سنجد ، یک سین از هفت سین

یک سین از هفت سین 

سنجد و خواص آن 

Elaeagnus angustifolia

سِنجـِد گياهي درختي است از خانواده ي سنجديان که در آب و هواي معتدل مي‌ رويد. برگ ‌هاي باريک و مخملي شکل و ميوه‌ هايي قهوه‌ اي رنگ و خوراکي دارد که از هسته ي آن در تهيه ي برخي داروها استفاده مي ‌شود.

به فارسي به طور کلي سنجد ناميده مي شود ولي در مناطق گوناگون ايران داراي نام هاي محلي است، در کردستان آن را " سرين چک "، در آذربايجان " ايده- ايکده " در اطراف تهران " پستانک " و در اصفهان " غبيده بادام " گفته مي ‌شود.

در کتب سنتي با نام‌ هاي " چوب ‌دانه، نُقد، بُل " نام برده شده ‌است.

سنجد براي درمان بسياري از بيماري‌ ها از جمله، بيماري‌ هاي دندان، اسهال، زخم‌ معده و نيز جلوگيري از خون ريزي استفاده مي ‌شود.

سنجد، يکي از چيدني‌ هاي سفره ي هفت سين است که اگر با خواص فراوان آن آشنا شويد حتما آن را در برنامه غذايي هر روز ‌تان جاي مي‌ دهيد.

سنجد ميوه‌اي درختي است که به علت قابليت سازگاري بالايي که با محيط دارد، مي ‌توان در بسياري از مناطق جهان،‌ آن را به عمل آورد.

ميوه ي سنجد دو نوع کوچک و بزرگ دارد که بزرگ‌ آن داراي پوستي نازک و مغزي آردي ‌تر است و به نام سنجد آردي معروف است. طعم اين ميوه مقداري گس است و داراي طبيعت سرد و خشک مي ‌باشد و از لحاظ غذايي کم کالري است.

سنجد, خواص دارويي و صنعتي  

* بهترين اثر سنجد،‌ رفع کمبود ويتامين C بدن است و خوردن آن، ‌از ورود عفونت به بدن پيشگيري مي ‌کند.

* سنجد داراي خاصيت آنتي اکسيداني قوي مي‌ باشد.

* خاصيت ضد التهابي دارد.

* ضد اسهال و قابض است. جوشانده برگ سنجد، بهترين دارو براي اسهال کودکان است.

* پودر هسته ي سنجد در درمان التهاب ‌هاي حاد و مزمن کاربرد دارد و آرتروز را درمان مي‌ کند.

* ضد تب و درد است.

* بادشکن و مقوي قلب است و سردرد را تسکين مي ‌دهد.

* از ريشه آن در صنعت عطرسازي استفاده مي ‌شود.

* از گل آن براي التيام زخم‌ استفاده مي ‌شود.

* کم کالري و مقوي معده است.

* سنجد پخته شده در روغن زيتون، درد مفاصل و خارش پوست را درمان مي‌ کند و براي رشد مو مفيد است.

سودمندي سنجد براي درمان آرتروز

پژوهشگران به سودمندي استفاده از عصاره ي سنجد براي درمان آرتروز پي بردند. چند تن از پژوهشگران دانشگاه هاي علوم پزشكي بقيه الله ، شهيد بهشتي و تهران، تأثير قرص عصاره سنجد و استامينوفن را در كاهش درد 120 بيمار مبتلا به آرتروز زانو با درد متوسط تا شديد بررسي كردند.

بيماران به مدت 7 هفته با قرص هاي عصاره سنجد و استامينوفن تحت درمان قرار گرفتند. بر پايه اين بررسي كه مشروح آن در مجله پزشكي كوثر منتشر شد، براي كاهش درد ناشي از آرتروز، استفاده از عصاره ي گياهي سنجد موثرتر ازاستامينوفن است.

سنجد در احاديث

گوشتش گوشت مي آورد، استخوانش استخوان مي روياند و پوستش پوست آور است. کليه ها را گرم و معده را دباغي مي کند و ايمن از بواسير و ادرار قطره قطره است. ساق ها را نيرو مي بخشد، جذام را ريشه کن مي کند و براي تب سودمند است.

 

 

 

 

کلیه عکس ها اختصاص 

هرگونه کپی برادری با ذکر منبع بلامانع است.

«منیم آرزیم»

 

«منیم آرزیم»

 

«پالاز اولام یوخسول ائوه سالینام

 قیصاص اولام ظالیم¬لردن آلینام

بیر¬ساز اولام مجلیسلرده چالینام

اوندا شیرین اولار بو حیات منه

 

 

باهار اولام قیش قهری چکه نه

قووّت اولام خلقه روزی اکه نه

مسلک اولام سینیق کؤنول تیکه نه

اوندا شیرین اولار بو حیات منه

 

 

موژده اولام ایستکلیسی ایته نه

چیشمه اولام سوسوز یئرده بیته نه

چیراغ اولام ایشیق سالام وطنه

اوندا شیرین اولار بو حیات منه

 

 

بیر اود اولام جهالتی یاندیرام

قانمایانی دوشوندورم قاندیرام

یول هانسیدیر،ارکان ندیر،آندیرام

اوندا شیرین اولار بو حیات منه

 

 

گونش اولام هرنه بوز وار،اریدم

بولبول اولام بایقوشلاری کیریدم

ریاکارین عؤمور-گونون چورودم

اوندا شیرین اولار بو حیات منه

 

 

جاهاز اولام یئتیم قیزا گلینه

عصا اولام قوجالارین الینه

داراق اولام باجیلارین تئلینه

اوندا شیرین اولار بو حیات منه

 

 

فرهادکیمی چاپام اوجا داغلاری

باهار اولام گوللندیرم باغلاری

بیرلشدیرم قارالاری ،آغلاری

اوندا شیرین اولار بو حیات منه

 

 

@bayatilar

گوزلرين دولاندا آختار مني

گوزلرين دولاندا آختار مني

 احوالين سولاندا آختار مني

اَللرين ايستي اَل ايستييَنده سويوخدا ، بُوراندا آختار مني

آختار مني ،

سَني دونيا سيخاندا آختار مني،

گُوزليم داريخاندا آختار مني....

آختار مني گيزلين آغلياندا

آختار مني غم قوجاخلياندا آختار مني ...

من سنن بير عاااالم خاطيرَم وار

اورَييمدَه اود ، گوزومده نَم وار

نئجه من غَملييَم بيليرَم كي سَنيندَه كُونلونده دَرين غم وار

اَللَريم اَلينن آيريلسادا

اورييم بيل كي سَنن آيريلماز

هِئچ آتش آدامين باغرين جانين آيريليق تَكين ياخيب يانديرماز

آختار مني ،

سَني دونيا سيخاندا

آختار مني، گُوزليم داريخاندا آختار مني....

آختار مني گيزلين آغلياندا

آختار مني غم قوجاخلياندا آختار مني ...

 

@bayatilar

فضیلت عیب پوشی

فضیلت عیب پوشی

عیب پوشی

حفظ «آبرو»ی دیگران، مهم ترین نشانه دوستی و احترام و ارزش گذاری برای آنان است.

آبرو، سرمایه ای است که به این راحتی به دست نمی آید و گوهر نفیسی است که اگر شکست، به این آسانی قابل جبران نیست.

به همین اندازه که «عیب جویی» نکوهیده و نارواست، «عیب پوشی» نسبت به یک برادر مسلمان و آبروداری نسبت به یک موءمن، ضروری و فضیلت است.

وقتی از لغزش و عیبی از دیگری باخبر می شوید، جوان مردی ایجاب می کند که پرده پوشی کنید و اگر نیاز به تذکر است، به خودش بگویید تا اصلاح کند.

دوست آن باشد که معایب دوست

همچو آینه رو به رو گوید

نه که چون شانه با هزار زبان

پشت سر رفته موبه مو گوید

 

در کلام امیرموءمنان است که:

ثمره اخوّت و برادری آن است که پشت سرش آبرویش را حفظ کنی و عیب هایش را به عنوان هدیه به خودش بگویی.

غرر الحکم، ج 3 ص 330

پرده دری و آشکار ساختن عیب های دیگران، بذر دشمنی و اختلاف می پراکند و کینه و جدایی ثمر می دهد و اعتماد عمومی را در جامعه، خدشه دار می سازد.

گاهی هم عیب جویی، نتیجه عیب ناکی خود افرادی است که می خواهند با نشر و گسترش بدی های دیگران برای خود شریک جرم و همراه و هم شکل پیدا کنند، تا زشتی عیب هایشان کمتر آشکار شود و بهانه ای برای معیوب بودن خود داشته باشند. این حقیقت روان کاوانه و نکته مهم در سخن حضرت علی علیه السلام به این صورت آمده است: «ذوو العیوب یحبون ایشاعة معایب الناس لیتسع لهم العذر فی معایبهم؛غررالحکم ،ج 4 ص 176

 صاحبان عیب و کاستی دوست دارند که عیوب مردم را پخش کنند، تا برای خودشان عذر و بهانه ای در عیب ها داشته باشند».

به هر حال، هرچه بیشتر در جامعه باشیم، بیشتر نیازمند مراعات «اخلاق معاشرت» و آراستگی به هم زیستی و تحمل و مداراییم.

سلوک شایسته با دیگران، رمز محبوبیّت و سروری و خوش نامی است. با «حسن خلق»، می توان فاتح قلعه دل ها شد.

مهرورزی و خیررسانی و سودمندی، گوهر وجودمان را نفیس تر و نزد خدا و خلق خدا محبوب تر می سازد.

 

پروین اعتصامی - آرزوی پرواز

 (از مطالب حذف شده بلاگفا)
پروین اعتصامی - آرزوی پرواز
+ نوشته شده در شنبه بیست و چهارم اسفند 1392 ساعت 0:1 شماره پست: 120

آرزوی پرواز

 
پروین اعتصامی 

کبوتر بچه‌ای با شوق پرواز 
بجرئت کرد روزی بال و پر باز 
پرید از شاخکی بر شاخساری 
گذشت از بامکی بر جو کناری 
نمودش بسکه دور آن راه نزدیک 
شدش گیتی به پیش چشم تاریک 
ز وحشت سست شد بر جای ناگاه 
ز رنج خستگی درماند در راه 
گه از اندیشه بر هر سو نظر کرد 
گه از تشویش سر در زیر پر کرد 
نه فکرش با قضا دمساز گشتن 
نه‌اش نیروی زان ره بازگشتن 
نه گفتی کان حوادث را چه نامست 
نه راه لانه دانستی کدامست 
نه چون هر شب حدیث آب و دانی 
نه از خواب خوشی نام و نشانی 
فتاد از پای و کرد از عجز فریاد 
ز شاخی مادرش آواز در داد 
کزینسان است رسم خودپسندی 
چنین افتند مستان از بلندی 
بدن خردی نیاید از تو کاری 
به پشت عقل باید بردباری 
ترا پرواز بس زودست و دشوار 
ز نو کاران که خواهد کار بسیار 
بیاموزندت این جرئت مه و سال 
همت نیرو فزایند، هم پر و بال 
هنوزت دل ضعیف و جثه خرد است 
هنوز از چرخ، بیم دستبرد است 
هنوزت نیست پای برزن و بام 
هنوزت نوبت خواب است و آرام 
هنوزت انده بند و قفس نیست 
بجز بازیچه، طفلان را هوس نیست 
نگردد پخته کس با فکر خامی 
نپوید راه هستی را به گامی 
ترا توش هنر میباید اندوخت 
حدیث زندگی میباید آموخت 
بباید هر دو پا محکم نهادن 
از آن پس، فکر بر پای ایستادن 
پریدن بی پر تدبیر، مستی است 

جهان را گه بلندی، گاه پستی است 

رخشنده اعتصامی مشهور به پروین اعتصامی از شاعران بسیار نامی معاصر در روز 25 اسفند سال 1285 شمسی در تبریز تولد یافت و  ... 



نام اصلی رخشنده اعتصامی
زمینهٔ کاری شعر
زادروز ۲۵ اسفند ۱۲۸۵
۱۷ مارس ۱۹۰۷
تبریز
پدر و مادر یوسف اعتصامی آشتیانی
اختر فتوحی
مرگ ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ (۳۵ سال)
۴ آوریل ۱۹۴۱
تهران
ملیت State Flag of Iran (1964-1980).svg ایران
محل زندگی تبریز و تهران
علت مرگ حصبه
جایگاه خاکسپاری قم، حرم فاطمه معصومه،صحن امام رضا، آرامگاه خانوادگی
۳۴°۳۸′۳۱.۷۱″شمالی ۵۰°۵۲′۴۶.۳۷″شرقی
همسر(ها) فضل‌الله اعتصامی
حوزه کتاب‌خانه دانشسرای عالی تهران
استاد یوسف اعتصامی آشتیانی،دهخدا، ملک الشعرای بهار
وب‌گاه رسمی جایزهٔ ادبی پروین اعتصامی

  

زندگینامه و تصاویری از شاعر 

دیوان اشعار - گنجور

زندگینامه و تصاویری از شاعر از سایت رشد

گفتم: خسته‌ام  گفتی: لاتقنطوا من رحمة الله....

 

 گفتم: خسته‌ام

گفتی: لاتقنطوا من رحمة الله
.:: از رحمت خدا نا امید نشید(زمر/53) ::.

گفتم: هیشکی نمی‌دونه تو دلم چی می‌گذره

گفتی: ان الله یحول بین المرء و قلبه
.:: خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24) ::.

گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم

گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید
.:: ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم (ق/16) ::.

گفتم: ولی انگار اصلا منو فراموش کردی!

گفتی: فاذکرونی اذکرکم
.:: منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152) ::.

گفتم: تا کی باید صبر کرد؟

گفتی: و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا
.:: تو چه می‌دونی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/63) ::.

گفتم: تو بزرگی و نزدیکت برای منِ کوچیک خیلی دوره! تا اون موقع چیکار کنم؟

گفتی: واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله
.:: کارایی که بهت گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کنه (یونس/109) ::.

گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بنده‌ات هستم و ظرف صبرم کوچیک... یه اشاره‌ کنی تمومه!

گفتی: عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم
.:: شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216) ::.

گفتم: انا عبدک الضعیف الذلیل... اصلا چطور دلت میاد؟

گفتی: ان الله بالناس لرئوف رحیم

.:: خدا نسبت به همه‌ی مردم - نسبت به همه - مهربونه (بقره/143) ::.

گفتم: دلم گرفته

گفتی: بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا
.:: (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا شاد باشن (یونس/58) ::.

گفتم: اصلا بی‌خیال! توکلت علی الله

گفتی: ان الله یحب المتوکلین
.:: خدا اونایی رو که توکل می‌کنن دوست داره (آل عمران/159) ::.

گفتم: خیلی چاکریم!

ولی این بار، انگار گفتی: حواست رو خوب جمع کن! یادت باشه که:

و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره 
.:: بعضی از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت می‌کنن. اگه خیری بهشون برسه، امن و آرامش پیدا می‌کنن و اگه بلایی سرشون بیاد تا امتحان شن، رو گردون میشن. خودشون تو دنیا و آخرت ضرر می‌کنن (حج/11) ::.

گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم

گفتی: فانی قریب 
.:: من که نزدیکم (بقره/۱۸۶) ::.

گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش می‌شد بهت نزدیک شم

گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/۲۰۵) ::.

گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!

گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم
..:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/۲۲) ::.

گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی

گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه 
.:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/۹۰) ::.

گفتم: با این همه گناه... آخه چیکار می‌تونم بکنم؟

گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده 
.:: مگه نمی‌دونید خداست که توبه رو از بنده‌هاش قبول می‌کنه؟! (توبه/۱۰۴) ::.

گفتم: دیگه روی توبه ندارم

گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب
.:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/۲-۳) ::.

گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟

گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا

.:: خدا همه‌ی گناه‌ها رو می‌بخشه (زمر/۵۳) ::.

گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو می‌بخشی؟

گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله

.:: به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/۱۳۵) ::.

گفتم: نمی‌دونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم می‌زنه؛ ذوبم می‌کنه؛ عاشق می‌شم! ... توبه می‌کنم

گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین
.:: خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/۲۲۲) ::.

ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک

گفتی: الیس الله بکاف عبده
.:: خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/۳۶) ::.

گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار می‌تونم بکنم؟

گفتی:

یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما


.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هاش بر شما درود و رحمت می‌فرستن تا شما رو از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیارن. خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/۴۱-۴۳)

  

 

میلاد نهمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت حضرت امام محمدتقی (ع ) جوادالائمه مبارکباد

 

السلام علیک یا جواد الائمه (ع ) 

اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَوْلِياَّءَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا حُجَجَ اللّهِ 

اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا نُورَ اللّهِ فى ظُلُماتِ الاْرْضِ اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ 

آقای خوبم چه ضریح زیبائی داری ..میشه یک روز برسه بوسه بزنم به این ضریح؟!!

 

 

 


السلام علیک یا جواد الائمه (ع)

 

بر سر آنم زبان بگشايم و آوا كنم 

خويش را در محضر مولاي خود پيدا كنم 
تا بگويد سر گذشت غربتش را بهر من 
سر گذارم بر قدومش با دلش نجوا كنم
او امام هشتم و آئينه ذات خداست 
عالمي را من فقط با نام او شيدا كنم 
تا كه مولانا رضا از دست من گردد رضا 
از زبان حال او گويم روايت اي خدا 
سالها من منتظر بودم كه آيد گوهرم 
اين مبارك كودك و نور دو چشم مادرم 
او مباركتر بود از هر چه مولود است وبس 
او محمد يا جواد است وبود تاج سرم 
او امامت را برايم تا ابد تثبيت كرد 
كرد رسوا فتنه ي خصم لعين و ابتر م
او مسيح عترت صديقه ي اطهر بود 
در مقام عصمتش همپايه ي كوثر بود
كودك است اما چو لب وا كرد غوغايي نمود 
خطبه اي كوتاه خواند و كار زيبايي نمود 
آنچنان شيوا سخن گفت و عدو را پست كرد 
آنكه اهلش بود گفتا كار زهرايي نمود 
رفع تهمت كرد، از آن كه ز مريم برتر است 
بهر مادر كودك نازم مسيحايي نمود 
گفت من از نسل زهرايم عزيز حيدرم 
من جواد ابن الرضا آئينه پيغمبرم 
گر نمي آمد بناي دين حق كامل نبود 
دشمن من شاد مي شد گر مرا حاصل نبود 
گر نمكي آمد اگر چه بعد عمري انتظار 
تهمت ديرينه ي ابتر مرا باطل نبود
بهر ديدار جمال نازنين كودكم 
كس شبيه من چنين آشفته و بيدل نبود 
پيش زهرا سر فرازم اين جواد من بود 
ني كه بهر شيعه اين باب المراد من بود 
دست از او بر مداريد اين گل زهرا بود 
دست او باز است وكارش حل مشكل ها بود 
ني فقط آبادي دنيا بخواهيد از جواد
در قيامت كار او زيباتر از دنيا بود 
كم از او هرگز مخواهيد اين جفا بر او شود 
عاشق ديدار سائل چشم اين آقا بود 
هستي ام دار وندار من همين دردانه است 
هر كه صاحب عقل باشد بهر او ديوانه است 
با چه جرات شرح او صاف كمالش مي كنيد 
با قياس يوسفي وصف جمالش ميكنيد 
يوسف از درياي زيبايي او يك قطره است 
از خدا گو ئيد گر نشر خصالش مي كنيد 
اين جواد من شبيه من غريب وبي كس است 
منعم از گريه چرا وقت وصالش مي كنيد 
گو ئيا مي بينم اينك در جواني دلبرم 
مي شود مظلوم كشته مثل زهرا مادرم 
ماهيان بحر و مرغان هوا گريان او 
جمله ذرات دو عالم ميشود نالان او 
از شرار زهرو از سوز عطش پرپر زند 
كف زند شادي نمايد زوج بي ايمان او 
در شب ميلاد او من روضه خواني مي كنم 
جان من كه باب او هستم فداي جان او 
اولين مرثيه خوان و روضه خوان او منم 
هر كه گويد از غم او ميزبان او منم 

سروده جواد حيدري

 

ادامه نوشته

آيا ما مسلمانيم؟!

آيا ما مسلمانيم؟!

خداوند به حضرت عيسي مي فرمايد:

يا عيسي!.. انْظُرْ إِلَى مَنْ هُوَ دُونَكَ- وَ لَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقَك‏

اي عيسي ! [در مسائل مادي] به پايين تر از خود بنگر نه به بالاتر از خود  

الجواهر السنية-كليات حديث قدسى ؛صفحه 207؛الباب العاشر

صبر کردن را بیاموزیم "

 

صبر کردن را بیاموزیم " 

 

جبرئيل نزد پيامبر اکرم- صلي الله عليه و آله و سلم- آمده و عرض کرد: 

خداوند تبارک و تعالي مرا با هديه اي نزد تو فرستاده است که پيش از تو به کسي چنين هديه اي عطا نفرموده است. 
رسول خدا فرمود: آن هديه چيست؟ 
گفت: الصبر و احسن منه.                صبر و نيکوتر از صبر...
حضرت فرمود: فما تفسير الصبر؟ تفسير صبر چيست؟ 
جبرئيل گفت: تصبر في الضراء کما تصبر في السراء و في الفاقه کما تصبر في الغني و في البلاء کما تصبر في العافيه فلا يشکوا حاله عند الخلق بما يصيب من البلاء. حديث قدسي

صبر کردن در سختيها

چونانکه در خوشيها و در تهيدستي و فقر

همچنانکه در توانگري و غني و در بلا

چنانکه در عافيت.

و نيز شکايت نکردن به مخلوقات

 

                                           در آنچه از بلا و گرفتاري ميرسد.

  

 

ادامه نوشته

شفاعت نيكى و بدی

شفاعت نيكى و بدی

اَعُوذُ بِاللّهِ منَ الشّيطانِ الرَّجيم

«به خداوند متعال پناه مى برم، از شرّ شيطان رانده شده»  

مَّن يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً

يَكُن لَّهُ نَصِيبٌ مِّنْهَا

وَمَن يَشْفَعْ شَفَاعَةً سَيِّئَةً

يَكُن لَّهُ كِفْلٌ مِّنْهَا

وَكَانَ اللّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُّقِيتًا ﴿۸۵﴾

 

whoever joins himself (to another) in a good cause shall have a share of it, and whoever joins himself (to another) in an evil cause shall have the responsibility of it, and allah controls all things

85 - هر كس شفاعت نيكى كند [و ديگران را به كارهاى شايسته تشويق نمايد]، بهره ‏اى از آن خواهد داشت؛ و هر كس شفاعت [نادرست و] بدى نمايد [و به كارهاى ناروا تشويق كند ] او [نيز ]از [آثار زيان بار ] آن بهره ‏اى خواهد داشت؛ و خدا هماره بر هر چيزى نگهبان است.

تفسیر مجمع البيان

بیشترین فریاد جهنّمیان از

بیشترین فریاد جهنّمیان از

آورده اندکه :

آورده اندکه :

 

سلطان سنجر را در آن وقت که به دست غزان گرفتار شده بود ،

پرسیدند: علت چه بود که ملکی بدین وسعت و آراستگی که تو را بود ، چنین مختل شد ؟

 

گفت : کارهای بزرگ به مردم خُرد فرمودم و کارهای خُرد به مردم بزرگ ؛

که مردم خُرد کارهای بزرگ را نتوانستند کرد

و مردم بزرگ از کارهای خُرد عار داشتند و در پی نرفتند .

هر دو کار تباه شد

و نقصان به ملک رسید

و کار لشکری و کشوری روی به فساد آورد .  

 تذکره ی دولتشاه سمرقندی

آورده اندکه :

گران جانی بی ادبی کرد . عزیزی او را ملامت نمود .

او گفت : چه کنم ؟

آب و گِل مرا چنین سرشته اند .

گفت : آب و گِل را نیکو سرشته اند اما لگد کم خورده است                                                                                                      لطایف الطوایف

 

امام حسین علیه السلام:

عکس و تصویر امام حسین علیه السلام: مَن طَلَبَ رِضَی الله بِسَخَطِ النّاس کَفاهُ اللهُ اُمورَ النّاسّ وَ ...

امام حسین علیه السلام:

مَن طَلَبَ رِضَی الله بِسَخَطِ النّاس کَفاهُ اللهُ اُمورَ النّاسّ وَ مَن طَلَبَ رِضَی النّاسِ بِسَخَطِ اللهِ و َکَلَهُ اللهُ إلَی النّاسِ.

هر که خشنودی خدا را بطلبد هر چند به قیمت خشم مردم، خداوند او را از مردم بی نیاز می کند و هر که رضایتِ مردم را با ناخوشنودی خدا طلب کند خداوند او را به مردم وا می گذارد.

الامالی (صدوق) ، ص201 -مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ، ج12 ، ص209

 

منبع

اگر قطره ای آب درون ...

  منبع


 

ﺍﮔﺮ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﯼ ﺁﺏ ﺩﺭﻭﻥ ﺩﺭﯾﺎﭼﻪ ﺍﯼ ﺑﯿﻔﺘﺪ، ﻫﯿﭻ ﺍﺛﺮﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ …
 
ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﻫﻤﯿﻦ ﻗﻄﺮﻩ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺑﺮﮔﯽ ﺍﻓﺘﺪ، ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺭﺧﺸﯿﺪ …
 
ﭘﺲ، ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻣﮑﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﯿﺪ ﺗﺎ ﺑﺪﺭﺧﺸﻴﺪ ….
 
ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺗﻮﺳﻂ ﮐﻔﺶ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﭘﻮﺷﯿﺪﻩ ﺍﯾﻢ، ﺭﻗﻢ ﻧﻤﻴﺨﻮﺭﺩ،
 
ﺑﻠﮑﻪ ﺑﻪ ﻗﺪﻡ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ….
 

گوزل دیاریم ،ملکان

 متن

به طبیعت به عنوان یک منبع نامتناهی لذت ، بنگرید.
لذت های اطراف خود را درجهان دریابید به آواز پرندگان گوش فرا دهید ،
خود را درمعرض آفتاب گرم قرار دهید،
از نسیم خنک لذت ببرید ،
به بو و رنگ خوش گل ها توجه کنید.
روح خود را با صحنه های زیبای طبیعت بپرورانید .
برای دیدن یک باغ زیبا وقت بگذارید ،
یا حتی خودتان آن را ایجاد نمایید.
اگر فرصت ندارید چند شاخه گل بخرید ،
و از زیبایی آن لذت ببرید...
 
تصاویری متفاوت از فصول متفاوت شهر و دیارم ملکان (عکس ها اختصاصی اند )

 

مثلا منتظر عید و بهارم الکی

عکس و تصویر مثلا منتظر عید و بهارم الکی مثلا کنج دلم غصه ندارم الکی به خودم میرسم ...

مثلا منتظر عید و بهارم الکی
مثلا کنج دلم غصه ندارم الکی

به خودم میرسم و فکر غزلهای نوام
مثلا خوب شده زخم سه تارم الکی

به دلم زردیِ پاییز نشد زخم تری !
مثلا سرخیِ گُلهای انارم الکی

منو تشویش محال است محال است محال !!!
مثلا غرق خوشی ! اوجِ قرارم الکی ...

دلم از ماندنِ یک جا به ستوه آمده است
مثلا عشق سفر توی قطارم الکی

به سرم میزند این بیت کمی گریه کنم
مثلا ابر بهارم که  ببارم الکی. . .

 

منبع

چارلی چاپلین : با پدرم رفتم سیرك توی صف خرید بلیط...

عارف

چارلی چاپلین : با پدرم رفتم سیرك توی صف خرید بلیط یه زن وشوهر با چهار بچشون جلوی ما بودند ،كه با هیجان زیادی در مورد شعبده بازی هایی که قرار بود ببینند، صحبت می کردند… وقتی به باجه بلیط فروشی رسیدند، متصدی باجه، قیمت بلیط ها رابهشون اعلام کرد . ناگهان رنگ صورت مرد تغییر کرد و نگاهی به همسرش انداخت معلوم بود که مرد پول کافی نداشت. و نمیدانست چه بکند و به بچه هایی که با آن علاقه پشت او ایستاده بودند چه بگوید . ناگهان پدرم دست در جیبش برد و یک اسکناس صددلاری بیرون آورد و روی زمین انداخت. سپس خم شد و پول را از زمین برداشت به شانه مرد زد و گفت: ببخشید آقا، این پول از جیب شما افتاد! مرد که متوجه موضوع شده بود، همان طور که بهت زده به پدرم نگاه میكرد گفت: متشکرم آقا. مرد شریفی بود ولی درآن لحظه برای اینکه پیش بچه ها شرمنده نشود، کمک پدرم را قبول کرد… بعد از این که بچه ها به همراه پدر و مادشان داخل سیرک شدند، من و پدرم آهسته از صف خارج شدیم و به طرف خانه برگشتیم و من در دلم به داشتن چنین پدری افتخار کردم آن زیباترین سیرکی بود که به عمرم ندیدم ! ثروتمند زندگی کنیم

دو قطره آب که به هم نزدیک شوند، تشکیل یک قطره بزرگتر میدهند

فریدون مشیری :
---------------------
یاد من باشد فردا دم صبح
جور دیگر باشم
بد نگویم به هوا، آب ، زمین
مهربان باشم، با مردم شهر
و فراموش کنم، هر چه گذشت
خانه ی دل، بتکانم ازغم
و به دستمالی از جنس گذشت ،
بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل
مشت را باز کنم، تا که دستی گردد
و به لبخندی خوش
دست در دست زمان بگذارم
-------
یاد من باشد فردا دم صبح
به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم
و به انگشت نخی خواهم بست
تا فراموش، نگردد فردا
زندگی شیرین است، زندگی باید کرد
گرچه دیر است ولی
کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم ،شاید
به سلامت ز سفر برگردد
بذر امید بکارم، در دل
لحظه را در یابم
من به بازار محبت بروم فردا صبح
مهربانی خودم، عرضه کنم
یک بغل عشق از آنجا بخرم
---------
یاد من باشد فردا حتما
به سلامی، دل همسایه ی خود شاد کنم
بگذرم از سر تقصیر رفیق ، بنشینم دم در
چشم بر کوچه بدوزم با شوق
تا که شاید برسد همسفری ، ببرد این دل مارا با خود
و بدانم دیگر قهر هم چیز بدیست
------
یاد من باشد فردا حتما
باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست
و بدانم که اگر دیر کنم ،مهلتی نیست مرا
و بدانم که شبی خواهم رفت
و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی
------
یاد من باشد
باز اگر فردا، غفلت کردم
آخرین لحظه ی از فردا شب ،
من به خود باز بگویم این را
مهربان باشم با مردم شهر
و فراموش کنم هر چه گذشت....

زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد

 زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد

 زبان سرخ سر سبز می‌دهد بر باد

زمینه پیدایش

در بعضی از کتب هندوان مسطور است که :
شبی دزدی استاد، به هر طرفی می‌تاخت و به هر جانب گذر می‌کرد. در اثنای راه، گذر او بر کارگاه دیبابافی افتاد که جامه لطیف و زیبا می‌بافت و انواع تکلّف در آن به کار می‌برد و اصناف نقش‌های بدیع و صورت‌های دلفریب در آن پدید آورده و نزدیک آمده بود که آن جامه را تمام کند و از کارگاه فرو گیرد. دزد با خود گفت: «موجود را از دست نباید داد و بافته‌ها را رها نباید کرد. صواب آن است که ساعتی اینجا مقام کنم، چندان که مرد دیباباف این جامه از کار فروگیرد و بخسبد، من فرصت به غنیمت دارم و جامه را از وی ببرم. پس به حیلتی که توانست در اندرون کارگاه او آمد و در گوشه‌ای مختفی بنشست. مرد استاد دید دیباباف هر تاری که درپیوستی گفتی: «ای زبان به تو استعاذت می‌کنم و از تو استعانت می‌طلبم که دست از من برداری و سر مرا در تن نگاه داری.» همه شب با زبان در این مناجات بود و دزد منتظر آنکه مگر جامه ببرد. مرد همه شب در این حالت و مقالت به سر برد چندان که دیبا را تمام کرد و از کارگاه فرو گرفت و آن را نیکو درپیچید و از آن پرداخته شد. طلایع صبح صادق از جانب مشرق رسیده بود و عالم ظلمانی نورانی گشت. دزد از خانه بیرون آمد و بر سر کوی منتظر بنشست. چندان که مرد از عبادت معهود خود بپرداخت جامه برداشت و عزم سرای رای کرد. دزد عقب او می‌رفت تا معلوم کند که تیغ زبان به او چه گوهر ظاهر خواهد کرد. چون به درگاه رای رفت و رای به بارگاه آمد و در صفّه‌ بار بنشست و پرده برداشتند. استاد دیباباف پیش تخت رفت و جامه عرضه داشت. چندان که جامه را از تقارب آن نقوش بدیع تحسین‌ها کردند. پس رای از او سؤال کرد که «این جامه سخت خوب پرداخته‌ای، اکنون بگوی که این جامه را به چه کار آید.» آن مرد گفت: «بفرمای تا این جامه را در جامه‌خانه نهند تا روزی که تو را وفات رسد، این جامه بر صندوق تو اندازند.» رای از این سخن برنجید و بفرمود تا آن جامه را بسوزانند و آن مرد را به سیاست‌گاه برند و زبان او از پس قفا بکشند. مرد دزد آنجا ایستاده بود و آن احوال را مشاهده می‌کرد. چون حکم رای بشنید بخندید. رای را نظر بر خنده او افتاد. او را در پیش خود خواند و از سبب خنده او پرسید. مرد گفت: «اگر مرا به گناه ناکرده عقوبت نفرمایی و به مجرد قصد و عزم بر ارتکاب جنایت مؤاخذه نکنی، صورت حال آن مرد در خدمت رای تقریر کنم.» رای او را ایمن گردانید. مرد دزد حال استعاذت او از زبان زیانکار خویش در خدمت رای باز گفت. رای چون آن حکایت شنید گفت: «بیچاره تقصیر نکرده است، اما شفاعت او به نزدیک زبان مقبول نیفتاده است.» پس رقم عفو بر جریده جریمه او کشید و او را بفرمود تا قفل سکوت بر دهن نهد، چه، کسی بر زبان خود اعتماد ندارد او را هیچ پیرایه به از خاموشی نیست.(1)

پیامها

1. انسان قبل از حرف زدن باید در گفته‌های خود اندیشه کند.
2. چه بسیار مصیبت‌ها و مشکلات که زیر سر زبان است.
موارد کاربرد:
1. در یادآوری خطر جنباندن زبان به بیهودگی، نیشدار گویی، به زبان پا در کفش این و آن کردن، به کار می‌رود.
2. به افراد بدزبان و فحّاش گویند که اختیار زبان خود را ندارند و هر آن سخن زشت و بر باد دهنده‌ای که بر زبان آید می‌گویند: با زبان به جای دوستی دشمنی ایجاد می‌نمایند و روابط بر هم می‌زنند و خود نیز در زندگی گرفتار آفت‌های زبان هستند.(2)

ضرب المثل های هم مضمون

ـ آدمی از زبان خود به بلاست. ـ بسا سر، کز زبان زیر زمین رفت. ـ بلای آدمی آمد زبانش. ـ درِ فتنه بستن، دهان بستن است. ـ در قفس از چیست بلبل؟ از زبان خویشتن. ـ زبان، بسیار سر بر باد داده است. ـ عالمی را یک سخن ویران کند. ـ فتنه‌ها در عالم از تیغ زبان پیدا شود. ـ لب که بی جا باز شد، در دام افتد آدمی.(2)

اشعار هم مضمون

بس سر، که فتاده زبان است * با یک نقطه، زبان زیان است (ایرج میرزا)
 
چه گردد زبان بر بدی کامکار * چه در آستین داشتن گرزه مار (اسدی)
 
ای زبان! تو بس زیانی مر مرا * چون تویی گویا، چه گویم مر تو را
 
ای زبان! هم آتشی، هم خرمنی * چند از این آتش در این خرمن زنی
                      
                                         (مولوی)(3)

ریشه های قرآنی حدیثی

رسول خدا(صلی الله علیه وآله):
 
«بَلاءُ الاِنسانِ مِنَ اللِّسانِ؛
 
بلای آدمی از زبان او است».(4)
 
امام علی(علیه السلام):
 
«کَم مِن اِنسانٍ اَهلَکَهُ لِسانٌ؛
 
بسا انسانی که زبانی نابودش کرد».(5)

لغات

دیباباف: بافنده نوعی پارچه ابریشمی.
تکلّف: زحمت، سختی.
صواب: درست.
جامه: لباس.
بخسبد: بخوابد.
اندرون: داخل.
مختفی: مخفیّ.
مقالت: گفت‌وگو.
طلایع: طلیعه‌ها.
معهود: ذکر شده.
استعاذت: پناه بردن.
رای: عقل، اندیشه.
صفّه: ایوان، جای سایه‌دار.
تقارب: نزدیکی.
بدیع: تازه.
قفا: گردن.
جریده: صحیفه.
فتاده: افتاده.
کامکار: موفق.
گرزه: مار بزرگ، نوعی از مار که سر بزرگ دارد.

پی‌نوشت‌ها:

پی نوشتها: 1. حسن ذوالفقاری، داستان‌های امثال، تهران، مازیار، چ 2، 1385، ص 558

. 2. فرج الله شریفی، گزیده و شرح امثال و حکم، تهران، هیرمند، چ 2، ص 1381، ج 1، ص 395.

3. غلامرضا حیدری ابهری، حکمت‌نامه پارسیان، قم، نشر جمال، چ 1، 1385، ص 391.

4. همان.

5. علامه مجلسی، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث، چ 3، 1403 هـ.ق، ج 71، ص 286.

6. تمیمی آمدی، غررالحکم و دررالکلم، تحقیق: جلال الدین محدث، تهران، دانشگاه تهران، چ 3، 1360، ح 6929.

منبع مقاله: مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما

توکل بر خدایت کن کفایت میکند حتماً...

توکل بر خدایت کن ... کفایت می کند حتما .....

توکل بر خدایت کن ،
کفایت میکند حتما ...

اگر خالص شوی با او ،
صدایت میکند حتما ...

اگر بیهوده رنجیدی ،
از این دنیای بی رحمی ؛

به درگاهش قناعت کن ،
عنایت میکند حتما ...

دلت درمانده میمیرد ،
اگر غافل شوی از او ؛

به هر وقتی صدایش کن ،
حمایت میکند حتما ...

خطا گر میروی گاهی ،
به خلوت توبه کن با او ؛

گناهت ساده میبخشد ،
رهایت میکند حتما ...

به لطفش شک نکن گاهی ،
اگر دنیا حقیرت کرد ؛

تو رسم بندگی آموز ،
حمایت میکند حتما ...

اگر غمگین اگر شادی ،
خدایی را پرستش کن ؛

که هر دم بهترینها را ،
عطایت میکند حتما ...

عکس و تصویر توکل بر خدایت کن کفایت میکند حتماً...

امید به خدا

عکس و تصویر امید به خدا قال رسول الله صلی الله علیه و آله: مَنِ انْقَطَعَ اِلَی اللّه‏ِ ...

امید به خدا
قال رسول الله صلی الله علیه و آله:


مَنِ انْقَطَعَ اِلَی اللّه‏ِ کَفاهُ اللّه‏ُ کُلِّ مَؤُنَةٍ

وَ رَزَقَهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ

وَ مَنِ انْقَطَعَ اِلَی الدُّنْیا و َکَلَهُ اللّه‏ُ اِلَیْها ؛ 

(نهج الفصاحه، ص731)
هر کس از غیر خدا بِبُرد،

خداوند، هزینه زندگی او را تأمین می‏ کند

و از جایی که انتظار ندارد، روزی ‏اش می‏ دهد؛

امّا هر کس چشم امیدش به دنیا باشد،

خداوند، او را به دنیا وا می‏ گذارد.

هرکه بر خدا توکل کند خدا او را کفایت میکند.

هرکه بر خدا توکل کند خدا او را کفایت میکند.

محسن

امیرالمومنین علی (علیه السلام) :
تورات و انجیل و زبور و قرآن را خواندم و از هر کتاب، کلمه ای را اختیار کردم: -----
از تورات، هرکس ساکت باشد نجات پیدا کند.
از انجیل، هرکه قانع باشد سیر گردد.
از زبور، آنکس که شهوتها را ترک کند از آفت ها سالم بماند و
 
از قرآن، هرکه بر خداوند توکل کند خدا او را کفایت می کند.
 
 
 
رسول اکرم(ص): هرکس به خدا توکل کند،خداوند هزینه اورا کفایت میکند واز جایی که گمان نمیبرد به او روزی میدهد.
(کنز العمال۵۶۹۳/۱۰۳/۳)

رنگین کمان استرالیا

.

Australian Rainbow

رنگین کمان استرالیا

<p>Photo: Double rainbow over termite mounds</p>

ادامه نوشته

دو قطره آب که به هم نزدیک شوند، تشکیل یک قطره بزرگتر...

 

دو قطره آب که به هم نزدیک شوند، تشکیل یک قطره بزرگتر میدهند

اما دوتکه سنگ هیچگاه با هم یکی نمی شوند !

پس هر چه سخت تر و قالبی تر باشیم ،فهم دیگران برایمان مشکل تر، و در

نتیجه امکان بزرگتر شدنمان نیز کاهش می یابد

آب در عین نرمی و لطافت در مقایسه با سنگ،به مراتب سر سخت تر، و

در رسیدن به هدف خود لجوجتر و مصمم تر است.

سنگ، پشت اولین مانع جدی می ایستد.

اما آب... راه خود را به سمت دریا می یابد.

در زندگی، معنای واقعی سرسختی، استواری و مصمم بودن را، در دل نرمی و

گذشت باید جستجو کرد.

گاهی لازم است کوتاه بیایی

گاهی نمیتوان بخشید و گذشت...اما می توان چشمان را بست و عبور کرد

گاهی مجبور می شوی نادیده بگیری

گاهی نگاهت را به سمت دیگر بدوز که نبینی

ولی با آگاهی و شناخت

آنگاه بخشیدن را خواهی آموخت

عکس و تصویر دو قطره آب که به هم نزدیک می شوند تشکیل یک قطره بزرگتر میدهند ، ...

منبع

مگر می شود این عکس را دید و اشک نریخت!؟

 
چگونه می تواند انسان جنازه دختر خردسال خود را با دستانش کفن کند، چگونه می تواند ظلم را تا این حد تحمل کند؛ حمله های تروریستی آل سعود به یمن همه اینها را برای مردم این کشور به ارمغان آورده است.

مختار: من غربت و تنهایی پدرش علی را دیده ام

 


مختار:

من غربت و تنهایی پدرش علی را دیده ام. وقتی کوفیان با شمشیرهای آخته به خیمه اش ریختند و قصد جانش را کردند. تو به قدر من عراق عرب را نمی شناسی کیان. معاویه و عمروعاص بر اشتر جهل کوفیان سوارند.آن ها بازی را در صفین بردند.عراق ، روزی فتح شد که قرآن های مکر عمروعاص برنیزه رفتند

ابن مسعود :

تلاش برای معاش نوعی مجاهدت هست اما نه در زمانی که عده ای تیشه برداشته و می خواهند ریشه دینت را قطع کنند. می دانی چرا امام به کوشک سفید آمده مختار؟

منبع

""علی""برای این جماعت حیف است

 

   

@ خیلی قشنگه @

نقل است که روزی «معاویه» برای نماز در مسجد آماده می‌شد. به خیل عظیم جمعیتی که آماده اقتدا به او بودند نگاهی از سر غرور انداخت.
عمروعاص» که در نزدیکی او ایستاده بود، در گوشش نجوا کرد که: بی‌دلیل مغرور نشو! این‌ها اگر عقل داشتند به جماعت تو نمی‌آمدند و «علی» را انتخاب می‌کردند.
معاویه» برافروخت. «عمروعاص» قول داد که حماقت نماز‌گزاران را ثابت می‌کند.
پس از نماز، بر منبر رفت و در پایان سخن‌رانی گفت: از رسول خدا شنیدم که هر کس نوک زبان خود‌ را به نوک بینی‌اش برساند، خدا بهشت را بر او واجب می‌نماید و بلافاصله مشاهده‌کرد که همه تلاش می‌کنند نوک‌ زبان‌ِشان را به نوک بینی‌ِشان برسانند تا ببینند بهشتی‌اند یا جهنمی؟
عمروعاص» خواست در کنار منبر حماقت جمعیت را به «معاویه» نشان دهد، دید معاویه عبایش را بر سر کشیده و دارد خود را آزمایش می‌کند و سعی می‌کند کسی متوجه تلاش ناموفقش برای رساندن نوک زبان به نوک بینی نشود.
از منبر پایین آمد در گوش «معاویه» نجوا کرد: این جماعت احمق خلیفه احمقی چون تو می‌خواهند. ""علی""برای این جماعت حیف است.
یا علی .

آتالارسوزی

 

آتالارسوزی 

   ....

 
آتالارسوزی -عائله
عائله خوشبختلیگین آچاریدیر .
عائله سینین قدرینی بیلمه ین 
ائل-اوبانین قدرینی بیلمه ز .
کیشی وزیر اولماقلا آدام اولماز .
کیشی وفالی اولمالیدیر .
کیشی قیز ی اولما ،
کیشی آروادی اول !
کیشی سئلدیر ،آرواد گؤل !
کیشی اؤز سؤزونون آغاسی اولار .
کیشی اؤز تایی ایله گزه ر .
کیشی سئودیگی نین نازینی چکر .
کیشی سؤزو اوزه دئیه ر .
کیشی توپوردوگونو یالاماز .
کیشی فعله دیر،آرواد -بنا !
کیشی حدینی بیلمه لیدیر .
کیشی ده صبر اولمالیدیر .
کیشی نی جوان ساخلار ،
یاخشی آرواد ،یاخشی آت .
کیشی نین آلنی آچیق گرک !
کیشی نین مالی گؤز قاباغیندا .
کیشی نین سؤزو ایله ایشی بیر اولار .
کیشی سی اولمایان ائوین روزوسو اولماز .
ارآغاجی -گول آغاجی ،
وار تقصیریم -وور آغاجی !
ار-آرواد ایپکدیر ،
آرایا گیرن -کؤپک !
ار-آروادین ساواشی،
یاز گونونون یاغیشی !
ار آروادین تاجیدیر.
ار آخار چایدیر ، آرواد -ایسه بند !
ار کیشی نین ار اوغلو اولار . 
ار قوجالار ،کؤنول قوجالماز.
ار ائلدندیر ، اوغول بئلدن ،
آرالیق دا قارداش تاپیلماز.
ار اول ، چؤره گینی داشدان چیخارت !
ار چؤره گی ار بوغازیندا قالماز .
اره گئدن قیز لارین 
دیلی آلتیندا قند گرک .
قاین آنالی گلینین 
دیلی آلتیندا فند گرک 
اره گئتمک آساندیر 
اردونو تیکمک چتین !
ارایله آروادین تورپاغی 
بیر یئردن گؤتورولوب 
ارینه گؤره باغلا باشینی،
قازانینا گؤره قاینات آشینی !
ارسیز آرواد ، جیلووسوز -آت!
آرواد آلمامیش اولاد آرزو سو ائله مه !
آرواد وار ائو تیکر ،
آرواد وار ائو ییخار .
آرواد ییخان ائوی ،فلک ده ییخا بیلمه ز .
آرواد کیشی نین قولتوق ساعاتیدیر .
آرواد اوزلو کیشیدن ،
کیشی اوزلو آرواد دان الحذر !
آروادی پیس اولانین ساققالی تئز آغارار .
آروادین آخیر حیله سی آغلاماقدیر .
آروادین بیری -اعلاء،ایکیسی -بلا !
آروادین عصمتی - کیشی نین عزتی !
آرواد سیز ائو -سوسوز ده گیرمان !
دئسه لر کی ،گؤیده توی وار 
آروادلار نردیوان آختارارلار .
ایکینجی آرواد یاماقدیر .
ایشین دوشدو آروادا ،
اؤلن گونونو سال یادا .
آنا قیزینا تخت وئره ر ،
آنا قیزینا بخت !
آنا سینا باخ قیزینی آل ،
قیراغینا باخ یئزینی .
آنانین ارکؤیون اوغلو حمال اولار .
آناسی چیخان آغاجلاری قیزی بوداق -بوداق گزه ر !
آناسینا باخ ،دانا سینی آل !
اناسیندا ن قاباق دوشن قوزونو قورد یئیه ر !
آنا بالا اوجوندان جانینی اودا ییخار !
انا ائوین دیرگیدیر .
آنا قلبی کؤورک اولار .
آنا صبری بؤیوکدور .
آنا اؤره گی -داغ چیچگی !
آنادان اولمایان قارداش ساییلماز 
آنالار بیزی بوگون اوچون دوغوب .
آنالی قوزو-خینالی قوزو .
آنام -باجیم کیمدیر؟
-یاخشی قونشوم !
آنادان امدیگیم سود بورنومدان تؤکولدو .
آنانین آشی -تندیرین باشی !
یانان دا آنا ،یامان دا آنا !
آتا ائوی-میدان ائوی ،
ار ائوی -زیندان ائوی !
آتا مالیندان مال اولماز ،
اؤزون قازانماق گرک !
آتا اولارسان ،آتا قدرینی بیلرسن !
آتا اولماق آساندیر
آتالیق ائیله مک چتین !
آتا اولماق قوجالیق علامتی دئییل !
آتا حقی اولاد ا میراثدیر .
آتادان قالان مال شمعه بنزه ر ،
اریییب قورتارار .
آتام ،آتام من بوایشه ماتام !
آتام ایله آتانی دئیینجه ،
اؤزوم ایله اؤزونو دئ!
آتالار نه اکیبلر ،
اغوللار اونو بیچیبلر .
یاخشی آتادان پیس اوغول ؟!
خئیرلی آتانین خئیرلی اوغلو !
آتام چوخ بیلمیش ایدی - کونده لری سایاردی ،
آتام چخ بیلمیشیدی - کونده لردن کسردی !
آتا-آنا سؤزونه باخان «نئییله ییم؟»دئمه ز .
آتا-آنا سؤزونه باخمایان گولخانادا یاتار !
آتا -آنانین قوجا واختیندا ،
اوغول الیندن توتار !
آتامی -آنامی ایتیردیم ،
اؤزومو سنه یئتیردیم !
آتاائوینده -اؤگئی آنا ،
ار ائوینده -قاین آنا !
قیزین عصمتی -آتانین دؤلتی !
آتاسینا اوغولدور ،آناسینا قول !
آتا یوماقلانار ،
اوغول بوداقلانار .
آتا گؤزدور ،
اوغول گؤزون ایشیغی !
آتا-اوغول ساواشدی ، ابله لر ایناندی.
آتانا حؤرمت ائله ،
اوغلوندا سنه حؤرمت ائدر .
آتاسی اؤلن یئتیم اولماز ،
سئودا سیزلار یئتیمدیر.
آتاسینا خئیری ده یمه یه نین کیمه خئیری ده یر؟!
اوغول ائله اوغولدور .
اوغول آرخادیر ،قیز یاراشیقدیر 
اوغول بد اولاد اولسا ؛
اؤلدوره ر دردآتانی !
فرسیز اوغولدان بیر قارا -داش یاخشیدیر .
اوغلان یئتیر ، قیز یئتیر ،
یوکو یئنه سن گتیر !
اوغلان گلدین ، قیز گلدین ؟
اوغلانا بالاجالیقداقیز وئره ن چوخ اولار .
اوغلاندیر-اوخدور ، هر ائوده یوخدور .
اوغلانی کمال ایله ، قیزی جمال ایله .
اوغلان آناسی -تَمل بیناسی .
اوغلوم اوغول اولسون ،اونا تاپیلمایان قیز اولسون !
قیز آغاجی ، قوز آغاجی ،
سیندیرارسان -یوخ علاجی !
قیزآلان گؤزوایله باخماسین ،
قولاغی ایله ائشتسین !
قیز قاپیسی ، شاه قاپیسی ،
مینی گلر ، بیری راضی گئده ر !
قیز -قیزیل آلما ،
قیزی گؤزدن سالما .
قیز قیزیلدیر ،قدرینی بیلسین گرک !
قیزدیر -قیزیل پارچاسی ،
تورپاغا دوشر پاریلدار !
قیز دئدیگین آغاجداکی آلمادیر ،
کیم سالار ، اودا آپارار !
قیز ائولرده تانینار ، ایپک -دزگاهدا .
قیز یوکو -دوز یوکو !
قیز کسیلمه میش قاپیزا بنزه ر .
قیزکؤچه ری قوشدور .
قیز اؤزگه امانتیدیر !
قیزاؤزگه چیراغینی یاندیرار !
قیز اوز قیزاردار !
قیز اوره گی -چیچک لچگی!
قیزی اوتاقلییا یوخ ،
پاپاقلییا وئر !
قیزی اؤز خوشونا قویسان ،
یا مطریبه گئدر ،یا زورناچییا !
قیز آنادان قورخماسا اؤیود آلماز !
قیز آنادان اولاندا ،گؤزونو آچار دئیه ر ،
-بورا بیزیم ائو دئییل!
قیز آناسی ائاچی گؤزلر .
قیز ائوینده تویدور ،
اوغلان ائوی نین خبری یوخدور !
قیزدیر قیزیلدیر ،اوغلان نه چوخدور .
قیزی آناسی اؤیره ده ر.
قیزی وئرمیسن ،اؤزووه اوغول قازانمیسان !
قیزسیز آنا -دوزسوزآنا !
بوگونکو قیز ، صاباح آنادیر!
یئددی فَرسیز اوغولدان ،
بیر فَرلی قیز یاخشیدیر .
اوغلان آدامی -سیندیرار بادامی ،
قیز آدامی -سیندیرار آدامی .
آنالی قیزین ایشی گؤرونه ر ،
آناسیز قیزین -دیشی !
قیزی ساخلاییب اون چووالینا 
تای ائله مه یه جکسن کی ؟!
قیزلیغی نه ایدی کی ،گلینلیگی نه اولا!
بوش ائوه قیز وئرمه زلر .
قارا قیزین دردی وار!
ناخیرچی قیزی ناخیرچی چؤره گی آرزولار .
ناخیرچی قیزینی وئردی -
توربا داغار جیغی دا اوسته لیک .
اود قالار کؤز اولار ،
قیزقالار سؤز اولار .
خسته لیک اوز قیزارتما ز،
قیزاردار قیزآدامی.
قونشو قیزی گؤیچک اولار .
دلی قیز بیر نقش بیلر ،
اؤپر اونو توخویار ،
چئویره ر اونو ، توخویار .
دلی قیز دایی سیندان یاشینار !
ده یرلی مونجوق یئرده قالماز ،
ده یرلی قیز ائوده .
اره گئدنده بؤیوک قیز،
ائوده اوتوراندا کیچیک قیز.
یاز قیشیندان بللی ،
قیز قارداشیندان !
یاخشی قیزدان یاخشی دا گلین اولار .
کئچل قیزین نه یی وار؟
-دمیردن بیر داراغی.
گزگن قیزدان گلین اولماز .
مدرسه نین قیز لاری 
چوپور-چوپور اوزلری ،
نه ملا وار ، نه کیشی 
کبین کسراؤزلری !
قارداشیق -جیبیمیز آیری .
قارداشلیق زر دئمکدیر،
خریداری گرکدیر .
دیغ-دیغ قارداشی قارداشدان آییرار .
ایلان یئددی قارداش اولار.
انسانا قارداش کیمی یار اولماز .
یاخشی گونده یاد یاخشی ،
یامان گونده وای قارداش !
یولدا یولداش ،ائوده قارداش !
یولدان ایرلی -یولداش،
ائودن ایرلی -قارداش !
جان وئریرسن قارداشا وئر ،
مین ایل کئچسه یاد اولماز!
باجی باجی دئییل ، قیز قارداشدیر .
باجی کی ائودن چیخدی،اختیاری سندن چیخدی!
باجی -اوغلودور حق آلماز ،
داییدیر ، قوزونون دیشیسینی وئره ر .
باجی اوغلونو دایی سی تانیدار ،
باجی قیزینی -خالاسی .
آجیدیر -اوجودور ،
دردیمی چکن باجیدیر .
کاسیب باجینی وارلی قارداش ایسته مه ز .

خداوندا چگونه ممکن است که بدترین و بهترین بنده ات یک نفر باشد❔❕

 

🔰خداوندا چگونه ممکن است که بدترین و بهترین بنده ات یک نفر باشد❔❕

 

🔵 روزی حضرت موسی (ع) رو به درگاه ملکوتی خداوند کرد و از درگاهش درخواست نمود:
بار الها میخواهم بدترین بنده ات را ببینم.

⚪️ ندا آمد که صبح زود به در ورودی شهر برو اولین کسی که از شهر خارج شد او بدترین بنده من است.

🔵 حضرت موسی (ع) صبح روز بعد به در ورودی شهر رفت، پدری با فرزندش اولین کسانی بودند که از در شهر خارج شدند.
حضرت موسی با خود گفت: این بیچاره خبر ندارد که بدترین خلق خداست.
پس از بازگشت رو به درگاه خدا کرد و پس از سپاس از خدا به خاطر اجابت خواسته اش عرضه داشت:
بارالها حال میخواهم بهترین بنده ات را ببینم.

⚪️ ندا آمد: آخر شب به در ورودی شهر برو و آخرین نفری که وارد شهر شد بهترین بنده من است.

🔵 هنگام شب موسی (ع) به در ورودی شهر رفت و دید آخرین نفر همان پدر با فرزندش است ! رو به درگاه خدا کرد و گفت:

❔خداوندا چگونه ممکن است که بدترین و بهترین بنده ات یک نفر باشد⁉️

⚪️ ندا آمد ای موسی این بنده که هنگام صبح از در ورودی شهر خارج شد بدترین بنده من بود، اما هنگامی که نگاه فرزندش به کوه های عظیم اطراف شهر افتاد از پدرش پرسید:

🔸بابا ! بزرگتر از این کوه ها چیست?

🔶 پدر پاسخ داد: آسمان ها

🔸فرزند پرسید: بزرگتر از آسمان ها چیست?

🔶 پدر در حالی که به فرزندش نگاه میکرد، اشک از دیدگانش جاری شد و گفت: فرزندم گناهان پدرت از آسمانها نیز بزرگتر است.

🔸فرزند پرسید: بزرگتر از گناهان تو چیست?

🔶 پدر که دیگر طاقتش تمام شده بود به ناگاه بغضش ترکید و گفت: عزیزم مهربانی و بخشندگی خدای بزرگ از تمام هرچه هست بزرگتر است.

  

🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
یـڪ جــرعــہ معــرفت

آذربایجانیم....

  

اوزون کیمی ووقارلی دیر اوجا داغلارین

حوسنونه بیر یاراشیق دیر یاشیل باغلارین

بیزیمله بیر باشلامیشدیر گوزل چاغلارین

یوردوم یووام مسکنیم سن آذربایجانیم

آنا دوغما وطنیم سن آذربایجانیم

ائل بیلیر کی، توکنمه یه ن ثیروتین واردير

سینه ن اوستو آغ پانبیقلی گئن تارلالادیر

بوروقلارین گوی خزرده قاتار قاتاردیر

یوردوم یووام مسکنیم سن آذربایجانیم

آنا دوغما وطنیم سن آذربایجانیم

آذربایجانیم....

<<< پانارومایی از سهند>>>

ادامه نوشته