آب چاه استفاده مى كردند.

 

روى چاه، اطاق كوچكى ساخته بودند كه چاه را از فضولات خارج مصون دارد، به علاوه براى كسى كه مى خواهد از چاه آب بكشد سرپناه باشد تا درزمستان و تابستان او را از سرما و گرما و برف و باران محافظت نمايد. اين پدر و پسر براى كشيدن آب از چاه كارگر نمى آوردند و خودشان به طور تناوب اين وظيفه را انجام مى دادند.

 

روزى پدر و پسر با هم گفتگو كردند كه كاهگل سقف اطاقك روى چاه تبله كرده و ممكن است ناگهان از سقف جدا شود يا در چاه بريزد يا بر سر كسى كه از چاه آب مى كشد فرود آيد و بايد آن را تعمير كنيم و چون براى آوردن بنّا و كارگر تمكّن مالى نداشتند با هم قرار گذاشتند در يكى از روزهاى تعطيل با كمك يكديگر كاهگل تبله شده را از سقف جدا كنند، آنگاه گل ساخته سقف را تعمير نمايند.

 

روز موعود فرا رسيد، سر چاه را با تخته و گليم پوشاندند، كاهگل ها را از سقف كندند و در صحن خانه گل ساختند، پدر به جاى بنّا داخل اتاقك ايستاد و پسر به جاى كارگر به پدر گل مى داد تا كار تعمير سقف پايان پذيرفت. ساعت آخر روز، پدر متوجّه شد كه انگشترش در انگشت نيست، تصوّر كرد موقع شستن دست كنار حوض جا گذاشته است، آمد با دقّت گشت ولى آن را نيافت. دو روز هر نقطه اى را كه احتمال مى داد انگشتر آن جا باشد جستجو نمود و نيافت. از گم شدن انگشتر سخت متأثّر شد و از اين كه آن را بيابد مأيوس گرديد تا مدّتى با اهل خانه از گم شدن انگشتر، سخن مى گفت و افسوس مى خورد. پس از گذشت چندين سال از تعمير سقف و گم شدن انگشتر آن پدر بزرگوار بر اثر سكته قلبى از دنيا رفت.

 

پسر با ايمان گفت: مدّتى از مرگ پدرم گذشته بود، شبى او را در خواب ديدم، مى دانستم مرده، نزديك من آمد، پس از سلام و عليك به من گفت،: فرزندم! من به فلانى پانصد تومان بدهكارم، مرا نجات بده و از گرفتارى خلاصم كن. پسر بيدار شد، اين خواب را با بى تفاوتى تلقّى نمود و اقدامى نكرد. پس از چندى دوباره به خواب پسر آمد و خواسته خود را تكرار نمود و از پسر گله كرد كه چرا به گفته ام ترتيب اثرى ندادى. پسر كه در عالم رؤيا مى دانست پدرش مرده است به او گفت:

 

براى آن كه مطمئن شوم اين تو هستى كه با من سخن مى گوئى، يك علامت براى من بگو. پدر گفت: ياد دارى چند سال قبل سقف اتاقك روى چاه را كاهگل كرديم پس از آن انگشترم مفقود شد و هر قدر تفحّص كرديم نيافتيم؟ گفت: آرى، به ياد دارم، گفت: پس از آن كه آدمى مى ميرد بسيارى از مسائل ناشناخته و مجهول براى او روشن مى شود، من بعد از مرگ فهميدم انگشترم لاى كاهگل هاى سقف اتاقك مانده است، چون موقع كار ماله در دست چپم بود و كاهگل را به دست راست مى گرفتم، در يكى از دفعات كه به من گل دادى وقتى خواستم آن را با ماله از كف دستم جدا كنم و به سقف بزنم انگشترم با فشار لب ماله از انگشتم بيرون آمده و با گل ها، آن را به سقف زده ام و در آن موقع متوجّه خارج شدن انگشتر نشده بودم، براى آن كه مطمئن شوى اين منم كه با تو سخن مى گويم هر چه زودتر كاهگل ها را از سقف جدا كن و آنها را نرم كن انگشترم را مى يابى!

 

پسر بدون اين كه خواب را براى كسى بگويد صبح همان شب در اوّلين فرصت اقدام نمود، مى گويد: روى چاه را پوشانده، كاهگل ها را از سقف جدا كردم، در حياط منزل روى هم انباشتم، سپس آنها را نرم كرده و انگشتر را يافتم!

مبلغى كه پدرم در خواب گفته بود آماده نمودم به بازار آمدم و نزد مردى كه پدرم گفته بود رفتم، پس از سلام و احوال پرسى سؤال كردم، آيا شما از مرحوم پدرم طلبى داريد؟ صاحب مغازه گفت: براى چه مى پرسى؟

 

گفتم: مى خواهم بدانم، صاحب مغازه گفت: پانصد تومان طلب دارم، سؤال كردم: پدر من چگونه به شما مقروض شد؟ جواب داد: روزى به حجره من آمد و پانصد تومان از من قرض خواست، من مبلغ را به او دادم بدون آن كه از وى سفته و يا لااقل يادداشتى بگيرم، رفت، طولى نكشيد كه بر اثر سكته قلبى از دنيا رفت! پسر گفت: چرا براى وصول طلبت مراجعه نكردى؟ جواب داد: سندى در دست نداشتم و شايسته نديدم مراجعه كنم؛ زيرا ممكن بود گفته ام مورد قبول واقع نشود.

پسر متوفى مبلغ را به صاحب مغازه داد و جريان امر را براى او نقل كرد!

 

خاطره مؤلّف درباره برزخ مردگان

اين فقير الى اللَّه و تهيدست بى نوا، در سال 1345 شمسى، شب چهارشنبه اى از مسجد جمكران قم همراه با يكى از دوستانم كه در محبّت اهل بيت عليهم السلام آتشى شعله ور در قلب داشت نزديك ساعت دوازده شب وارد شهر قم شدم، شهر همچون وادى خاموشان بود، رفت و آمد در آن جريان نداشت، همراه دوستم منتظر تاكسى شديم تا به خانه ام نزديك مدرسه آيت اللَّه العظمى حجّت بروم.

 

از اتّفاق يك تاكسى رسيد، چهره راننده با اكثر رانندگان فرق مى كرد، نور عبادت از آن قيافه ساطع بود. هر دو سوار شديم، پرسيد: مقصد كجاست؟ دوستم گفت:

قبرستان. او هم ما را به وادى السّلام قم برد و گفت: من با شبگردان وادى دوستم، صبر كنيد در بزنم تا با هم وارد قبرستان شويم. در زد، شبگرد قبرستان درب را باز كرد، با تاكسى وارد قبرستان شديم و هر يك به سر قبرى خالى رفته و به تفكّر و انديشه در اوضاع خود پس از ورود به قبر پرداختيم.

 

در اين بين، عبا به دوشى در تاريكى قبرستان از كنار ما سه نفر عبور كرد. راننده تاكسى او را شناخت، وى را صدا كرد و گفت: تو مردى الهى هستى و از ابتداى ساخته شدن اين قبرستان اين جا بودى، هم ناظر امورى، هم شبگرد بعضى از شب ها و هم براى بعضى از اموات از طرف بازماندگانشان جهت فاتحه و قرآن در استخدامى، اسرارى از اين قبرستان و اموات آن اگر نزد تو هست جهت عبرت گيرى و پند آموزى براى ما بيان كن!

پاسخ داد: از اين قبرستان مسائلى بسيار مهم دارم كه يك بخش آن را براى شما حكايت مى كنم:

 

روزى از شهر همدان ميّتى به اين قبرستان آوردند. از افراد دنبال جنازه، فهميده مى شد كه متوفّى مردى مؤمن و با اخلاص و شخص متديّن و مطيع حضرت ربّ- جلّ و علا- بوده. چون وى را دفن كردند فرزندانش مرا صدا زدند و به من گفتند:

 

حاضرى در هر بعد از ظهر پنجشنبه به عنوان شب جمعه چند سوره قرآن براى پدر ما بخوانى و اين برنامه را تا زمانى معيّن ادامه دهى؟ و ما هم حق الزحمه تو را هر ماه كه مى آييم تقديم مى كنيم. پاسخم مثبت بود. چند ماه مطابق خواسته فرزندانش به وقت شب جمعه كنار قبر مى آمدم و براى متوفّى سوره هاى تعيين شده را مى خواندم. يك روز پنجشنبه در منزل كارگر داشتم نرسيدم به قبرستان بروم، فرداى آن روز كه جمعه بود سر قبر ميّت رفته و وظيفه خود را انجام دادم، ولى هفته بعد فرزندان آن مرد به قم آمدند و به من گفتند: شب جمعه پدر خود را در عالم رؤيا ديدم، از شما به خاطر خالى گذاشتن سفره اش از مائده الهى گلايه داشت، من داستان آن روز را بيان كرده و از آنان عذرخواهى كردم!


منبع : پایگاه عرفان

«أستغفر الله» راه ویژه گشایش در زندگی -2

«أستغفر الله» راه ویژه گشایش در زندگی

+ نوشته شده در دوشنبه بیست و هفتم بهمن 1393 ساعت 23:6 شماره پست: 472

راه ویژه گشایش در زندگی از زبان آیت‌الله بهجت 

بخشش گناه و از میان بردن اثرات سوء آن از ناحیه پرودگار عالم همواره برای مؤمنان موجب ایجاد گشایش‌های معنوی و مادی بوده است.
اکثر گرفتاری‌هایی که انسان به آن مبتلا می‌شود، به واسطه گناه است، زیرا به کار نگرفتن نعمت‌هاى خداوند در مسیرى که او مى‌پسندد و صرف کردن آن‌ها در معصیت خداوند نشانه کفران نعمت‌ها است.
خداوند راه توبه و استغفار را برای همه باز گذاشته است و می‌فرماید:

«وَ تُوبُوا اِلَى اللهِ جَمیعاً اَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»،

اى مؤمنان! همگى با هم به سوى خدا توبه کنید و باز گردید شاید رستگار شوید.(1)
همچنین راه بازگشت به سوى خویش را به بندگانش آموخته است و ابتدا دستور عذرخواهى و استغفار، سپس فرمان به توبه مى‌دهد:

«وَاسْتَغْفِرُوا اللهَ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا اِلَیْهِ»؛

از الله، پروردگارتان طلب آمرزش کنید، پس از آن توبه کرده و به سوى او باز گردید.(2)


با این وجود در آیاتی دیگر به اثرات استغفار در دنیا اشاره شده است مانند:

«اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفّاراً/یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً/وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوال وَ بَنینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنّات وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً»؛

از پروردگار خویش آمرزش طلبید که او بسیار آمرزنده است (اگر چنین کنید) او (باران) آسمان را پى‌درپى بر شما فرو مى‌فرستد و شما را با اموال و فرزندان بسیار کمک مى‌کند و باغ‌هاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختیارتان قرار مى‌دهد.(3)
بنابراین دستور به استفغار از خود قرآن گرفته شده و در روایات نیز تأکید شده است.

 
*اثرات ذکر استغفار در روایات


ذکر استغفار در کلمات نورانى اهل بیت(ع) با تعابیر گوناگون آمده است و روایات در این زمینه متعدد و موثق هستند.
رسول خدا(ص):
-«مَنْ أَکْثَرَ الإِسْتِغْفارَ جَعَلَ اللهُ لَهُ مِنْ کُلِّ هَمّ فَرَجاً وَ مِنْ کُلِّ ضیق مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لایَحْتَسِبُ»؛ کسى که زیاد استغفار گوید و از خدا عذرخواهى کند، خداوند از هر غصه‌اى برایش گشایشى قرار دهد و از هر تنگنایى راه فرارى پیش پایش گذارد و او را از جایى که گمان ندارد روزى مى‌دهد.(4) 
- «أَکْثَرُوا مِنَ الإِسْتِغْفارِ، فى بُیوتِکُمْ وَ فى مَجالِسِکُمْ وَ عَلى مَوائِدِکُمْ وَ فى أَسْواقِکُمْ وَ فى طُرُقِکُمْ وَ أَیْنَما کُنْتُمْ فَاِنَّکُمْ لاتَدْرُونَ مَتى تَنْزِلُ الْمَغْفِرَةُ»؛

زیاد استغفار کنید، در خانه‌ها و مجالستان، سر سفره‌ها و در بازارهایتان، و در مسیر رفت‌و‌آمدهایتان و هر جا که بودید(استغفار کنید)، چرا که شما نمى‌دانید آمرزش خداوند چه زمانى نازل مى‌شود.(5)
امیرالمؤمنین(ع):
-«تَعَطَّروا بِالإِسْتِغْفارِ، فَلا تَفْضَحَنَّکُم رَوائِحُ الذُّنُوبِ»؛

با استغفار و آمرزش‌خواهى از خداوند خود را معطّر کنید تا بوى بد گناهان شما را رسوا نکند.(6)

تمام تاریخ عبارت است از  جنگ دو سرباز

عکس و تصویر تمام تاریخ عبارت است از جنگ دو سرباز، که همدیگر را نمی شناسند و می ...

تمام تاریخ عبارت است از


جنگ دو سرباز، که


همدیگر را نمی شناسند و می جنگند برای


دونفر که همدیگر را می شناسند و نمی جنگند!

!!!!

 

برای اینکه خانه ای، خانه باشد

  منبع

عکس و تصویر برای اینکه خانه ای، خانه باشد باید کسی مدام در آن راه برود. باید یکی ...

برای اینکه خانه ای،
خانه باشد
باید کسی مدام در آن راه برود. باید یکی باشد که
ظرفهای کثیف را بگذارد توی سینک.
تمیزها را بچیند سر جایش.
تختها را مرتب کند.
زنگ بزند سوپر
رب گوجه فرنگی و ماکارونی سفارش بدهد.
میوه ها را بشورد.
قبضها را پرداخت کند.
به گلدانها آب بدهد.
ملافه ها را عوض کند.
لباسها را مرتب کند.
به ناهار فردا و شام شب فکر کند. جارو بزند و گردگیری کند. 

برای اینکه خانه،
خانه باشد
یک عالمه قدمهای خاموش
از تراس تا آشپزخانه،
از آشپزخانه تا اتاق خواب،
از اتاق خواب تا حمام،
از حمام تا دم در
بارها و بارها باید تکرار شود. 

تازه آن موقع می شود
نشست و خیره شد
به خانه ای که آرام
و در صلح به نظر می رسد.
انگار نه انگار که برای رسیدن
به این ثبات و سکون
کسی ساعتها راه رفته
و به هیچ جا نرسیده. 

آرامش و ثبات
جایزه ی کسی است که
راه می رود.
بقیه اما فکر می کنند
خانه خود به خود اداره می شود. فکر می کنند
داشتن غذایی آماده روی میز و یخچال و فریزری پر ،
طبیعی و عادی است.
تا وقتی که خود خانه ای داشته باشند و بفهمند که
معجزه ای اتفاق نمی افتد
مگر با راه رفتن.
آرام.
ممتد و بی پایان.
از این طرف به آن طرف
و برای ساعتهای متمادی. 

این همه راه رفتن
فقط برای اینکه خانه
همین سکون را حفظ کند.
این همه راه رفتن،
فقط برای حفظ یک سکون.
یک نفر باید عاشقانه
در خانه راه برود
و الا راه رفتن
از هر کسی بر میاید.....

قدر دان این قدمها باشیم 🌹

 

فساد آوری و مصیبت زایی کفر و ظلم

 

 

 

 

 

فساد آوری و مصیبت زایی کفر و ظلم



آيات زير نیز به «فسادآورى و مصيبت‌زايى» كفر و ظلم و شرك تصريح دارد:

«ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ ايْدِى النَّاسِ»
به خاطر دستاورد (بد) مردم، فساد در خشكى و دريا ظاهر شده است.

اصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبما كَسَبَتْ ايْديكُمْ»
هر مصيبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست.

 

تبيين اين سنّت‌



چگونه ممكن است ايمان و صلاح قوى سبب بركت و آبادانى گردد و يا ظلم و كفر قوى سبب فساد و ويرانى شود؟
علامه طباطبايى در بيان اين سنت مى‌فرمايد:
به‌طور كلى همه اجزاى عالم مانند اعضاى يك بدن، به يكديگر متصل و مرتبط است به‌طورى كه صحت و سقم و انحراف و استقامت يك عضو در صدور افعال از ساير اعضا تأثير داشته و اين تفاعل در خواص و آثار در همه اجزا و اطراف آن جريان دارد و به بيان قرآن شريف تمامى اين اجزا به‌سوى خداى سبحان و هدفى كه براى آنها مقدر شده، در حركتند.
انحراف و اختلال حركت يك جزء از اجزاى آن- مخصوصاً اگر از اعضاى برجسته باشد- در ساير اجزا به‌طور نمايان اثر سوء مى‌گذارد و (در نتيجه قانون عمل و عكس‌العمل) آثارى هم كه ساير اجزاى اين عالم در اين جزء دارند، فاسد مى‌شود و خلاصه فسادى كه از جزء مزبور به ساير اجزاء راه‌يافته بود به خودش برمى‌گردد؛ بنابراين اگر امتى از راه فطرت (كه نظام آفرينش بر آن اساس استوار گرديده) منحرف گردد، اسباب طبيعى محيط به او هم مختل شده و آثار سوء اين اختلال به خود آن امت برمى‌گردد و خلاصه دود كجرويهايش به چشم خودش مى‌رود (همچنان كه اگر امتى بر مسير فطرت استوار بماند و يا بعد از انحراف به اين مسير بازگردد، اسباب طبيعى محيط به او هم به اعتدال فطرى بازمى‌گردد و در نتيجه اين اعتدال، صلاح و بركت نصيب مى‌گردد).

 

#جواب_يك_اشكال‌...

https://t.me/shahrenuraniquran

در حادثه کربلا با سه‌ نمونه شخصیت روبرو می‌شویم....

 

 

🏴••• •••🏴


▪️🍃در حادثه کربلا با سه‌ نمونه شخصیت روبرو می‌شویم....

🌹🍃اول: امام حسین (ع)
حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور شود.
تا آخر می‌‌ایستد.
خودش و فرزندانش کشته می‌شوند.
هزینه انتخابش را می‌‌دهد
 و به چیزی که نمی‌خواهد تن‌ نمی‌‌دهد.
از آب می‌گذرد، از آبرو نه‌

🔥دوم: یزید
 همه را تسلیم می‌خواهد.
مخالف را تحمل نمی‌‌کند.
سرِ حرفش می‌‌ایستد.
نوه‌ پیغمبر را سر می‌‌ٔبرد.
بی‌ آبرویی را به جان میخرد
 تا به چیزی که می‌‌خواهد برسد

👹سوم: عمرِ سعد
 به روایتِ تاریخ تا روز ٨ محرّم در تردید است...

هم خدا را می‌خواهد هم خرما،
 هم دنیا را می‌خواهد هم اخرت.
هم می‌خواهد حسین (ع)را راضی‌ کند هم یزید را.
هم اماراتِ ری را می‌خواهد،هم احترامِ مردم را.
نه‌ حاضر است از قدرت بگذرد،نه‌ از خوشنامی.
هم آب می‌خواهد هم آبرو.
دستِ آخر اما عمرِ سعد تنها کسی‌ است
 که به هیچکدام از چیزهایی که می‌خواهد نمی‌‌رسد.
نه سهمی از قدرت می‌‌برد نه‌ از خوشنامی

⚠️ما آدمهایِ معمولی‌ راستش نه جرات و ارادهِ حسین (ع) شدن را داریم،
 نه قدرت و ابزارِ یزید شدن را
 اما در درونِ همه ما یک عمرِ سعد هست!

🚫من بیش از همه از عمر سعد شدن میترسم...

#فرهنگی_ناب


🏴 @taghelon

و به یقین بازگشت (همه) به سوی پروردگار تو است!

 

عوامل پیدایش و ایجاد آرامش:

قرآن و روایات عوامل متعددی را برای آرامش بیان نموده اند که به تعدادی از آنها در ذیل اشاره می کنیم:

1) ذکر و یاد خدا:انسان، بى‏نهايت طلب است و كمال مطلق مى‏خواهد ولى چون هر چيزى غير از خداوند محدود است و وجود عارضى دارد، دل را آرام نمى‏گرداند. نماز، ذكر الهى مايه آرامش است. «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي» (الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ) سوره الرعد: آيه 28

(هدايت شدگان) كسانى هستند كه ايمان آورده و دلهايشان به ياد خدا آرام مى‏گيرد. بدانيد كه تنها با ياد خدا دلها آرام مى‏گيرد.

از طرفی قرآن مجید، زندگی توأم با اضطراب و رنج را نتیجه بی ایمانی و نداشتن پناهگاه معنوی می داند و می فرماید: هر كس از یاد خدا غفلت ورزد و اعراض كند، زندگی او تنگ و تاریك خواهد بود.

كسى كه از ياد خدا غافل است، آرامش ندارد و زندگى بدون آرامش زندگى نكبت بارى است.

 

« وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى »

 

2) ایمان و ذکر و یاد خدا:به تمام پریشانی هایی كه بر اثر دل باختگی در برابر تعلقات مادی پدید می آید، پایان می دهد.

 

3) علم و آگاهى: دستيابى به اطمينان و آرامش مى‏تواند عوامل گوناگونى داشته باشد، ولى در رأس آنها آگاهى و علم جلوه ويژه‏اى دارد كسى كه مى‏داند ذرّه‏ی مثقالى از كارش حساب دارد، «مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ»

نسبت به تلاش و فعّاليّتش دلگرم است.

4) لطف و رحمت الهى: كسى كه مى‏داند بر اساس لطف و رحمت الهى آفريده شده، «إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ» اميدوار است.

5) خدا دركمين ستمگران: كسى كه مى‏داند خداوند در كمين ستمگران است" وحق کسی ضایع نمی شود، «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» آرامش دارد.

6) خدای حكيم و عليم :كسى كه مى‏داند خداوند حكيم و عليم است و هيچ موجودى را بيهوده خلق نكرده است «عَلِيمٌ حَكِيمٌ» خوش‏بين است.

7) عاقبت بخیری: كسى كه مى‏داند باعمل صالح" راهش روشن و آينده‏اش بهتر از گذشته است، «وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى‏» قلبش مطمئن است.

 

8) انتخاب رهبری معصوم: كسى كه مى‏داند امام و رهبرش انسانى كامل، انتخاب شده از جانب خداوند و معصوم از هر لغزش و خطاست، «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» با آرامش دست دردست او می دهد .

پاداش اعمال :كسى كه مى‏داند كارِ نيك او از ده تا هفتصد بلكه تا بى‏نهايت برابر پاداش دارد ولى كار زشت

او يك لغزش به حساب مى‏آيد دلخوش است. «مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ» كسى كه مى‏داند خداوند نيكوكاران را دوست دارد، «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» به كار نيكش دلگرم مى‏شود.

9) ستارالعیوبی خدا: كسى كه مى‏داند كار خيرش آشكار و كار شرّش پنهان مى‏ماند، «يا من اظهر الجميل و ستر القبيح» شاد است.

 

10) آمادگی روحی: معمولاً حوادث ناگوار و غیره منتظره تأثیر زیادی در دوران زندگی آدمی می گذارد.

در صورتی كه اگر حادثه ای مترتب باشد، نگرانی كاهش می یابد. توجه به این اصل كه ناكامی ها با زندگی انسان از آغاز عجین شده و دنیا پیوسته فراز و نشیب دارد، انسان را برای تحمل شداید، شجاع می كند و در برابر حوادث سخت، صبور و مقاوم می سازد و به او آرامش خاطر می بخشد.

 

( امام علی(ع) می فرماید: دنیا سرایی است كه بلا و مصیبت آن را احاطه نموده و به مكر و فریب شناخته شده است. حالاتش ناپایدار است و كسانی كه در این منزلگاه فرود می آیند، از آفاتش به سلامت نخواهند ماند).

 

11) صبر: یكی از عوامل آرام بخش، استفاده از نیروی بزرگ صبر در برابر مشكلات زندگی است.

امام علی(ع) می فرماید: ضربات خرد كننده نگرانی را با صبر و تحمل در هم شكن. خویشتن را به صبر عادت ده كه خصلت نیكویی است و نگرانی و ترس و حوادث دنیا را به وسیلة آن بر خود هموار ساز.

حاج اسماعیل دولابی (ره) درباره رسیدن به آرامش می گوید:

اگر یک شخص غنی که به او اطمینان و اعتماد داری، به تو بگوید نگران نباش و غصّه ی بدهی هایت را نخور، خیالت راحت باشد، من هستم؛ ببین این حرف او چقدر به تو آرامش می بخشد و راحت می شوی!

خدای مهربان که غنی و تواناست به تو گفته است: ألَیسَ اللهُ بِِکافٍ عَبدَهُ، آیا خداوند برای کفایت امور بنده اش بس نیست؟ یعنی ای بنده ی من، برای همه ی کسری و کمبودهای دنیوی و اخروی ات من هستم. این سخن خدا چقدر انسان را راحت می کند و به او آرامش می بخشد؟؟ لذاست که فرمود: ألا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلوبُ، دل ها با یاد خدا آرامش می یابد.

 

 

12) تغافل: یكی از اصول اخلاقی كه نقش بسزایی در آرامش روان و رفع اضطراب دارد، تغافل است. تغافل به معنای نادیده گرفتن بعضی از امور ناچیز و بی ارزش است كه چه بسا اعتنای به آن ها منشأ مشكلات روحی می شود. حتی روان شناسان به این اصل توجه كرده و از آن به عنوان واپس زدگی یاد نموده اند.

در همین رابطه دیل كارنگی(یک نویسنده و سخنران آمریکایی توسعه دهنده درسهایی در زمینه پیشرفت شخصی) می گوید: ما صاحب آن خُلق سلیم و روح ملكوتی نیستیم كه بتوانیم دشمن خود را دوست بداریم، ولی برای خاطر سلامت و خوشی خود باید آن ها را ببخشیم و فراموششان كنیم. كنفوسیوس(کُنفُوسیوس مشهورترین فیلسوف، نظریه پرداز سیاسی و معلم چینی است که در چین باستان زندگی می‌کرد) می‌گوید: اگر كسی بدی بكند یا مال شما را برباید، اهمیتی ندارد، بلكه فراموش نكردن و دائماً به خاطر آوردن آن است كه شما را ناراحت می كند.

 

اسلام چهارده قرن پیش به این اصل مهم توجه داشته و بر آن تأكید ورزیده است.

لذا امام صادق(ع) می فرماید: صلاح زندگی و آمیزش با مردم محتوای پیمانه پُری است كه دو سوّمش فهم و یك سوّمش تغافل است.

 

13) نسبت سنجی: از جمله اموری كه در تسكین نگرانی مؤثر است، توجه به افراد زیر دست و مصیبت دیده می باشد. در همین رابطه امام صادق(ع) می فرماید: همواره به فروتر از خود نظر كن تا قدر نعمتهای الهی را بدانی و شكر گزار او باشی و شایستة افزایش نعمت گردی و به عطایش قرار و آرام یابی.

 

14) واقع بینی: این موضوع واقعا در بین مردم زیاد است که هرحرفی یا کاری را به خود تلقین کنیم آن کار به طور قطع به سمت ما می آید. در یك بررسی از علل نگرانی ها گفته شده است: چهل درصد مصیبت هایی است كه هرگز پیش نخواهد آمد؛ سی درصد مربوط به غم های گذشته و آینده است كه غمگساری همة جهانیان تغییری در آن ها نخواهد داد؛ دوازده درصد هراس بی اساس برای از دست دادن سلامتی است؛ ده درصد موضوعهای جزئی و بی اهمیت است و هشت درصد ممكن است واقعاً مایة تشویش و اضطراب باشد. پس از آن چه ما معمولاً بیش از همه می ترسیم، در واقع به ندرت پیش خواهد آمد

فرق كلّي حيوان با انسان در چیست ؟

صفحه اصلی پرسش و پاسخ

 

فرق كلّي حيوان با انسان در چیست ؟

فرق كلّي حيوان با انسان در چیست ؟

انسان يك گونه از حيوانات است. انسان در زير گروه حيوان قرار مي گيرد. حيوانات گونه هاي متفاوتي دارند و به گروه هاي مختلفي تقسيم ميشوند. امّا همه در حيوان بودن سهيم اند.

 

علماي منطق و فلسفه حيوان را به جسم متحرك بالاراده حسّاس تعريف كرده اند و انسان را به حيوان (جسم متحرك بالارادة حساس) ناطق تعريف نموده اند. فرق انسان با بقية حيوانات،اين است كه انسان قوة ناطقه و عاقله دارد، ولي حيوانات ديگر اين قوّه را ندارند، يعني نمي توانند مانند انسان تفكر و انديشه كنند و از جزئيات، كلياتي را كشف كنند يا از كليات، جزئياتي را درك كنند يا درس بخوانند و بر علمشان افزوده شود، ولي انسان با وجود قوة عاقله كه خداوند در نهاد او قرار داده، ميتواند به علوم بي شماري دست يابد، همان طور كه تا كنون به درجات بالايي از علوم دست يافته است.

 

امّا هيچ گونه از حيوانات چنين نيستند، از اين رو خداوند انسان را برترين و اشرف مخلوقات دانسته واو را به واسطة دادن اين قوّه مورد تكريم قرار داده است: و لقد كرّمنا بني آدم و حملنا هم في البرّ و البحر و رزقنا هم من الطّيّبات و فضّلناهم علي كثير ممّن خلقنا تفضيلاً؛ ما بني آدم راگرامي داشتيم و آنان را در خشكي و دريا حمل كرديم و از انواع روزي هاي پاكيزه بهآنان روزي داديم و بر بسياري از مخلوقات خود برتري داديم. بنابراين انسان گُل سر سبد موجودات است، چون توانايي ذاتي براي ترقي و تكامل و هدايت دارد. او ميتواند نه تنها بر كرة زمين بلكه بر كرات ديگر نيز دست يابد و سلطه پيدا كند.

 

تنها موجودي كه از نيروهاي مختلف مادي و معنوي، جسماني و روحاني تشكيل شده و در لابه لاي تضاد ها ميتواند پرورش پيدا كند و استعداد تكامل و پيشروي نامحدود دارد، انسان است. حديث معروفي كه از اميرمؤمنان (ع) نقل شده، شاهد روشني بر اين مدعا است: خداوند خَلْق عالَم را بر سه گونه آفريد: فرشتگان و حيوانات و انسان. فرشتگان عقل دارند بدون شهوت و غضب؛ حيوانات مجموعي از شهوت و غضبند و عقل ندارند؛ امّا انسان مجموعه اي است از هر دو، تا كدامين غالب آيد. اگر عقل او بر شهوتش غالب شود، از فرشتگان برتر است و اگر شهوتش بر عقلش چيره گردد، از حيوانات پست تر ميشود.


چون انسان عقل دارد، امام همان كاري را انجام ميدهد كه حيوان انجام مي دهد، يا حتي كاري كه حيوان انجام نميدهد، انجام مي دهد، پس پست تر از جيواني است كه قوّه عقل و انديشه ندارد.

برتري انسان بر ساير موجودات، به سبب جنبه هاي معنوي و انساني او است. به گفتة دانشمندان، انسان حتّي از نظر نيروهاي جسماني در بعضي از جهات از ساير جانداران قوي تر و نيرومند تر است. چون خداوند به انسان ويژگي هايي داده و او را برتر از موجودات ديگر قرار داده، انتظار و توقعات بيشتري از انسان دارد.

 

در آيات بعدي ميفرمايد: و من كان في هذه أعمي فهو في الاخرة أعمي و اضلّ سبيلاً؛ آنان كه در اين جهان (از ديدن چهرة حق) نابينا بودند، در آخرت نيز نابينا هستند و گمراه ترند. آنان كه گمراهي پيشه كردند و به بيراهه رفتند و در برابر اين همه الطاف الهي كه در وجود آنان قرار داده و نعمت ارزاني كرده، ناسپاسي و كفران نعمت مي كنند، مسلّماً از مسير هدايت دور شده اند. قرآن ميفرمايد: إنّا هديناه السبيل إمّا شاكراً و إمّا كفوراً؛ ما راه را بر انسان روشن كرديم. يا او شاكر وسر براه است و ياكفران كننده و ناسپاس. پرده هاي ضميم جهل و غرور و تعصب و لجاجت و شهوت، انسان را به جايي ميكشاند كه از حيوانات پست تر مي گرداند.

 

به تعبير آية شريفه: ولقد ذرأنا لجهنم كثيراً من الجنّ والانس لهم قلوب لا يفقهون بها و لهم أعين لا يبصرون بها و لهم آذان لا يسمعون بها أولئك كالانعام بل هم أضلّ اولئك هم الغافلون؛گروه بسياري از جنّ و انس را براي دوزخ آماده كرده ايم؛ آنان كه دل ها(عقل ها)يي دارند كه با آن نمي انديشند و چشماني كه با آن (حقيقت) را نمي بينند و گوش هايي كه با آن (حقيقت را) نمي شنوند. آنان چهار پايانند، بلكه گمراه تر! اينان همان غافلان اند (چرا كه با داشتن همه گونه امكانات هدايت باز گمراهند).

 

بارها در قرآن مجيد غافلان بيخبر به چهارپايان و حيوانات بي شعور تشبيه شدهاند، ولي نكتة تشبيه آنها به چهارپايان شايد اين باشد كه تنها به خور و خواب و شهوت مي پردازند، همانندملت هايي كه تحت شعار هاي فريبنده، آخرين هدف عدالت اجتماعي را رسيدن به آب و نام و زندگي مرفه مادي مي پندارند.

 

علي(ع) ميفرمايد: كالبهمية المربوطة همّها علفها أو المرسلة شغلها تقممها؛ همانند حيوانات پرواري كه تنها به علف ميانديشند و يا حيوانات ديگري كه در چراگاه رها شده اند و از اين طرف و آن طرف خرده علفي بر مي گيرند.
به تعبير ديگر: گروهي از غافلانِ دور افتاده از خدا و معنويت، مرفه اند، همچون گوسفندان پروار و گروهي نامرفه، مانند گوسفنداني كه در بيابان ها دنبال آب و علفي مي گردند. هر دو گروه هدفشان جز شكم نيست.


منبع : پاسخگو

فلسفه نماز چیست و ما چرا نماز می خوانیم؟ (پاسخ استاد انصاریان)

صفحه اصلی پرسش و پاسخ 

 

فلسفه نماز چیست و ما چرا نماز می خوانیم؟ (پاسخ استاد انصاریان)

فلسفه نماز چیست و ما چرا نماز می خوانیم؟ (پاسخ استاد انصاریان)

نماز از ارکان عبادات حق است ، بنابراین اول باید بدانیم چرا خداوند را عبادت می کنبم تا آنگاه فلسفه نماز نیز روشن گردد.

یکی از پایدارترین و قدیمی ترین تجلیات روح آدمی و یکی از  اصیل ترین ابعاد وجود آدمی ، حس نیایش و پرستش است ، هر زمان و مکانی که بشر وجود داشته است ، نیایش و پرستش نیز وجود داشته است .

 

پیامبران پرستش را نیاوردند و ابتکار نکردند ، بلکه نوع پرستش را یعنی نوع آداب و اعمالی که باید پرستش به آن شکل صورت گیرد به بشر آموختند .

احساس نیایش ، احساس و نیاز غریزی است به کمالی برتر که در او نقصی نیست و جمالی که در آن زشتی وجود ندارد ، انسان در حال پرستش از وجود محدود خویش می خواهد پرواز کند و به حقیقتی پیوند یابد که در آنجا نقص و کاستی و فنا و محدویت وجود ندارد و به قول –اینشتاین – دانشمند بزرگ عصر ما :

در این حال فرد به کوچکی آمال و اهداف بشری پی می برد و عظمت و جلالی را که در ماورای امور و پدیده ها در طبیعت و افکار تظاهر می نماید حس می کند .

 

لذا پرستش جزء غرائز ذاتی و فطری بشر است ، یعنی بشر فطرتا گرایش دارد که یک چیز را تقدیس و تنزیه کند و خویشتن را به او نزدیک کند پیام قرآن این است که

ای انسان ! رب خود ،پروردگار خود ،صاحب اختیار خودت را بپرست .

الذی خلقکم و الذین من قبلکم : کسی که شما و گذشتگان شما را آفریده است .

 

پرستش نوعی رابطه خاضعانه و ستایشگرانه و سپاسگرانه است که انسان با خدای خود برقرار می کند . عبادت و پرستش علاوه براینکه نیاز فطری بشر است ، راز آفرینش انسان نیز عبادت است و

ماخلقت الجن و الانس الا لیعبدون

(همانا جن و انس را نیافریدیم مگر برای اینکه مرا پرستش کنند ) 

عبادت یک پیمان الهی است که انسان در روز ازل با خدای خود پیمان عبودیت بسته است

الم اعهدالیکم یا بنی ان لاتعبد و الشیطان انه لکم عدو مبین ،و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم .

(ای بنی آدم ، آیا من با شما پیمان نبستم که شیطان را پرستش نکنید و مرا پرستش کنید که راه راست است و شما را به سعادت می رساند .) عبادت ماموریت انسان است .

 

وما امروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین ....؟ ( آیا مامور نشدید که فقط خدا را خالصانه پرستش کنید )

اکنون که روشن شد عبادت و پرستش از غرایز ذاتی و از نیازهای  فطری انسان است جایگاه نماز در پرستش و عبودیت روشن می شود :

نماز عالی ترین تجلی پرستش و عبادت است ، زیرا پرستش یا قولی است یا عملی .

و نماز هر دو را  در بر دارد چون اذکار نماز مانند قرائت حمد و سوره ، ذکر رکوع و سجود و تشهد عبادت قولی است و قیام و رکوع و سجود عبادت عملی است نماز رفیع ترین و با اهمیت ترین جایگاه را در عبادات دارد  و در راس آنها می باشد

نماز منبع تغذیه روح انسان وامداد الهی است

 

انسان با نماز می تواند قوت بگیرد و انرژی در جهت نیل به کمالات حاصل کند .

واستعینوا و بالصبر  الصلاه.... (از نماز استمداد کنید ...)

کسی که می خواهد یک مسلمان واقعی و مجاهد نیرومند باشد باید نماز خوان خالص و مخلص باشد علی (ع) در آخرین وصایایش که در واپسین لحظات عمر آن حضرت بود فرمود:

الله الله فی الصلوه فانها عمود دینکم :

( خدا را خدا را ، درباره نماز که نماز استوانه خیمه دین شماست

امام صادق(ع) در آخرین نفس های عمر با برکت خویش فرمودند :

لن تنال شفاعتنا مستخفا بالصلاه

(هرگز شفاعت ما به مردمی که نماز را سبک بشمارند، خواهد رسید ) .

نماز بنیان اعتقادی انسان را به مبداء و معاد تقویت می کند .

از حضرت علی (ع) سئوال شد : چرا ما دوبار سجده می کنیم . امیر مومنان (ع) این آیه را خواند :

منها خلقناکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تاره اخری .

یعنی سجده یاد آور قیامت و صحنه محشر و مبعوث شدن انسان است .

 

شخصی از امام صادق (ع) پرسید : برترین چیزهایی که بندگان با آن به پروردگارشان تقرب می جویند و نزدیک می شوند چیست ، حضرت فرمودند : بعد از معرفت و شناخت (خداوند متعال ) من بهتر از نماز نمی دانم . و همین اهمیت نماز است که نسبت به کوتاهی به آن شدیدا نهی شده است از رسول اکرم (ص) روایت شده که فرمود: مبادا  نماز خود را ضایع سازید ، زیرا هرکس که نماز خود را ضایع نماید خدا او را با قارون و فرعون و هامان محشور نماید ، و برخدا حق است که او را با منافقان در آتش افکند ، پس وای برکسی که بر نماز خود مواظبت و نگهبانی ننماید .

 

سبب عزت موجود نماز است نماز              زینت درگه معبود نماز است نماز

بی نماز از نظر لطف خدا محروم است         شرع را مقصد و مقصود نماز است نماز

شاه عطشان که همه عاشق و دیوانه اوست   گفت عز و شرف و جود نماز است نماز


منبع : پایگاه عرفان

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ



🕊🌹اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعلی اولاد الحسین عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ🌹🕊

🍃🌸اللهم عجل لولیڪ الفرج به حق لب تشنگان ڪربلا🌸🍃🌹

  منتظر هیچ دستی در هیچ جای این دنیا نباش.  اشک هایت را با دست های خودت پاک کن. این جا همه رهگذرند

 

 

منتظر هیچ دستی در هیچ جای این دنیا نباش.

اشک هایت را با دست های خودت پاک کن.

این جا همه رهگذرند

کمی دیرتر، کمی زودتر   

 نتیجه تصویری برای همه ما میمیریم و همه ما بدون استثنا

کمی دیرتر، کمی زودتر

 

احسان محمدی

 

به خدا، همه‌ي ما می‌میریم. همه‌ي ما، بدون استثنا، کمی دیرتر، کمی زودتر. یک‌دفعه، ناگهانی، تمام می‌شویم. یک روز، همین خانه‌ای که سقف دارد؛ خانه‌ي عنکبوت‌ها و لانه‌ي خفاش‌ها می‌شود. همین ماشینی که دوستش داریم؛ زیر باران در یک گورستان ماشین، زنگ می‌زند. همین بچه‌هایی که نفس‌مان به نفس‌شان بند است، می‌روند پی زندگی‌شان. حتی نمی‌آیند آبی بریزند روی سنگ‌مان.
قبل از ما، میلیاردها انسان روی این کره‌ي خاکی راه رفته‌اند. مغرورانه گفته‌اند: «مگه من اجازه بدم! مگه از روی جنازه‌ي من رد بشید...» و حالا کسی حتی نمی‌تواند استخوان‌های جنازه‌ي‌شان را پیدا کند که از روی آن رد بشود یا نشود!
قبل از ما، کسانی زیسته‌اند که زیبا بوده‌اند، دل‌فریب. مثل آهو، خرامان راه رفته‌اند. زمین زیر پای تکان‌خوردن جواهرات‌شان لرزیده. سیب‌ها از سرخی گونه‌های‌شان رنگ باخته‌اند و حالا کسی حتی نام‌شان را به خاطر نمی‌آورد.
قبل از ما، کسانی بوده‌اند که در جمجمه‌ي دشمنان‌شان شراب ریخته‌اند و خورده‌اند. سردارانی که گرزهای گران داشته‌اند، پنجه در پنجه‌ي شیر انداخته‌اند، از گلوله نترسیده‌اند و حالا کسی نمی‌داند در کجای تاریخ گم شده‌اند!
همه‌ي این کینه‌ها، همه‌ي این تلخی‌ها، همه‌ي این زخم‌زبان‌زدن‌ها، همه‌ي این کوفت‌کردن دقیقه‌ها به جان هم، همه‌ي این زهرریختن‌ها، تهمت‌زدن‌ها، توهین‌کردن‌ها به هم و... تمام می‌شود. از یاد می‌رود و هیچ سودی ندارد جز این‌که زندگی را به جان هم‌دیگر، زهر کنیم.
اگر می‌توانیم، به هم حس خوب بدهیم. کنار هم بمانیم. اگر نه، راه‌مان را کج کنیم. دورتر بایستیم و یادمان نرود که همه‌ي ما می‌میریم. همه‌ي ما، بدون استثنا، کمی دیرتر، کمی زودتر، یک‌دفعه، ناگهانی ...

 

 

 

ﻫﯿﭻ ﻣﮕﺴﯽ ﺩﺭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﯼ ﻓﺘﺢ ِ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﻫﯿﭻ ﮔﺮﮔﯽ و ...

نتیجه تصویری برای هیچ مگسی در اندیشه فتح  ابرها

 

 

ﻫﯿﭻ ﻣﮕﺴﯽ
ﺩﺭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﯼ ﻓﺘﺢ ِ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﻧﯿﺴﺖ
ﻭ ﻫﯿﭻ ﮔﺮﮔﯽ
ﮔﺮﮒ ِ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺍﺵ ﻧﻤﯽ ﮐشد .
ﻭ ﻫﯿﭻ ﻣﯿﺸﯽ
ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﻤﯽ ﮔﻮﯾﺪ
ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﭘﻮﺷﯿﺪ .
ﻫﯿﭻ ﮐﻼﻏﯽ ﺑﻪ ﻃﺎﻭﻭﺱ
ﺭﺷﮏ ﻧﻤﯽ ﺑﺮﺩ .
ﻭ ﻗﻨﺎﺭﯼ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ﮐﻪ
ﻗﺎﺭﻗﺎﺭﮎ ﻫﻢ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺩﺍﺭﺩ .
ﻣﻮﺵ ﻓﯿﻞ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺵ تحسین ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ .
ﻭ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ﮐﻪ
ﮔﻞ ، ﻣﺎﻝ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﻫﻢ ﻫﺴﺖ.
ﻭ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ
ﺑﻪ ﻗﻮﺭﺑﺎﻏﻪ ﻫﻢ
ﺍﺟﺎﺯﻩ ﯼ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻣﯿﺪﻫﺪ.
ﻭ ﻋﻘﺎﺏ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ
ﺑﺪﻭﻥ ﮔﻨﺠﺸﮏ ﺧﻠﻮﺕ است .
ﻭ ﻻﮎ ﭘﺸﺖ
ﺁﻫﻮ ﺭﺍ ﺳﺮﻣﺸﻖ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ
ﺑﺎﻍ
ﺑﻬﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺍﺭﺩ
ﻭ ﺩﺭﺧﺖ
ﺩﺭ ﭘﺎﺋﯿﺰ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ
ﻭ ﺷﻘﺎﯾﻖ
ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ
ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ ﮐﻪ
ﺭﺍﻩ ﻧﺎﻫﻤﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﭼﺸﻤﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ ﮐﻪ
ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺭﻭﺧﺎﻧﻪ ﭘﯿﻮﺳﺖ
ﮐﻮﻩ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻧﻤﯽ ﺗﺮﺳﺪ
ﻭ ﻫﯿﭻ ﺳﻨﮕﯽ
ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺳﻔﺮ ﻧﻤﯽ ﺍ ﻓﺘﺪ
ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽ ﭼﺮﺧﺪ
ﺗﺎ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ِ ﺩﯾﮕﺮﺵ ﻫﻢ ﺑﺘﺎﺑﺪ .
ﻭ ﺧﺎﮎ ﺩﺭ ﺭﻭﯾﺎﻧﺪﻥ
ﺯﺷﺖ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ .
ﻫﯿﭻ موجودی ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻦ
ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﻧﺴﺎﻥ
ﻫﻤﻨﻮعانش را به خاک وخون نمی کشد ...
ای انسان ، به کجا چنین شتابان؟؟؟!!!

http://www.wisgoon.com

تفســــــــیر المــــــیزان

 

 

جلدمحتوافهرستدانلود

جلد اول

تفسیر آیات سوره حمد و

آیات 1 تا 182 سوره بقره

آیه ای
تفصیلی
جلد دومتفسیر آیات 183 تا 286 بقرهآیه ای
تفصیلی
جلد سومتفسیر آیات 1 تا 120 آل عمرانآیه ای

تفصیلی

جلد چهارمتفسیر آیات 121 تا 200  آل عمران

و آیات 1 تا 76 نساء

آیه ای

تفصیلی

جلد پنجمتفسیر آیات 77 تا 176 نساء و

آیات 1 تا 54 مائده

آیه ای

تفصیلی

جلد ششمتفسیر آیات 55 تا 120 مائدهآیه ای

تفصیلی

جلد هفتمتفسیر سوره انعامآیه ای

تفصیلی

جلد هشتمتفسیر سوره اعرافآیه ای

تفصیلی

جلد نهمتفسیر سوره انفال و توبهآیه ای

تفصیلی

جلد دهمتفسیر یونس و آیات 1 تا 99 هودآیه ای

تفصیلی

جلد یازدهمتفسیر آیات 100 تا 123 هود و

سوره یوسف و رعد

آیه ای

تفصیلی

جلد دوازدهمتفسیر سوره ابراهیم، حجر و نحلآیه ای

تفصیلی

جلد سیزدهمتفسیر سوره اسراء و کهفآیه ای

تفصیلی

جلد چهاردهمتفسیر سوره مریم، طه، انبیاء و حجآیه ای

تفصیلی

جلد پانزدهمتفسیر سوره مؤمنون، نور، فرقان، شعراء و نملآیه ای

تفصیلی

جلد شانزدهمتفسیر سوره قصص، عنکبوت، روم، لقمان، سجده، احزاب و سبأآیه ای

تفصیلی

جلد هفدهمتفسیر سوره فاطر، یس، صافات، ص، زمر، مومن (غافر) و فصلتآیه ای

تفصیلی

جلد هجدهمتفسیر سوره شوری، زخرف، دخان، جاثیه، احقاف، محمد، فتح، حجرات، ق و ذاریاتآیه ای

تفصیلی

جلد نوزدهمتفسیر سوره طور، نجم، قمر، الرحمان، واقعه، حدید، مجادله، حشر، ممتحنه، صف، جمعه، منافقون، تغابن، طلاق، تحریم، ملک، قلم، حاقهآیه ای

تفصیلی

جلد بیستمتفسیر سوره معارج، نوح، جن، مزمل، مدثر، قیامت، دهر(انسان)، مرسلات و جزء 30آیه ای

تفصیلی

 

نقل میکنندکه روزی سفره ای گسترانیده و ...

همین

نقل میکنندکه روزی سفره ای گسترانیده و کله پاچه ای بیاوردند.
سلطان فرمود:
در این کله پاچه اندرزها نهفته است.
سپس لقمه نانی برداشت و یک راست مغز کله را تناول نمود، سپس گفت:
"اگر می خواهید حکومتی جاودان داشته باشید، سعی کنید جامعه را از "مغز" تهی کنید."
سپس "زبان" کله پاچه را نوش جان و فرمود:
"اگر می خواهید بر مردم حکمرانی کنید "زبان جامعه را کوتاه و ساکت کنید."
سپس چشم ها و بناگوش کله پاچه را همچون قبل برکشید و فرمود:
"برای این که ملتی را کنترل کنید، بر چشم ها و گوش ها مسلط شوید و اجازه ندهید مردم زیاد ببینند و زیاد بشنوند."
وزیر اعظم عرض کرد:
پادشاها! قربانت بروم حکمت ها بسیار حکیمانه بودند، اما جواب شکم ما را چه میدهید؟
ذات ملوکانه، در حالی که دست خود را بر سبیل های چرب خویش می کشیدند،
با ابروان خود اشاره ای به "پاچه" انداختند و فرمودند:
"شما "پاچه" را بخورید و "پاچه خواری" را در جامعه رواج دهید تا حکومتمان مستدام بماند…"

   

هر آدمی تو زندگیش باید کسی رو داشته باشه که حس کنه...

منبع

هر آدمی تو زندگیش
باید کسی رو داشته باشه که حس کنه
با نبودنش ،
دنیاش خراب میشه ...
اگر در طول زندگی همچین کسی رو پیدا نکردی ،
بدون اصلا زندگی نکردی !
فقط عمرتو هدر دادی ...

الهی قمشه ای

 

عکس و تصویر

تقصیر ما نیست اشتباه از بزرگترهایمان بود

عکس و تصویر

 

تقصیر ما نیست
اشتباه از بزرگترهایمان بود
نباید انقدر راحت عاشقی میکردند...
ما به آنها نگاه کردیم
گشتیم و گشتیم تا یک رابطه مثلِ آنها پیدا کنیم
مثل پدرانمان
مادرانمان
تازه زمانِ آنها هیچ فضای مجازی نبود
همه چیز چشم در چشم بود
همه ی قرارهایشان در خیابانها بود،نه خانه ها
در معرضِ دیدِ هزاران هزار چشم قربان صدقه ی یکدیگر میرفتند...
زمانِ آنها اینقدر بی تعهدی نبود
یک نفر را انتخاب میکردند و تا آخرش با هم میساختند
همیشه یک نفرشان کوتاه می آمد تا ماندنی شوند
نتیجه شان ما بودیم
بدونِ کوچکترین شباهتی
ما نسلِ تایپ کردنیم
ما شجاعتِ چشم در چشم شدن نداریم
ما گاهی آنقَدَر بزدل میشویم،که حتی از صدای طرفمان هم فرار میکنیم
ما از هر تکه از زندگی شان،آن قسمتش را که بابِ میلمان بود کپی کردیم و بقیه اش را نادیده گرفتیم...
خدا به دادِ نتیجه های ما برسد...

#علی_قاضی_نظام

http://wisgoon.com

خیلی از آدم ها مثل عکس هستند،  بزرگشون که بکنی کیفیتشون پایین میاد

 

خیلی از آدم ها مثل عکس هستند،

بزرگشون که بکنی کیفیتشون پایین میاد

آینده ای بساز که گذشته ات جلویش زانو بزند  

 

آینده ای بساز که گذشته ات جلویش زانو بزند 

 

 

آینده ای بساز که گذشته ات جلویش زانو بزند 

ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود

 نتیجه تصویری برای پرچم متحرک

 

 
ما برای پرسیدن نام گلی ناشناس
چه سفر ها کرده ایم
چه سفر ها کرده ایم
ما برای بوسیدن خاک سر قله ها
چه خطرها کرده ایم
چه خطرها کرده ایم
ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود
رنج دوران برده ایم
رنج دوران برده ایم
ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود
خون دل ها خورده ایم
خون دل ها خورده ایم

ما برای بوییدن بوی گل نسترن
چه سفر ها کرده ایم
چه سفر ها کرده ایم
ما برای نوشیدن شورابه های کویر
چه خطرها کرده ایم
چه خطرها کرده ایم
ما برای خواندن این قصه عشق به خاک
رنج دوران برده ایم
رنج دوران برده ایم
ما برای جاودانه ماندن این عشق پاک
خون دل ها خورده ایم
خون دل ها خورده ایم

 

آهنگ ها

  •  

 

 

  همیشه از خوبی های آدم ها برای خودت یک دیوار بساز،  هر وقت در حقت بدی کردند تنها یک آجر از دیوار ب

 

 

همیشه از خوبی های آدم ها برای خودت یک دیوار بساز،

هر وقت در حقت بدی کردند تنها یک آجر از دیوار بردار. بی انصافیه اگر دیوار رو خراب کنی

 ...

افسوس که نان پخته، خامان دارند

رباعیات شیخ بهایی

 

افسوس که نان پخته، خامان دارند،

اسباب تمام، ناتمامان دارند،

آنان که به بندگی نمی ارزیدند،

امروز کنیزان و غلامان دارند.

شیخ بهایی

تصویر مرتبط