کنار قدم های جابر، سوی نینوا رهسپاریم

کنار قدم های جابر، سوی نینوا رهسپاریم

کنار قدم های جابر، سوی نینوا رهسپاریم
ستون های این جاده را ما، به شوق حرم می شماریم
شبیه رباب و سکینه، برای شما بی قراریم
ازین سختی و دوری راه، به شوق تو باکی نداریم
فدایی زینب، پر از شور و عشقیم
اگر که خدا خواست، بزودی دمشقیم

لبیک یابن الحیدر

قَطَعنا الیک الصَّحاری، الا یا امیر الفرات
أضِفنا فانّا ضیوفک، اضِف هؤلاء المُشاة
نَسیرُ الیک نهاراً، و نَحلُمْ بک فی اللیالی
نَعُدُّ الخُطىٰ و العلامات، و نبکیک حتى الوصال
نسیل کَنهرٍ، یا بحر المَعالی
بصَخرٍ و سدٍّ، اَبد لانُبالی

لبیک یابن الحیدر


وُلِدنا على حبّ حیدر، إذن لانخاف المَخاطِر
و نَفدیک بالقلب و الروح، و لیس فقط بالحناجر
و الحمدلله صِرنا، بلطفک شعباً أبیّا
سنمشی الى القدسِ یوماً، مع المسلمین سَویّا
سلامٌ على الشام، کَرَمزِ الصُّمود
و بحرین و القدس، اسیرِ القیود

لبیک یابن الحیدر


ترجمه:
ای امیر نهر فرات! به سوی تو بیابان ها را پشت سر گذاشتیم
میزبانی کن از ما که ما میهمانان توایم
میزبانی کن از این خیل پیاده
روزها به سوی تو گام برمیداریم
و شب ها رویای تو را می بینیم
قدم ها و علم های جاده را می شماریم
و تا زمان رسیدن بر تو گریه می کنیم
همچون رود جاری می شویم
ای دریای بزرگی ها!
و به هیچ صخره و سدّی
اهمیت نمی دهیم و اعتنا نمی کنیم

***
بر عشق و محبت علی به دنیا آمدیم
به خاطر همین است که از خطرها نمی ترسیم
ما با دل و جان مان فدای تو می شویم
نه فقط با حنجره های مان
خدا را شکر که به لطف تو
امّتی آزاده و ستم ناپذیر شدیم
روزی همراه با همه ی مسلمانان
به سوی قدس پیاده خواهیم رفت
درود بر شام
به عنوان نماد و مظهر مقاومت
و درود بر بحرین و قدس
که اسیر بند هستند))
یا حُسین!

یَتَّجِهُ هذا الحَشدِ الکبیرِ مِن محبّیکَ نحو کربلاء، بنیاتٍ صادِقَة و قلوبٍ مُشتعلة، شوقاً لزیارتک و تَوّاقَةً للتقرب بها إلی الله، لیُحرِّروا أنفسهم من الذنوبِ و التعلقاتِ الدنیویة.

یا سید الأحرار! نَعِدُک أن نَتَّجِهَ معاً نحوَ القدسِ مشیاً علی الأقدام و نُحرِّرَ تلکَ الأرضَ المقدَّسةَ من بَراثِنِ الصّهاینةِ الغاصبین، و أن نذهَبَ قریباً إلی الشّام لنُخَلِّصَ مقامَ أختکَ زینبَ الکبری من حمَلاتِ لُقَطاءِ الصّهاینةِ و أمریکا و هُم العناصِرَ السلفیة‌ و التکفیریة و الإرهابیةِ و الوهابیة، الذین لم یُدرِکُوا شیئاً عن الإسلامِ الحقیقی.

ترجمه:
یاحسین!
این خیل عظیم دلدادگان با نیات صادقه و قلوب مطهره به قصد زیارت تو به سمت کربلا در حرکتند و با زیارت تو به خدای متعال تقرب میجویند تا خود را از قید و بند گناهان و تعلقات دنیایی رها کنند.

ای سید احرار! ما با تو عهد می بندیم که با این جماعت پیاده روان به قدس رفته و آن سرزمین مقدس را از چنگال غاصب صهاینه آزاد کنیم. همچنین با تو عهد می بندیم که به زودی به شام رفته و سوریه و حرم مطهر خواهر تو زینب کبری را از دست فرزندان نامشروع صهاینه و آمریکا یعنی گروههای سلفی و تکفیری و ارهابی و وهابی آزاد نماییم؛ همانها که از اسلام حقیقی هیچ نفهمیده اند.

شاعر: محسن رضوانی

مداحی حاج میثم مطیعی _ کنار قدم های جابر ،سوی نینوا رهسپاریم

جامانده اربعین

جامانده اربعین -( گويا بنا شد تا گدايى جا بماند )

Image result for ‫جامانده اربعین‬‎

گويا بنا شد تا گدايى جا بماند
در حسرت تعبير يك رويا بماند

مجنون چه حالى مى شود وقتى بفهمد
بايد دوباره در غم ليلا بماند

تنها خدا صبرش دهد آن را كه بايد
اين شهر را در اربعين تنها بماند

من آن كوير تشنه ى نالايقم كه
در آرزوى ديدن دريا بماند

يك روضه مى گويم براى يادگارى
شايد برايم در صف عُقبى بماند

اين كه سنان دير آمد از گودال بيرون
هرچند مى دانم چرا، اما بماند ...

 

شاعر : کرامت نعمت زاده

 

زینب رسیده از سفر برخیز ارباب

Image result for ‫شعر اربعین‬‎
به مناسبت اربعین حسینی؛
 .

عقیق:

آنـچـه از مـن خواسـتـی بـا کاروان آورده‏ ام
یک گلستان گل به رسم ارمغان آورده‏ ام
از در و دیـوار عـالـم فـتــنـه می‏بـاریـد و من
بـی‏پـنـاهـان را بـدیـن دارالامــان آورده‏ ام
اندرین ره از جرس هم بانگ یاری برنخاست
کــاروان را تــا بـدیـن‏جـا بـا فـغـان آورده ‏ام
تـا نگویـی زیـن سفـر بـا دست خالی آمدم
یک جهـان درد و غم و سوز نهـان آورده‏ ام
قصه ویـرانه شام ار نـپرسی خوش‏تر است
چـون از آن گـلـزار، پـیـغـام خـزان آورده‏ ام
دیـده بـودم تـشنـگی از دل قـرارت برده بود
از بــرایــت دامــنـی اشــک روان آورده‏ ام
تـا بـه دشـت نـیـنـوا بـهـرت عزاداری کـنـم
یـک نـیـستـان نـالـه و آه و فـغـان آورده ‏ام
تـا نـثـارت ســازم و گــردم بــلا گــردان تــو
در کـف خـود از بـرایـت نـقـد جـان آورده ‏ام
تـا دل مــهــرآفـریـنــت را نـرنــجــانــم ز درد
گـوشـه‏ای از درد دل را بــر زبــان آورده ‏ام
محمدعلی مجاهدی (پروانه)

اربعین - مصیبت حضرت زینب (س

Image result for ‫شعر اربعین‬‎

 

اربعین - مصیبت حضرت زینب (س(

اى سینه‏ ها در ناله‏ اى جانسوز باشید
اى قلب‏ها محزون‏تر از هر روز باشید
اى چشم‏ها امروز بارانى ببارید
اى اشک‏ها در زخم دل مرهم گذارید
اى پلکها بگذار تا مجروح گردید
اى ناله‏ها آرام جان و روح گردید
دل شد دوباره مبتلا، اى داد بیداد
زینب رسیده کربلا، اى داد بیداد
فریاد واحزناه مى‏آید ز مقتل
آواى یا جداه مى‏آید ز مقتل
اى دستها خاک عزا ریزید بر سر
برگشته زینب از سفر، نوکرده معجر  
اموال غارت رفته  گویا بازگشته
دارو ندار فاطمه احراز گشته
آنان که زیورهایشان بار گران شد
خلخالهاشان قسمت غارت گران شد
با دست خود بر ساربان زیور ببخشند
خلخالها از جانب مادر ببخشند
از بسکه آنها دستشان را بسته بودند
دیگر ز هر چه ساربان دلخسته بودند
چون داد نعمان، کاروان  را بانگ چاووش
تا کربلا را دید زینب، رفت از هوش
انگار که ناقه دوباره مانده در گل
برگ خزان مى‏ریخت از بالاى محمل
حالا کبوترهاى زهرا کربلایند
با بالهاى زخمى خود پر گشایند
یک کاروان یاس کبوداز ره رسیدند
خاک شفا، بر زخمهاى خود کشیدند
هر کس شکایت داشت از آل امیّه
زینب ولى میگفت از حال رقیه
گودال پر شد از تب و تاب خرابه
خالى است تنها جاى مهتاب خرابه
هر سو که زینب عقده از دل باز مى‏کرد
جمعى کبوتر در پى‏اش پرواز مى‏کرد
یک سو سخن از گوش بود و گوشواره
یک سو رباب و خاطرات گاهواره
یک سو امام عارفان بر خاک افتاد
یک سو سکینه: اى عمو شد آب آزاد
وقتى سخن از لعل مشک سرخ مى‏ریخت
هر خاک را برداشت، اشک سرخ مى‏ریخت
هر کس که از سیلى سخن ابراز مى‏کرد
زخمش کنار علقمه سر، باز مى‏کرد
صحبت ز جسم کودکان بود و نشانه
وز دستهاى بسته و از تازیانه
صحبت ز طشت زر شد و رأس بریده
لبهاى زخم قارى و چوبى کشیده
یک نازدانه با عمو داد سخن داد
وز تهمت سخت کنیزى داشت فریاد
در شام چشمت را عموجان دور دیدند
بر زخم دل‏ها تیغ نامردى کشیدند
با هر شهیدى عقده‏اى از دل گشودند
هى از حرم تا قتلگه را طى نمودند
بر بام تلّ زینبیّه، تلّى از غم
شد خاطرات روز عاشورا مجسّم
گودال بود و خیل چادرهاى خاکى
دلدار بود و شکوه‏ى دلهاى خاکى
این بار از یک بى کفن مى‏گفت زینب
وز غارت خیمه سخن مى‏گفت زینب
آندم که دل بر قبر پیغمبر سپردند
هر یک مصیبتهاى اعظم را شمردند
هر کس که بود آنجا دلش مجروح مى‏شد
از آدم آنجا نوحه خوان تا نوح مى‏شد
این اولین هیئت به دشت کربلا بود
آب فرات از اشک زینب شد گل آلود

محمود ژولیده

 

 

کربلای عمر هرکس بی گمان خواهد رسید

Image result for ‫شعر اربعین‬‎

محمود ژولیده :

کربلای عمر هرکس بی گمان خواهد رسید

روز عاشورای ما هم یک زمان خواهد رسید

عاقبت باید حسینی رفت از دارِ جهان

ورنه در بستر بِسَر عمرِ گران خواهد رسید

دست و پنجه نرم کردن با شهادت ساده نیست

هرکسی کرب و بلایی شد ، به آن خواهد رسید

نوکرِ ارباب پیوسته دلش باشد جوان

پیر  هم  گردد به آقایش جوان خواهد رسید

غم مخور ، پای پیاده ،کربلا ، روزی نشد

عاقبت یک روز ، جا مانده ، دَوان خواهد رسید

دستِ بی مهری نباید داد با ارباب، چون

دستِ پر مِهرش به دست دوستان خواهد رسید

آزمایشهای تو در تو ، به دل صیقل دهد

وانگهی ، روزی ، جواب امتحان خواهد رسید

اشک عاشق ، تازه روز اربعین گل می کند

آشنا باشیم ،زنگ کاروان خواهد رسید

ناله زینب کند کاری که بر “هل من معین”

پاسخ لبیک از کلِّ جهان خواهد رسید

گر بماند نزد حق یک روز از عمر جهان

طالب خون خدا،صاحب زمان خواهد رسید

کربلای عمر هرکس بی گمان خواهد رسید

Related image

علی پور زمان :

قلبم قلمرو همه ی عاشقانه هاست

من، اربعین ، حرم ، سفر بیکرانه هاست

لبهای خادمان تو گرم ” تفضَّل ” است

” شُکراً ” جواب زائر تو بر نشانه هاست

خانه به خانه شور شما طعم عاشقی

مسجد چراغ دارد و نوری به خانه هاست

دل می زند به وسعت دریا و می رود

آن زائری که در دل تنگش بهانه هاست

دیدیم طفل در بغل و کودک و جوان

فصلی پر از شکفتن شوق جوانه هاست

با یاد شاعران به لبم آمده غزل

با یاد دوستان نفسم از ترانه هاست

اینجا ستون به آخر خط می رسد ولی…

اینجا جنون جاری آن جاودانه هاست

 

http://www.asemooni.com/text/poetry/arbaein-poems