همه ی آدم ها وقتی آرام باشند؛

 

http://s9.picofile.com/file/8312387018/photo_2017_11_21_23_41_28.jpg

همه ی آدم ها وقتی آرام باشند؛


زشتی هایشان ته نشین می‌شود


و زلال به نظر می آیند؛


برای اینکه آدمی را بشناسید


قبل از مصرف خوب تکان دهید !!

 
💝 @TebSinuhe

شعر بسیار زیبای پا به پای کودکی هایم بیا از گلچین گیلانی

 

شعر پا به پای کودکی هایم بیا از دکتر مجدالدین میرفخرایی، متخلص به گلچین گیلانی

 

 پا به پای کودکی هایم بیا
کفش هایت را به پا کن تا به تا

قاه قاه خنده ات را ساز کن
باز هم با خنده ات اعجاز کن

***

پا بکوب و لج کن و راضی نشو
با کسی جز عشق همبازی نشو

بچه های کوچه را هم کن خبر
عاقلی را یک شب از یادت ببر

***

خاله بازی کن به رسم کودکی
با همان چادر نماز پولکی

طعم چای و قوری گلدارمان
لحظه های ناب بی تکرارمان

***

مادری از جنس باران داشتیم
در کنارش خواب آسان داشتیم

یا پدر اسطوره دنیای ما
قهرمان باور زیبای ما

***

قصه های هر شب مادربزرگ
ماجرای بزبز قندی و گرگ

غصه هرگز فرصت جولان نداشت
خنده های کودکی پایان نداشت

***

هرکسی رنگ خودش, بی شیله بود
ثروت هر بچه قدری تیله بود

ای شریک نان و گردو و پنیر !
همکلاسی ! باز دستم را بگیر

***

مثل تو دیگر کسی یکرنگ نیست
آن دل نازت برایم تنگ نیست ؟

حال ما را از کسی پرسیده ای؟
مثل ما بال و پرت را چیده ای ؟

***

حسرت پرواز داری در قفس؟
می کشی مشکل در این دنیا نفس؟

سادگی هایت برایت تنگ نیست ؟
رنگ بی رنگیت اسیر رنگ نیست ؟

***

رنگ دنیایت هنوزم آبی است ؟
آسمان باورت مهتابی است ؟

هرکجایی, شعر باران را بخوان
ساده باش و باز هم کودک بمان

***

باز باران با ترانه ، گریه کن !
کودکی تو ، کودکانه گریه کن!

ای رفیق روزهای گرم و سرد
سادگی هایم به سویم باز گرد!

***

یاغیش یاغیر از یتیم عیواض

متن شعر 

یاغیش یاغیر از یتیم عیواض

یاغیش یاغیر، یاز یاغیشی
یاغ آی یاغیش یاغگینان سن ، سنه احسن ، سنه آلقیش ، یاغ آی یاغیش
یاغگینان سن بو چوللره چمنلره یاغگینان سن
سوسوزلوقدان خزان اولان چیچکلره یاغگینان سن

**
یاغگینان سن آرزیلارا دیلکلره یاغگینان سن
محبتدن آلولانان اورکلــــــره یاغگینان سن
یاغگینان سن یاغا ، یاغا ایسلادگینان پالتاریمی
قایتار منه گنجلیکد کی اوز عهدیمی- ایلقاریمی

**
اله یاغ کی قوی ایسلانسین الیمدکی قلم واراق
یادیمدادی نئجه یاغدین دوز اوتوز ایل بوندان قاباق
اله گوزل یاغمیشدین کی ایسلانمیشدی اوز گوزوموز
اوتورموشدوق قالا آلتیندا بیر آغاجین آلتیندا بیز

**
سن یاغدیقجا دامجیلارین سپیلیردی اوزوموزه
ایکیمیزده ایستمیردیک دوروب گئدک اویمیزه
قورخوردوق کی دوروب گئدسک خلل گلر سئوگیمیزه
سن بیر شعئیر سن کی ، سن بیر نغمه سن کی
آغزین یوخدی دیلین یوخدی نئجه دییم بیلسن کی

**
سن یاغاندا یاماجلارا دوزنلره جان وریرسن
زمیلرده سونبوللرین دامارینا قان وریرسن
تصاویر زیباسازی نایت اسکین
یاغ آی یاغیش قوربان اولوم سحرجگ یاغگینان سن

**
دایانمادان قالا آلتیندان شهرجگ یاغگینان سن
یاغگینان کی گیله جه ده شوران دوزلرده چیچک آچسین
بواولکدن بو دیاردان غصه کدر اوزاق قاچسین
یاغا یاغا نه اولار کی خبر آپارسئوگیلیمه
آمان گوندی بو حالیمی بو گونومی اونا دئمه

**
دوگه دوگه پنجره سین دگینن کی گلیبدی یاز
قالا آلتیندا حسرتیله یؤل گؤزلیر یتیم ائیواز
تصاویر زیباسازی نایت اسکین
یاغیش یاغیر اونا قربان اولوم
گل دون اگر قالا آتینا گزمگه
منی ده چاغیر سنه قربان اولوم

**
یاغگینان کی ، گوی چین اولسون آرزیلار
هر اوره گده گؤر نه قدر آرزو وار ؟
یاغیش یاغیر اونا قربان اولؤم ..
یاغگینان کی گوی قاییتسین او چاغلار
غم غصه دن اوزاق اولسون اوشاقلار
سن یاغاندا جوشا گلیر بولاغلار

**
چایلار آخیر سنه قربان اولؤم
یاغیش یاغلار ، اونا قربان اولؤم
عمرینین یوللاری اولسون باهار یاز
دینسین مجلیسلرده ، همشه کمان ، ساز
اوپالیدین آلتیندا اوتوروب ایواز

**
یاغیشا باخیر ، اونا قربان اولوم
عجب یاغیر ، اونا قربان اولوم
گلدون اگر قالا آلتیندا گزمگه
منی ده چاغیر ، سنه قربان اولوم
یاغیش یاغیر ، اونا قربان اولوم

سزاوارترين مردم به امر و نهى كردن

 

سزاوارترين مردم به امر و نهى كردن

 

 

امام حسين عليه السلام :

اعتَبِروا أيُّها النَّاسُ بِما وَعَظَ اللّه ُ بِهِ أولِياءَهُ مِن سوءِ ثَنائهِ عَلَى الأحبارِ ؛ إذ يَقولُ : «لَولا يَنهاهُمُ الرَّبّانِيُّونَ ···» و قالَ : «لُعِنَ الّذينَ كَفَروا مِن بَني إسرائيلَ ···» و إنّما عابَ اللّه ُ ذلكَ عَلَيهِم لأِنَّهُم كانوا يَرَونَ مِنَ الظَّلَمَةِ الّذينَ بَينَ أظهُرِهِمُ المُنكَرَ و الفَسادَ فلا يَنهَونَهُم عَن ذلكَ ، رَغبَةً فيما كانوا يَنالونَ مِنهُمُ ، و رَهبَةً مِمّا يَحذَرونَ ، و اللّه ُ يَقولُ : «فَلا تَخشَوُا النّاسَ وَ اخْشَونِ» .


 اى مردم!

از پندى كه خداوند، با بدگويى از عالمان يهود، به دوستان خود داده است عبرت گيريد، آن جا كه مى فرمايد: «چرا علمايشان آنها را نهى نكردند···» و فرمود: «كسانى از بنى اسرائيل كه كافر گشتند لعنت شدند···».

خداوند بدين سبب بر علماى يهود خُرده گرفته است كه آنان از ستمگران جامعه خود زشت كارى و تبهكارى مى ديدند، اما به طمع بهره اى كه از آنان مى بردند، و نيز به سبب ترس از آنچه مى ترسيدند، آنان را از زشت كارى منع نمى كردند، حال آن كه خدا مى فرمايد: «از مردم نترسيد و از من بترسيد».

 

 

امام على عليه السلام :

 

إنَّما هَلَكَ مَن كانَ قَبلَكُم بِحَيثُ ما عَمِلوا مِنَ المَعاصي و لَم يَنهَهُمُ الرّبّانِيّونَ و الأحبارُ عَن ذلكَ ؛ فإنَّهُم لَمّا تَمادَوا في المَعاصي نَزَلَت بِهِمُ العُقوباتُ .


پيشينيان شما (يهوديان و مسيحيان) از آن رو هلاك گشتند كه گناه مى كردند و علما و دانشمندانشان آنها را منع نمى كردند. پس، وقتى در گناهان فرو رفتند، كيفرها بر آنان فرود آمد.

 

امام على عليه السلام :

 

إنَّ اللّه َ سُبحانَهُ لَم يَلعَنِ القَرنَ الماضِيَ بَينَ أيديكُم إلاّ لِتَركِهِمُ الأمرَ بِالمَعروفِ و النَّهيَ عَنِ المُنكَرِ ، فَلعَنَ اللّه ُ السُّفَهاءَ لِرُكوبِ المَعاصي ، و الحُلَماءَ لِتَركِ التَّناهي .


 خداوند سبحان نسلهاى گذشته پيش از شما را از رحمت خود دور نساخت مگر بدان سبب كه امر به معروف و نهى از منكر را رها كردند. پس، خداوند سبك سران را به سبب ارتكاب گناهان، از رحمت خويش دور ساخت و بردباران (دانايان) را به سبب ترك كردن نهى از منكر.

 

فاذكرونی أذكركم واشكروا لی ولاتكفرون

 

تاثیر یاد خدا بر زندگی ما

اگر در قرآن به دنبال یک نسخه برای گشایش در زندگی بگردی این آیه قرآن خودنمایی می‌کند:
 
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً
 
 
و هر کسی از یاد من روی گرداند برای او زندگی تنگ و سختی خواهد بود  (آیه 124 سوره طه)
معنی آیه آن است که اگر داراترین انسان کره زمین هم باشی وقتی خدا را در یاد نداری زندگی‌ات سخت است و خاطرت آسوده نیست.
چرا؟
چون هر چه هم که دارا باشیم باز هم چیزهایی هستند که نداریم تا غصه نداشتنشان را بخوریم. و از طرف دیگر نگرانی از دست دادن داشته هایمان هم نخواهد گذاشت زندگی خوبی داشته باشند.
اما یاد خدا باعث می شود به جای آنکه نداشته هایت تو را غصه دار کند داشته هایت تو را شکرگذار خدا کند. و با سپردن خود وزندگی ات به خدا از نگرانی رهایی یابی
و با یاد خداست که انسان از خود خواهی و خودبینی و حسد و حرص و طمع و صفات دیگری که زندگی را بر انسان تنگ و سخت می‌کنند نجات پیدا می‌کند.
 
و بالاتر از همه اینکه به یاد خدا که باشیم خدا هم ما را یاد می‌کند:
 
 
فاذكرونی أذكركم واشكروا لی ولاتكفرون
 
پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و شکرم را به جا آورید و کفر نورزید. (آیه 152 سوره بقره)
و ما چقدر به اینکه خدا ما را یاد کند محتاجیم
بار الها! ما را از کسانی قرار بده که حتی لحظه ای از یاد تو غافل نیستند و به ما چشم دیدن نعمتهایت را عطا بفرما و ما را از شکرگذاران درگاهت قرار بده!
 

آیا این‌که در آیه 228 سوره بقره، برتری مرد بر زن اعلام شده است با عدالت خداوند منافات ندارد؟

خلاصه پرسش
 
آیا این‌که در آیه 228 سوره بقره، برتری مرد بر زن اعلام شده است با عدالت خداوند منافات ندارد؟
 
پرسش
 
در آیه 228 سوره بقره برتری مرد بر زن اعلام شده است، آیا این با عدالت خداوند منافات ندارد؟
 
پاسخ اجمالی

این آیه درباره زنان مطلقه و یکی از احکام طلاق رجعی یعنی رجوع شوهران آنها در زمان عده است و به یک اصل کلی یعنی مساوات بین حقوق و وظایف زنان اشاره کرده است.

 

از جمع بندی آیات قرآن و سیاق این آیه بدست می آید که قرآن برتری را به تقوا می داند و در احکام و وظائف تساوی بین مرد و زن را نمی پذیرد و عدالت گرا است، بر این اساس مدیریت خانواده را بخاطر ویژگی هایی که خداوند در مردان قرار داده، بر عهده ی مردان گذاشته است.

 

پاسخ تفصیلی
ادامه نوشته

یا سَیِّدُ یا سَنَدُ یا صَمَدُ یا مَن لَهُ المُستَنَدُ ...

دعای معراج

...

يا اَحسَنَ الخالِقينَ : و اي خداوندي كه بهترين خلق كنندگان وجودي
يا خَيرَ الرّازِقينَ : و اي خداوندي كه بهترين روزي و نعمت دهنده مخلوقاتي
يا خَيرَ الغافِرينَ : و اي خداوندي كه بهترين آمرزندگان و توبه پذيرنده خلقي
يا خَيرَ المُحسِنينَ : و اي خداوندي كه نيكي رسان و بخشاينده خلقي
يا خَيرَ النّاصِرينَ : و اي خداوندي كه بهترين پشتيبان و ياري كننده خلقي
يا اَرحَمَ الرّاحِمينَ : و اي خداوندي كه بزرگترين رحمت و بخشش به خلقي و مهربانترين مهربانان
مي باشيد
يا نُورَ السَّمواتِ وَ الاَرضِ : و اي خداوندي كه نور و روشنائي آسمانها و زمين و رحمت و بركت و نيروي دلگرم كننده اي
يا هادِيَ المُضِلّينَ : و اي خداوندي كه رهبر و هدايت كننده گمراهان عالمي
يا دَليلَ المُتَحَيِّرينَ : و اي خداوندي كه راهنما و حجت براي حيرت زدگاني
يا خالِقَ كُلِّ شَيءِ : و اي خداوندي كه پديدآورنده و آفريننده همه چيز مي باشيد
يا فاطِرَ السَّمواتِ وَ الاَرضِ : و اي خداوندي كه آفريننده و خالق آسمانها و زمين و مخلوقات درون آن مي باشيد
يا هادِيَ المُضِلّينَ : و اي خداوندي كه راهنما و رهبر و هدايت كننده گمراه شدگاني

...

ادامه نوشته

قسمتی از دعای توسل

...

 

يا وَصِىَّ الْحَسَنِ وَالْخَلَفَ الْحُجَّةَ اَيُّهَا الْقاَّئِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِىُّ

يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ

يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ

وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا

يا وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ

🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸

اى جانشين حسن،

اى يادگار شايسته،

اى پايدار مورد اميد،

اى مهدی اى فرزند فرستاده خدا،

اى حجّت خدا بر بندگان،

اى آقا و مولاى ما،

به تو روى آورديم و تو را واسطه قرار داديم

و به سوى خدا به تو توسّل جستيم،

و تو را پيش روى حاجاتمان نهاديم،

اى آبرومند نزد خدا،

            براى ما نزد خدا شفاعت كن.

 

http://www.erfan.ir/mafatih52/

علت هجرت پیامبر گرامی اسلام(ص) به مدینه چه بود؟

طبقه بندی موضوعی تاریخ هجرت
 
خلاصه پرسش
 
علت هجرت پیامبر گرامی اسلام(ص) به مدینه چه بود؟
 
پاسخ اجمالی
حضور پیامبر اسلام(ص) و پیروان حضرتشان در مکه، با اذیت و آزار، شکنجه، تهدید و ... همراه بود. عموم مسلمانان شرایط سخت و طاقت‌فرسایی را تحمل می‌کردند. در سال دهم بعثت، اندکى پس از خارج شدن بنى هاشم از شعب، ابوطالب[1] و خدیجه،[2] از دنیا رفتند و به دنبال آن بود که فشار قریش بر مسلمانان افزایش یافت.
از طرفی از مهم‌ترین رویکردهای تبلیغی پیامبر(ص)، گسترش دین در میان شهرها و قبایل دیگر بود و در همین راستا مسافرتی به شهر طائف نیز داشت.[3]
یکی از نقاطی که پیامبر(ص) برای تبلیغ دین، توجه خاصی به آن داشت، شهر یثرب بود. حضرتشان شش تن از اهالی این شهر را در عقبه مکه به اسلام فرا خواند و از ایشان خواست تا او را یارى کنند و ایشان نیز پذیرفتند. در نهایت و پس از عقبه اولی و عقبه ثانی و فرستادن مبلغ اسلامی به مدینه، محیط مدینه برای هجرت آماده شد.[4] لذا علت هجرت پیامبر(ص) را می‌توان در این موارد ذکر کرد:
1. اگر در حادثه هجرت پیامبر اسلام(ص) درست بیندیشیم به این نکته برخورد می‌کنیم که یکی از علت‌های هجرت پیامبر گرامی اسلام(ص) از مکه به مدینه، آزار و اذیت کفار قریش‏ بود. گرفتاری‌ها و دشواری‌هایى که مشرکان در سر راه مسلمانان ایجاد می‌کردند روز بروز افزایش می‌یافت؛ از این‌رو پیامبر خدا(ص) به مسلمانان رخصت داد به مدینه هجرت کنند. مسلمانان به مدینه رفتند و در خانه‌هاى انصار ساکن شدند. مسلمانان مدینه مهاجران را پناه دادند و یاریشان کردند و میان خود و آنان مساوات برقرار نمودند.[5]
2. پیامبر در شبی این هجرت را آغاز کرد که قریش تصمیم به قتل او داشتند و ظاهر امر چنین است که اگر پیامبر(ص) نمی‌رفت، در آن‌جا کشته می‌شد.[6]
3. پیامبر سیزده سال در مکه بود و هرچه که باید در مکه به دست می‌آمد، به دست آمده بود. مکه دیگر جایی برای پیشرفت اسلام نداشت. اگر اسلام تنها در مکه می‌ماند، تنها معدود مسلمانان این شهر بودند که پیرو این دین می‌شدند که ممکن بود با گذشت زمان، اثری از آنان نیز باقی نماند.
4. اسلام به دنبال گسترش بود. هجرت پیامبر در واقع برای حفظ اسلام و مسلمانان بود و حتی می‌توان گفت، نجات اسلام در گرو هجرت پیامبر(ص) خلاصه شده بود.
 

[1]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 1، ص 174،  قم، علامه، چاپ اول، 1379ق.
[2]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله‏، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق، البجاوی، علی محمد، ج 4، ص 1825، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق.
[3]. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج ‏4، ص 154 – 155، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا.
[5]. امین عاملی‏، سید محسن، سیره معصومان‏(ترجمه أعیان الشیعة)، مترجم، حجتی کرمانی‏، علی، ج ‏1، ص 78، تهران، سروش‏، چاپ دوم‏، 1376ش.
[6] . انفال، 30.

پیراهن سیاه زتن دور می کنیم

اعمال و مراقبات ماه ربيع الاول


"با اجازه مادر سادات "

پیراهن سیاه زتن دور می کنیم
آن را ذخیره کفن و گور می کنیم

اجر دوماه گریه بر غربت حسین
تقدیم مادرش ز ره دور می کنیم

حلول ماه ربیع الاول ، ماه شادی و سرور اهل بیت
بر مسلمین مبارک باد

اعمال و مراقبات ماه ربیع الاول


اعمال و مراقبات ماه ربیع الاول


شب اوّل:

این شب به نام «لیلة المبیت» مزیّن است، در این شب یک حادثه مهمّ تاریخى واقع شد و آن این که در سال سیزدهم بعثت، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) از مکّه به قصد هجرت به سوى مدینه، از شهر خارج شد و در «غار ثور» پنهان گردید و امیر مؤمنان على(علیه السلام) براى اغفال دشمنان، فداکارانه در بستر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) خوابید و مشرکان قریش که خانه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را محاصره کرده بودند، به گمان آن که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در بسترش آرمیده است، تا صبح منتظر ماندند و چون صبحگاهان با شمشیرهاى برهنه به منزل آن حضرت هجوم بردند تا رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) را بکشند، على(علیه السلام) را دیدند که از آن بستر برخاست! بدین سان، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در فرصتى مناسب خود را از چنگال مشرکان قریش نجات داد و على(علیه السلام) نیز با این فداکارى، عشق و علاقه و برادرى خود را نسبت به رسول خدا(صلى الله علیه وآله)نشان داد; این در حالى بود که هر زمان ممکن بود کسى را که در بستر خوابیده به قتل برسانند.
آیه شریفه «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبادِ; بعضى از مردمِ (با ایمان و فداکار) جان خود را در برابر خشنودى خدا مى فروشند; و خداوند نسبت به بندگان مهربان است»(1) در حقّ آن حضرت نازل شد.(2)
سال هجرت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مبدأ تاریخ مسلمانان است و تحوّلى عظیم در جهان اسلام روى داد.

http://www.askquran.ir/showthread.php?t=25615

دنیا مزرعه آخرت است

 
•┈┈•••🌿🌺🌿•••┈┈•


دنیا مزرعه آخرت است

اربابِ لقمان به او دستور داد که
در زمینش ، برای او کنجد بکارد.
ولی او جُو کاشت.
وقتِ درو ، ارباب گفت : چرا جُو کاشتی؟
لقمان گفت : از خدا امید داشتم که برای تو کنجد برویاند.

اربابش گفت : مگر این ممکن است؟!
لقمان گفت :
تو را می بینم که خدای تعالی را
نافرمانی می کنی و در حالی که از او
امید بهشت داری.
لذا گفتم شاید آن هم بشود.
آنگاه اربابش گریست و او را آزاد ساخت.

⬅️ دقت کنیم که در زندگی چه می کاریم ...
هر چه بکاریم همان را برداشت میکنیم.

🆔 @hazratghab

دعای آخر ماه صفر:

 

به نام خدا

دعای آخر ماه صفر:

 

(سبحان الله یا فارج الهمّ و یا كاشف الغم فرّج همی وغمی

و یسرّ أمری و أرحم ضعفی وقلة حیلتی

وأرزقنی من حیث لا أحتسب یارب العالمین)

 

حضرت محمد(ص):


هركس مردم را ازاین دعا باخبركند در گرفتاریش گشایش پیدامیكند.

 

 
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ وَاَتَوَجَّهُ اِلَیْكَ بِنَبِیِّكَ
نَبِىِّ الرَّحْمَةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ یا اَبَاالْقاسِمِ یا رَسُولَ اللّهِ
یا اِمامَ الرَّحْمَةِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا
اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ
وَقَدَّمْناكَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا
یا وَجیهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ. 

خدایا از تو درخواست دارم و به سویت روى آوردم به وسیله پیامبرت، پیامبر رحمت محمّد(درود خدا بر او و خاندانش) اى ابا القاسم، اى فرستاده خدا، اى پیشواى رحمت، اى آقا و مولاى ما، به تو رو آوردیم و تو را واسطه قرار قرار دادیم، و به سوى خدا تو را وسیله ساختیم، و تو را پیش روى حاجاتمان نهادیم، اى آبرومند نزد خدا، براى ما نزد خدا شفاعت‏ كن.
یا اَبا مُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بْنَ عَلِی اَیُّهَا الْمُجْتَبى یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ
یا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا
اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ
وَقَدَّمْناكَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا
یا وَجیهاً عِنْدَ اللّهِ
اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ.
اى ابا محمّد، اى حسن بن على، اى برگزیده،‏ اى فرزند فرستاده خدا، اى حجّت خدا بر بندگان، اى آقا و مولاى ما، به تو روى آوردیم و تو را واسطه قرار دادیم و به سوى خدا به تو توسّل جستیم، و تو را پیش روى حاجاتمان نهادیم، اى آبرومند نزد خدا، براى ما نزد خدا شفاعت كن.
یا اَبَا الْحَسَنِ یا عَلِىَّ بْنَ مُوسى اَیُّهَا الرِّضا یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ
یا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا
اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ
وَقَدَّمْناكَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا
یا وَجیهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ 

اى ابا الحسن‏، اى على بن موسى، اى رضا، اى فرزند فرستاده خدا، اى حجّت خدا بر بندگان اى آقا و مولاى ما به تو روى آوردیم و تو را واسطه قرار دادیم و به سوى خدا به تو توسّل جستیم و تو را پیش روى حاجاتمان نهادیم، اى آبرومند نزد خدا، برای ما نزد خدا شفاعت كن.
 

 

مطالب ارزنده در مورد امام رضا (ع )  در شهر قران

 

شهر نورانی قرآن > 

            اهل بیت علیهم السلام و قرآن

                              امام رضا علیه السلام 

صلوات خاصه امام رئوف

ادعیه و زیارات

💠صلوات خاصه امام رئوف ، ثامن الحجج ، حضرت علی بن موسی الرضا عليه السلام

🔹اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى

الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ

وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى،

الصِّدّیقِ الشَّهیدِ،

صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً،

کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ

🔸پرودگارا،

‌بر علی بن موسی الرضای برگزیده درود و رحمت فرست .

آن پیشوای پارسا و منزه و حجت تو بر هر که روی زمین و زیر خاک است.

بر آن صدیق شهید درود و رحمت فراوان فرست،

‌درودی کامل و بالنده و از پی هم و پیاپی و پی در پی، ‌

همچون برترین و درود و رحمتی که بر هریک از اولیائت فرستادی.

@adeeyeh

در  آغوش  مادر لبخندی با محبت آکند


 در زلزله ویرانگر مورخه ۱۳۹۶/۸/۲۱ غرب کشور مادری با ایثار جان مانع از مرگ طفل دو ماهه اش ( آرین ) شد ٫

در  آغوش  مادر لبخندی با محبت آکند
مادرش بوسه ها زد دلشاد از لبخند دلبند

نگاه  مهرآمیز  آن طفل و مادر در  تبادل
پنداری مانند رویای شیرین لحظه ای چند

زمین لرزی خوفناک و بس مهیب ناگهانی
برد آن شادمانی جدا شد بند خانه از بند

مادر آن ناز پرورده را کرد از جان سایه بانی
تا نرنجد جان آن طفل از خشت و خاک و آژند


طفلک سالم در آغوش سرد مادر خفته بود
بی خبر  کان جانفدا نفس در سینه اش بند


اوج فداکاری  بود و  رحمت بر خاک پاکش
چه آسان گذشت از جان شیرین در راه فرزند


( حبیب شکوری)

زائر دارالشفاء

 
⚜  زائر دارالشفاء 

 

یارضا٬مولا علی موسی‌الرضا
یا رضا٬ یابن علی و مصطفا

یا رضا من صید و اندر دام‌تو
تا شود جانم به‌پای تو‌فدا

خاک پای زائر دارالشفاء
سرمه چشمم کنم چون توتیا

یا رضا ای ضامن آهو مدد
ای هوای قدسی ات ذکر و‌‌ ثنا

از شمیم پرچم سلطان طوس
می رسد بوی نسیم‌کربلا

یا رضا ، دارم‌به درگاه خدا
مهر تو‌در سینه ام مشکل‌گشا

یا رضا،سلطان سلطانان تویی
قلب مارا شاد کردی زین دعا

یا رضا گریه کنم به‌پای تو
تو‌همای رحمتی چون مرتضی

یا رضا، گنبد تو سقف بهشت
زائرند در عرش تو ارض و سماء

حسین مظاهری کلهرودی

 @karballa_ir

تنها یک نگاه 

آمدم ای شـــــــــــــــاه پناهم بده    

      خــــــــــط امانی ز گناهم بده

ای حـــــرمت ملجاء درماندگان      

    دور مـران از در و راهم بده

لایــــــق وصل تو که من نیستم        

  اِذن بــه یک لحظه نگاهم بده

لشکر شیطان به کمین من است      

    بــــی کسم ای شاه، پناهم بده

در شب اول کــــــه نهندم به قبر      

   نــــــور بدان شام سیاهی بده

ای کـــــه عطا بخش همه عالمی    

    جمــــــــلۀ حاجات مرا هم بده

[حسان]



 

.

 

 

»» رضا رضا جان رضا رضا جان رضا رضا جانم...

 

رضا رضا جان...

 

تو پادشاهی من آن گدایم کرامتی فرما

 

تو آن طبیبی من آن مریضم طبابتی فرما

 

رضا رضا جان رضا رضا جان رضا رضا جانم

 

عنایتی کن شفاعتی کن که  غرق عصیانم

 

امان ازین دل ز سوز عشقت مدام فغان دارد

 

کبوتر  مهر  تو  میان  دل  آشیان  دارد

 

اسیر کویت ز پا فتاده   مگر  توان  دارد

 

رضارضا گوید عاشقت تا نفس به جان دارد

 

رضا رضا جان رضا رضا جان رضا رضا جانم

 

عنایتی کن شفاعتی کن که  غرق  عصیانم

 

هر آنچه گفتم به خون دل می نمایمش امضا

 

نباشم عاشق اگر که باشد به غیر از این مولا

 

اگر دو شاهد ز من بخواهی نگر دو چشمم را

 

من آن غلامم که بر قدومت فتاده ام شاها

 

رضا رضا جان رضا رضا جان رضا رضا جانم

 

عنایتی کن شفاعتی کن که غرق عصیانم

 

خوشا بر آن کس که گیرد از تو برات انسانی

 

قدم گذارد در آن رهی که تو سالک آنی

 

در آسمان ولایت عشق تو مهر تابانی

 

 به ملک ایران دیار خوبان خدیو و سلطانی

 

رضا رضا جان رضا رضا جان رضا رضا جانم

 

عنایتی کن شفاعتی کن که غرق عصیانم

 

من از میان تمام گلها ز بوی تو مستم

 

زآشنایان گسستم و دل به عشق تو بستم

 

اگر قبولم کنی امام فدای تو هستم

 

بپای تو من زنم بوسه تو هم بگیر دستم

 

رضا رضا جان رضا رضا جان رضا رضا جانم

 

عنایتی کن شفاعتی کن که غرق عصیانم

 

شعر ازپدر اظهر

نذری

 
زمانی مردم بسیار گرسنه بودند و نذری، صرفا در اطعام مردم خلاصه می شد اما با حضور و بروز تکنولوژی و رفاه عمومی مردم، باید در نذریها هم اتفاقهایی می افتاد که کماکان می افتد
اگر نذر کنیم برای رفع بلا و رسیدن به کامیابی ها یا دوری از بیماری

یک ماه دروغ نگوییم
یک ماه عصبانی نشویم
یک ماه هر روز به پدر و مادرمان سر بزنیم
یک ماه زودتر همه سرکار حاضر شویم
یک ماه تمام کارهای خدماتی را انجام دهیم
یک ماه برای رفتگر های محل غذا و نوشیدنی ببریم و...
ویا اینکه اگر قرار است از مال دنیوی ببخشیم

یک نیسان آسفالت نذرکنیم و در چاله های کوچه ها بریزیم
یک ماه قوانین راهنمایی رانندگی را رعایت کنیم
صدجلد کتاب نهج البلاغه بگیریم و راه و رسم زندگی را هدیه بدهیم

ده جفت کفش به کودکان بی بضاعت بدهیم
صد عدد سطل زباله بگیریم و در خیابان ها بگذاریم
دهها جمله و مقاله موفقیت بنویسیم و چاپ کنیم به مردم هدیه بدهیم
ویزیت ده بیمار
هزینه داروی ده بیمار
صندلی های شکسته مدرسه
لامپ های سر گذار و...
می تواند با تغییر سبک زندگی
نذری هارو هم به روز کرد

انسانم آرزوست👇
💢 @EnsanamArezust

چرا رفتی، چرا؟ ـ من بی‌قرارم

سیمین بهبهانی


چرا رفتی، چرا؟ ـ من بی‌قرارم
به سر، سودای آغوش تو دارم
نگفتی ماهتاب امشب چه زیباست؟
ندیدی جانم از غم ناشکیباست؟
نه هنگام گل و فصل بهارست؟
نه عاشق در بهاران بی قرارست؟
نگفتم با لبان بسته‌ی خویش
به تو راز درون خسته‌ی خویش؟
خروش از چشم من نشنید گوشت؟
نیاورد از خروشم در خروشت؟
اگر جانت ز جانم آگهی داشت
چرا بی‌تابیم را سهل انگاشت؟
کنار خانه‌ی ما کوهسارست
ز دیدار رقیبان برکنارست
چو شمع مهر خاموشی گزیند
شب اندر وی به آرامی نشیند
ز ماه و پرتو سیمینه‌ی او
حریری اوفتد بر سینه‌ی او
نسیمش مستی انگیزست و خوشبوست
پر از عطر شقایق‌های خودروست
بیا با هم شبی آنجا سر آریم
دمار از جان دوری‌ها برآریم
خیالت گرچه عمری یار من بود
امیدت گرچه در پندار من بود
بیا امشب شرابی دیگرم ده
ز مینای حقیقت ساغرم ده
دل دیوانه را دیوانه‌تر کن
مرا از هر دو عالم بی‌خبر کن
بیا! دنیا دو روزی بیشتر نیست
پی ِ فرداش فردای دگر نیست
بیا... اما نه، خوبان خود پرستند
به بندِ مهر، کمتر پای بستند
اگر یک دم شرابی می‌چشانند
خمارآلوده عمری می‌نشانند
درین شهر آزمودم من بسی را
ندیدم باوفا زآنان کسی را
تو هم هر چند مهر بی غروبی
به بی‌مهری گواهت این که خوبی
گذشتم من ز سودای وصالت
مرا تنها رها کن با خیالت

 

اینجا دانلودکنید

تفسیر آیات 27 و 28 سوره فاطر چیست؟

طبقه بندی موضوعی تفسیر
 
 
پرسش
 
تفسیر آیات 27 و 28 سوره فاطر چیست؟
 
 
پاسخ اجمالی
محور اصلی آیات 27 و 28 سوره فاطر در ارتباط با مسئله مهم توحید است. همچنین به صفت مهم اندیشمندان واقعی؛ یعنی خشیت الهی می‌پردازد.
 
پاسخ تفصیلی
آیات 27 و 28 سوره فاطر دلیل مهمی بر مسئله توحید است[1] و در چند بخش این مسئله را بیان می‌کند. در این آیات می‌خوانیم:
«أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ ثَمَراتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوانُها وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بِیضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها وَ غَرابِیبُ سُودٌ * وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْأَنْعامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ کَذلِکَ إِنَّما یَخْشَى اللهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ إِنَّ اللهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ»؛
آیا ندیدى خداوند از آسمان آبى فرو فرستاد که بوسیله آن میوه‌هایى رنگارنگ [از زمین] خارج ساختیم و از کوه‌ها نیز [به لطف پروردگار] جاده‌هایى آفریده شده سفید و سرخ و به رنگ‌هاى مختلف و گاه به رنگ کاملاً سیاه. و از انسان‌ها و جنبندگان و چهارپایان انواعى با رنگ‌هاى مختلف، [آرى] حقیقت چنین است: از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او می‌ترسند خداوند عزیز و غفور است.
شروع آیه 27 با استفهام تقریرى، پرسشی را مطرح می‌سازد که ضمن تحریک حس کنج‌کاوى انسان‌ها، اشاره به این است که این مطلب آن‌چنان روشن و آشکار است که هرکس بنگرد می‌بیند که از آب که بی‌رنگ است و زمین، این ‌همه رنگ‌هاى مختلفى از میوه‌هاى گوناگون، گل‌هاى زیبا، برگ‌ها و شکوفه‌ها، در چهره‌هاى مختلف به وجود آمده است.[2] و اگر بیرون آمدن میوه‌ها از مقتضاى همین آمدن باران بود، باید همه میوه‌ها به یک رنگ باشند، چون آب باران یکى است، و حال این‌که می‌بینیم رنگ‌های مختلفى دارند، پس همین اختلاف در رنگ‌ها دلالت می‌کند بر این‌که تدبیر الهى دست اندر کار این رنگ‌آمیزى است.[3]
این تدبیر الهی زمانی نمایان‌تر می‌شود که منظور از «الوان» در این آیه، منحصر در رنگ‌هاى ظاهرى میوه‌ها نباشد؛ بلکه بگوییم ممکن است کنایه از تفاوت در طعم و ساختمان و خواص گوناگون آنها بوده باشد، تا آن‌جا که حتى در یک نوع میوه، اصناف گوناگونى وجود دارد، چنان‌که مثلاً در انگور شاید بیش از 50 نوع، و در خرما حدود 70 نوع وجود دارد؛[4] اما بخاطر دلالت کلام بر مزه‌ها و بوى‏ آنها، از ذکر آنها خودداری کرده است.[5]
در ادامه، به تنوعی که در کوه‌ها وجود دارد، اشاره کرده است که مراد از راه‌ها در این آیه، یا راه‌هایى است که در کوه‌ها قرار دارد و داراى رنگ‌هایی مختلف است؛ و یا مراد خود کوه‌ها است که به صورت خطوطى کشیده شده در روى کره زمین قرار دارند که به رنگ‌های سفید، سرخ، سیاه و یا مرکّب از چند رنگ دیده می‌شوند.[6]
این قسمت از آیه، دلالت بر قدرت خداوند متعال بر همه چیز دارد؛ زیرا تفاوت رنگ‌ها در کوه‌ها از یک سو زیبایى خاصى به آن می‌بخشد، و از سوى دیگر سببى براى پیدا کردن راه‌ها و گم نشدن در جاده‌هاى پرپیچ و خم کوهستانى است.[7]
بعد از بیان تنوع در میوه‌ها و کوه‌ها، به بیان تنوع در میان انسان‌ها و جانداران در آیه 28 اشاره می‌کند. انسان‌ها و جنبدگان در عالم نیز به نوعی از قدرت بی‌نهایت خداوند متعال دم می‌زنند، چرا که انسان‌ها با این‌که همه از یک پدر و مادر هستند، داراى نژادها و رنگ‌هاى کاملاً متفاوتند، حتى در یک‏ نژاد نیز تفاوت در میان رنگ‌ها بسیار است، بلکه فرزندان دوقلو هم که تمام مراحل جنینى را با یکدیگر طى کرده، و از آغاز در آغوش هم بوده‌اند، از نظر رنگ کاملاً یکسان نیستند، با این‌که از یک پدر و یک مادر و در یک زمان نطفه آنها منعقد شده و از یک نوع غذا تغذیه کرده‌اند.
گذشته از چهره ظاهرى، رنگ‌هاى باطنى آنها، و خُلق و خوهاى آنها، و ویژگی‌هاى آنان و استعداد و ذوق‌هایشان، کاملاً متنوّع و مختلف است، تا مجموعاً یک واحد منسجم با تمام نیازمندی‌ها را به وجود آورد.
علاوه بر انسان، در جهان جنبندگان هزاران هزار نوع حشره، پرنده، خزنده، حیوانات دریایى، و حیوانات وحشى بیابانى وجود دارد که هر کدام با ویژگی‌ها و عجائب خلقتشان نشانه‌اى از قدرت و عظمت و علم آفریدگارند.[8]
در ادامه آیه می‌فرماید: «إِنَّما یَخْشَى اللهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ»؛ این بخش از آیه توضیح می‌دهد چه کسانى و چگونه از این آیات الهی درس عبرت می‌گیرند و اثر آن‌را، که ایمان حقیقى به خدا و خشیت از او در تمام حالات است، به تمام معنا در خود جاری می‌کنند.
«خشیت» به معناى ترسى آمیخته با تعظیم است و غالباً در مواردى به‌کار می‌رود که از علم و آگاهى به چیزى سرچشمه می‌گیرد.[9] شرط خشیت، این است که به خدا و صفات و افعال او معرفت داشته باشد و هرچه این معرفت بالاتر باشد، خشوع او نسبت به خدا بالاتر خواهد بود.[10]
بنابراین، مراد از «خشیت» در چنین زمینه‌اى، همان خشیت حقیقى است که به دنبالش خشوع باطنى و خضوع در ظاهر پیدا می‌شود و هرچه علم بیشتر باشد خشوع بیشتر است و این همان معنایى است که از سیاق آیه برمی‌آید. لذا در قرآن مجید این مقام مخصوص عالمان شمرده شده است. علمایى که خداى سبحان را به اسماء و صفات و افعالش می‌شناسند و به وسیله آن آرامش می‌یابند و آثار آن در اعمالشان هویدا می‌گردد.
امام سجاد(ع) در توصیف این عالمان می‌فرماید: «علم و عمل دو دوست صمیمى‏ هستند، کسى که خدا را بشناسد از او می‌ترسد، و همین ترس او را وادار به عمل و اطاعت فرمان خدا می‌کند، صاحبان‏ علم و پیروان آنها کسانى هستند که خدا را به خوبى شناخته‌اند و براى او عمل می‌کنند، و به او عشق می‌ورزند، چنان‌که خداوند فرموده: "إِنَّما یَخْشَى اللهُ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ"».[11]
 
ادامه نوشته

مناجات حضرت امير المؤمنين علی عليه السلام‏ در مسجد کوفه

مناجات

حضرت امير المؤمنين علی عليه السلام‏

در مسجد کوفه (همراه با ترجمه)




بسم الله الرحمن الرحیم



اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ لاَ يَنْفَعُ مَالٌ وَ لاَ بَنُونَ إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ‏

وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً

وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمَاهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِي وَ الْأَقْدَامِ‏

وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ لاَ يَجْزِي وَالِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لاَ مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَنْ وَالِدِهِ شَيْئًا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌ‏

وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ لاَ يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ

وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ لاَ تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئًا وَ الْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ‏

وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ وَ صَاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ‏

لِكُلِّ امْرِى‏ءٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ‏

وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذَابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ وَ صَاحِبَتِهِ وَ أَخِيهِ‏

وَ فَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ يُنْجِيهِ كَلاَّ إِنَّهَا لَظَى نَزَّاعَةً لِلشَّوَى‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْمَوْلَى وَ أَنَا الْعَبْدُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْعَبْدَ إِلاَّ الْمَوْلَى‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْمَالِكُ وَ أَنَا الْمَمْلُوكُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمَمْلُوكَ إِلاَّ الْمَالِكُ‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْعَزِيزُ وَ أَنَا الذَّلِيلُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الذَّلِيلَ إِلاَّ الْعَزِيزُ

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْخَالِقُ وَ أَنَا الْمَخْلُوقُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمَخْلُوقَ إِلاَّ الْخَالِقُ‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْعَظِيمُ وَ أَنَا الْحَقِيرُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْحَقِيرَ إِلاَّ الْعَظِيمُ‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْقَوِيُّ وَ أَنَا الضَّعِيفُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الضَّعِيفَ إِلاَّ الْقَوِيُ‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْغَنِيُّ وَ أَنَا الْفَقِيرُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْفَقِيرَ إِلاَّ الْغَنِيُ‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْمُعْطِي وَ أَنَا السَّائِلُ وَ هَلْ يَرْحَمُ السَّائِلَ إِلاَّ الْمُعْطِي‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْحَيُّ وَ أَنَا الْمَيِّتُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمَيِّتَ إِلاَّ الْحَيُ‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْبَاقِي وَ أَنَا الْفَانِي وَ هَلْ يَرْحَمُ الْفَانِيَ إِلاَّ الْبَاقِي‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الدَّائِمُ وَ أَنَا الزَّائِلُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الزَّائِلَ إِلاَّ الدَّائِمُ‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الرَّازِقُ وَ أَنَا الْمَرْزُوقُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمَرْزُوقَ إِلاَّ الرَّازِقُ‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْجَوَادُ وَ أَنَا الْبَخِيلُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْبَخِيلَ إِلاَّ الْجَوَادُ

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْمُعَافِي وَ أَنَا الْمُبْتَلَى وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمُبْتَلَى إِلاَّ الْمُعَافِي‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْكَبِيرُ وَ أَنَا الصَّغِيرُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الصَّغِيرَ إِلاَّ الْكَبِيرُ

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْهَادِي وَ أَنَا الضَّالُّ وَ هَلْ يَرْحَمُ الضَّالَّ إِلاَّ الْهَادِي‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الرَّحْمَنُ وَ أَنَا الْمَرْحُومُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمَرْحُومَ إِلاَّ الرَّحْمَنُ‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ السُّلْطَانُ وَ أَنَا الْمُمْتَحَنُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمُمْتَحَنَ إِلاَّ السُّلْطَانُ‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الدَّلِيلُ وَ أَنَا الْمُتَحَيِّرُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمُتَحَيِّرَ إِلاَّ الدَّلِيلُ‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْغَفُورُ وَ أَنَا الْمُذْنِبُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمُذْنِبَ إِلاَّ الْغَفُورُ

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْغَالِبُ وَ أَنَا الْمَغْلُوبُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمَغْلُوبَ إِلاَّ الْغَالِبُ‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الرَّبُّ وَ أَنَا الْمَرْبُوبُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمَرْبُوبَ إِلاَّ الرَّبُ‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْمُتَكَبِّرُ وَ أَنَا الْخَاشِعُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْخَاشِعَ إِلاَّ الْمُتَكَبِّرُ

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ ارْحَمْنِي بِرَحْمَتِكَ وَ ارْضَ عَنِّي بِجُودِكَ وَ كَرَمِكَ وَ فَضْلِكَ‏

يَا ذَا الْجُودِ وَ الْإِحْسَانِ وَ الطَّوْلِ وَ الاِمْتِنَانِ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ‏





پروردگارا من از تو درخواست ايمنى مى‏كنم آن روز سختى كه مال و فرزند هيچ نفع نبخشد و چيزى جز آنكه با قلب پاك و سالم حضور خدا آيد سود ندهد

اى خدا من از تو درخواست ايمنى مى‏كنم آن روز سختى كه ظالم از پشيمانى و حسرت انگشت به دندان مى‏خايد و مى‏گويد اى كاش من با رسول حق راه طاعت پيش مى‏گرفتم

و از تو درخواست ايمنى مى‏كنم آن روز سختى كه گنهكاران به سيمايشان شناخته مى‏شوند كه پس موى پيشانى آنها را با پايهاشان بگيرند

و از تو درخواست ايمنى مى‏كنم در روز سختى كه نه پدرى به جاى فرزند و نه فرزندى به جاى پدر جزا و كيفر شود و البته آن روز وعده خدا حق و حقيقت است

و از تو درخواست ايمنى مى‏كنم در روز سختى كه مردم ظالم ستمگر را عذرخواهى سود نبخشد و بر آنان لعن و منزلگاه بد است

و از تو درخواست ايمنى مى‏كنم در روز سختى كه هيچكس را قدرت بر كس ديگر نيست و فرمان در آن روز خاص خداست

و از تو درخواست ايمنى مى‏كنم در روز سختى‏كه هر شخص از برادر و مادر و پدر و زن و فرزندانش مى‏گريزد

كه هر كس در آن روز توجه به كار خويش از غيرش بى‏نياز دارد

و از تو درخواست ايمنى مى‏كنم در روزى كه كافر بدكار آرزو كند كه اى كاش توانستى فرزندانش را فداى خود سازد و از عذاب برهد و هم زن و برادر

و قبيله‏اش كه هميشه بحمايتش برمى‏خواستند و هر كه در روى زمين است همه را فداى خود گرداند تا از عذاب نجات يابد و هرگز نجات نخواهد يافت كه آتش دوزخ بر او شعله‏ور است تا سر و صورت و اندامش پاك بسوزد

اى آقاى من اى آقاى من تويى مولاى من و من بنده توام و آيا در حق بنده جز مولايش كه ترحم خواهد كرد؟

اى آقاى من اى آقاى من تويى مالك وجود من و من مملوك توام و آيا در حق مملوك جز مالكش كه ترحم خواهد كرد؟

اى آقاى من اى آقاى من تويى با عزت و اقتدار و من بنده ذليلم و آيا در حق شخص ذليل جز ذات با عزت و اقتدار كه ترحم خواهد كرد؟

اى آقاى من اى آقاى من تويى آفريننده من و من مخلوق توام و آيا در حق مخلوق جز آفريننده او كه ترحم خواهد كرد؟

اى آقاى من اى آقاى من تويى خداى بزرگ و من بنده حقير ناچيز و آيا در حق بنده ناچيزى جز خداى بزرگ كه ترحم خواهد كرد؟

اى آقاى من اى آقاى من تويى قوى و توانا و من ضعيف و ناتوان و آيا در حق ضعيفى ناتوان جز شخص قوى توانا كه ترحم خواهد كرد؟

اى آقاى من اى آقاى من تويى بى‏نياز و من فقير و آيا در حق فقيرى محتاج جز غنى بى‏نياز كه ترحم خواهد كرد؟

اى آقاى من اى آقاى من تويى عطا بخش سائلان و من به درگاهت سائلم و آيا در حق سائل جز عطا بخشنده كه ترحم خواهد كرد؟

اى آقاى من اى آقاى من تويى زنده ابدى و من مرده بى‏روح و آيا در حق مرده‏اى بى‏روح جز زنده ابدى كه ترحم خواهد كرد؟

اى آقاى من اى آقاى من تويى وجود باقى و من مخلوقى تباه و فانى و نابودم و آيا در حق فانى نابود شدنى جز ذات باقى سرمدى كه ترحم خواهد كرد؟

اى آقاى من اى آقاى من تويى موجود دايم ازلى و من موجودى زوال پذير و آيا در حق موجودى زوال پذير جز ذات دايم ازلى كه ترحم خواهد كرد؟

اى آقاى من اى آقاى من تويى روزى دهنده خلق و من روزى خواهم و آيا در حق روزى‏خواهان جز رازق و روزى دهنده خلق كه ترحم خواهد كرد؟

اى آقاى من اى آقاى من تويى صاحب جود و احسان و من بخيل و آيا در حق بخيل جز شخص با جود و احسان كه ترحم خواهد كرد؟

اى آقاى من اى آقاى من تويى عافيت بخش و شفا بخش و من مبتلا و آيا در حق مبتلا جز عافيت و شفا بخش كه ترحم خواهد كرد؟

اى آقاى من اى آقاى من تويى خداى بزرگ و من بنده كوچك و آيا در حق بنده صغيرى جز خداى بزرگ كه ترحم خواهد كرد؟

اى آقاى من اى آقاى من تويى رهنماى خلق و من بنده گمراه و آيا در حق بنده گمراه جز رهنماى عالم كه ترحم خواهد كرد؟

اى آقاى من اى آقاى من تويى خداى بخشاينده و من بنده قابل ترحم و بخشش و آيا در حق بنده قابل بخشش جز خداى بخشاينده كه ترحم خواهد كرد؟

اى آقاى من اى آقاى من تويى سلطان و من بنده امتحان شده و آيا در حق بنده امتحان شده جز سلطان عالم كه ترحم خواهد كرد؟

اى آقاى من اى آقاى من تويى رهبر و دليل و من متحير و سرگردان و آيا در حق متحير سرگردان جز دليل و رهبر كه ترحم خواهد كرد؟

اى آقاى من اى آقاى من تويى خداى غفور آمرزنده و من بنده گنهكار و آيا در حق بنده گنهكار جز خداى غفور كه ترحم خواهد كرد؟

اى آقاى من اى آقاى من تويى خداى غالب و قاهر و من بنده عاجز مغلوب و آيا در حق بنده مغلوب مقهور جز خداى غالب قاهر كه ترحم خواهد كرد؟

اى آقاى من اى آقاى من تويى پروردگار پرورنده خلق و من‏مربوب و پرورش يافته توام و آيا در حق مربوبى جز آنكه پروردگار اوست كه ترحم خواهد كرد؟

اى آقاى من اى آقاى من تويى خداى با كبريا و بزرگى و من بنده فروتن و عاجز و آيا در حق بنده عاجز فروتن جز خداى باكبرياى بزرگ كه ترحم خواهد كرد؟

اى آقاى من اى آقاى من برحمتت ترحم كن و به جود و كرمت و فضل و احسانت از من راضى و خشنود باش

اى خداى صاحب جود و احسان و فضل و نعمت به حق رحمتت اى مهربانترين مهربانان عالم

زن بارداری که پس از ١٦ ساعت از زیر آوار نجات یافت! +عکس

زن بارداری که پس از ١٦ ساعت از زیر آوار نجات یافت! +عکس

نیروهای هلال‌احمر بسیج شدند تا شاید بتوانند این زن باردار را در میان آوار پیدا کنند.


روزنامه شهروند: ١٦ساعت گذشته بود. هنوز نتوانسته بود همسرش را پیدا کند. فریادزنان، اسم همسرش را صدا می‌زد. اجازه نمی‌داد کسی بولدوزر را روشن کند. امید داشت به زنده‌بودن همسرش؛ با صدای بلند می‌گفت: «فرانک باردار است، باید نجاتش بدهیم.»

نیروهای هلال‌احمر و ارتش همگی با هم بسیج شده بودند تا شاید بتوانند این زن باردار را در میان آوار پیدا کنند. کم‌کم امیدها ناامید شد. هیچ‌کس هیچ صدایی از میان آوار نمی‌شنید. نیروهای امدادی و مردم تقریبا مطمئن شده بودند که زن جوان در میان این همه خاک جان باخته است.

زن بارداری که پس از ١٦ ساعت از زیر آوار نجات یافت

مگر می‌شود کسی در این ویرانه جا مانده باشد و نفس بکشد. آن هم بعد از این همه ساعت؛ بنابراین عملیات آواربرداری با روشن‌شدن بولدوزر آغاز شد. مرد جوان اما دست‌بردار نبود. باز هم در میان خاک‌ها به دنبال همسرش می‌گشت. چند ثانیه مانده بود تا شروع عملیات که ناگهان صدایی از میان خاک‌ها شنیده شد.

مرد جوان فریاد زد «زنده است.» نیروهای امدادی به سمت صدا رفتند. مرد جوان با اشک اسم همسرش را صدا می‌زد و حالا دیگر فریادهایش پاسخ داشت. همسرش هم او را صدا می‌زد. درنهایت فرانک ٢٤ساله زیر خروارها خاک پیدا شد. او را بیرون آوردند و به بیمارستان منتقل کردند.

معجزه اصلی این‌جا بود که این زن بعد از ١٦ساعت هم خودش و هم فرزندش سالم بودند.

١٦ ساعت وحشتناک

فرانک صحیح و سالم در کنار شوهرش نشسته است. او هم مرتب خداراشکر می‌کند. باورش نمی‌شود که زنده مانده است. هرکس او را ببیند، باور نمی‌کند که چندین ساعت زیر آوار بوده و خروار خاک رویش ریخته است. فرانک هم از ١٦ساعت ترس و دلهره‌اش در زیر خاک می‌گوید:

چی شد که زیر آوار جا ماندی؟

وقتی زلزله آمد، من داخل خانه نشسته بودم و تلویزیون نگاه می‌کردم. مادرشوهر و خواهرشوهرم به میهمانی رفته بودند. خانه عمویم بودند. شوهرم هم پیش یکی از دوستانش در پارک رفته بود تا کاری انجام دهد.

پدرشوهرم هم داخل حیاط بود. ناگهان خانه لرزید. پدرشوهرم توانست فرار کند، ولی من تا آمدم فرار کنم، ناگهان خانه ترک برداشت. کنار چارچوب در رفتم. می‌خواستم بروم بیرون که ناگهان پاره آجری به سرم خورد و روی زمین افتادم. دیگر خانه خراب شده بود و راه فراری نبود. گیر افتادم در میان خاک‌ها و سنگ‌ها.

به هوش بودی؟

تمام مدتی که آن زیر بودم، به هوش بودم. همه صداها را می‌شنیدم، حتی صدای شوهرم را هم می‌شنیدم که مرتب فریاد می‌زد و اسمم را صدا می‌کرد.

تو چه کار می‌کردی؟

من هم فریاد می‌زدم. کمک می‌خواستم. شوهرم را صدا می‌زدم. اما چون آوار زیاد بود، کسی صدایم را نمی‌شنید. خانه ما یک خانه دو طبقه است. تمام دو طبقه تخریب شده و روی سرم ریخته بود. از طرفی خانه دو طبقه همسایه هم روی خانه ما افتاده بود. برای همین خاک‌ها و سنگ‌ها زیاد بودند و صدایم شنیده نمی‌شد.

می‌توانستی نفس بکشی؟

معجزه اصلی همین‌جا بود. من نه درد داشتم و نه راه نفسم بسته شده بود. می‌توانستم کاملا راحت نفس بکشم، حتی جاییم هم نشکسته بود که درد بکشم. فقط خیلی ترسیده بودم. از طرفی سرد بود و داشتم می‌لرزیدم. تمام بدنم از سرما و وحشت می‌لرزید. همه جا تاریک بود. نمی‌دانستم سرنوشتم چه می‌شود، حتی نمی‌توانم آن لحظات را توصیف کنم.

اصلا بیهوش نشدی؟

نه بیهوش شدم و نه خوابم برد. تمام مدت ١٦ساعت بیدار و هوشیار بودم. صداها را هم می‌شنیدم. نیروهای ارتش و هلال‌احمر آمده بودند. به همراه شوهرم به دنبال من می‌گشتند، اما صدایم به گوش آنها نمی‌رسید تا این‌که شنیدم می‌خواهند بولدوزر را روشن کنند. تمام مدت ترسم از همان بولدوزر بود. با خودم می‌گفتم من زنده‌ام و به هوشم. اگر بولدوزر بندازند و من تکه‌تکه شوم، چه!

از لحظه نجاتت بگو؟

بالاخره از آنچه می‌ترسیدم، به سرم آمد. بولدوزر را روشن کردند. می‌شنیدم که می‌گفتند همسرت دیگر زنده نیست. کار آواربرداری را شروع کنید. فقط اسم خدا را صدا می‌زدم. دعا می‌کردم به خاطر بچه‌ام که شده، نجاتم دهند. هنوز نمی‌دانستم بچه‌ام سالم است یا نه؛ ولی امید داشتم. صدای روشن‌شدن بولدوزر آمد. همزمان همچنان صدای شوهرم را می‌شنیدم. تمام شب را دست برنداشت. حاضر نمی‌شد تسلیم شود. مرتب صدایم می‌زد. درست وقتی که مرگ را جلوی چشمانم می‌دیدم، در یک لحظه صدای شوهرم را از نزدیک شنیدم. انگار همان‌جایی ایستاده بود که من دفن شده بودم. بلافاصله هرچه توان داشتم، فریاد زدم. بالاخره پیام صدایم را شنیدم. فریاد زد همسرم زنده است. نفس راحتی کشیدم. آمدند آوارها را کنار زدند و مرا بیرون آوردند.

فرزندت سالم است؟

به بیمارستان رفتیم. هم فرزندم سالم است هم خودم. باورم نمی‌شد که حتی فرزندم را هم از دست نداده‌ام. با خودم می‌گفتم حتما او مرده است، ولی ما همگی زنده‌ایم و سالمیم. از اعضای خانواده‌مان هم هیچ‌کس فوت نکرده است.

شما هم درس می‌خوانی؟

بله. من دانشجوی رشته روانشناسی هستم.

چند وقت بود در این خانه زندگی می‌کردید؟

من که سه‌سال است. از وقتی که ازدواج کردم. ولی خانواده شوهرم چندین‌سال است که در این خانه زندگی می‌کنند. ما هم رفت‌وآمد زیادی به این‌جا داشتیم. من و شوهرم با هم پسرعمو و دخترعمو هستیم.

قصه یک معجزه

پیام حالا خیلی خوشحال است. با این‌که خانه‌اش خراب شده و دیگر هیچ زندگی ندارد، اما در میان جمعیت تقریبا تنها کسی است که خوشحالی در چشمانش موج می‌زند. هر ازگاهی خدا را شکر می‌کند. به همسرش نگاه می‌کند و از خدا تشکر می‌کند. بعد از گذشت سه‌روز همچنان باور ندارد که همسرش سالم در کنارش نشسته و همچنان فرزند کوچکشان را با خودش حمل می‌کند. پیام برخلاف زلزله‌زدگان دیگر نمی‌گرید، می‌خندد. او جزییات قصه این معجزه را به «شهروند» توضیح می‌دهد:

شما هنگام وقوع زلزله کجا بودید؟

من از خانه بیرون رفته بودم. در پارک پیش دوستانم بودم. فرانک در خانه با پدرم تنها بود. ناگهان زمین لرزید و چون من بیرون بودم، هیچ آسیبی ندیدم.

بعد از زلزله چه کار کردید؟

بلافاصله به خانه رفتم. پدرم و همسرم تنها بودند. وقتی رسیدم شوکه شدم. خانه تبدیل به ویرانه شده بود. وحشتناک بود. جز خاک و سنگ و کلوخ چیز دیگری ندیدم. بلافاصله سراغ همسر و پدرم را گرفتم. پدرم همانجا روی زمین افتاده بود. کمی آسیب دیده بود ولی زنده بود. وقتی سراغ فرانک را گرفتم، پدرم گفت که او در خانه بود. بلافاصله دوروبر خانه‌مان را گشتم ولی اثری از همسرم نبود. هیچ‌کس او را ندیده بود. تا نیروهای امدادی برسند خودم دست به کار شدم و به دنبال همسرم گشتم ولی نه صدایی شنیدم و نه اثری از همسرم بود.

چطور او را پیدا کردید؟

تمام شب را فریاد زدم. امیدم را از دست ندادم. انگار کسی درونم می‌گفت فرانک نمرده، زنده است. دیگر تمام مردم و نیروهای هلال‌احمر و ارتش هم پا به پای من به دنبال همسرم در میان آوار می‌گشتند، اما هیچ صدایی شنیده نمی‌شد. هیچ اثری هم از فرانک نبود. تقریبا همه ناامید شدند. بولدوزر را روشن کردند و می‌خواستند کار آواربرداری را آغاز کنند. اگر بولدوزر را می‌زدند، دیگر باید با همسرم خداحافظی می‌کردم، ولی نمی‌خواستم امیدم را از دست بدهم. از ته دل دعا کردم. خدا را صدا زدم. به او گفتم معجزه‌ای نشانم بده. همان لحظه یعنی چند ثانیه تا شروع آواربرداری به سمت آوار رفتم. در میان خاک‌ها بدون این‌که بدانم کجا می‌روم، جلو رفتم تا این‌که جایی ایستادم و باز هم همسرم را صدا زدم. از خدا خواستم که در آخرین لحظات معجزه‌اش را نشانم دهد. ناگهان صدایی شنیدم. صدای فرانک بود. انگار از ته چاه بود، ولی مرا صدا می‌زد. با خوشحالی به نیروهای امدادی گفتم زنده است. همگی به سمت صدا رفتیم. همسرم آن زیر بود. او را پیدا کردیم و نجاتش دادیم.

سالم بود؟

بله. معجزه شده بود. همسرم سالم‌سالم بود. حرف می‌زد و به راحتی می‌توانست حرکت کند. باورم نمی‌شد.

همسرت چندماهه باردار است؟

سه‌ماهه. بعد از این‌که از آوار نجات پیدا کرد، او را به بیمارستان بردیم، حتی فرزندم هم سالم است. خدا آنها را به من برگرداند. من از ته دل دعا کردم و خدا هم صدایم را شنید. باور کنید این یک معجزه بود. کار انسان نبود. کار خدا بود. من که یک مرد هستم، نمی‌توانم در میان آن‌همه آوار تاب بیاورم، آن‌هم ١٦ساعت، ولی همسر باردارم تحمل کرد و حالا در کنار من است.

چند وقت بود که ازدواج کرده بودید؟

سه‌سال. من عاشق همسرم هستم و حالا که او زنده است، دیگر هیچ چیزی از خدا نمی‌خواهم. خانه‌ام ویران شده. سه‌روز است که روی یک زیرانداز در سرما می‌خوابیم. هیچی نداریم، ولی باز هم فقط خدا را شکر می‌کنم. خدا دنیای مرا به من بازگرداند.

شغلتان چه بود؟

من لیسانس حقوق دارم، ولی بیکارم.

هر يولوم دوشنده آتا يوردونا

 
آغلادير مني

هر يولوم دوشنده آتا يوردونا
او كؤهنه اوجاقلار آغلادير مني
گيريب سيغينديغيم آنا قوينونا
يئيه سيز اُتاقلار آغلادير مني

گوردوکجه كونلومون اَرييیر ياغي
يوواسيز كهليگي چن آلان داغي
باشيندان داغيلان قيزلار يیغیناغي
دوم-دورو بولاغلار آغلادير مني

عاريمي چكيرم عارسيز گولون ده
آلچاق آداملارا سالام وئرن ده
باغ بارا چاتماميش باغبان اولن ده
چيچكلي بوداقلار آغلادير مني

"مالک"م ياخشيني ياماندان سئچن
آنا دئيیب تورپاغينا آند ايچن
وطن دئیه-دئیه جانيندان كئچن
غيرتلي قوچاقلار آغلادير مني

مالک رهنما بهزاد

👇👇👇👇
@AzYourd

 Image result for ‫معاد‬‎Image result for ‫معاد‬‎Related imageImage result for ‫معاد‬‎Image result for ‫معاد‬‎Image result for ‫معاد‬‎

 Image result for ‫معاد‬‎

Image result for ‫معاد‬‎Image result for ‫معاد‬‎

مدینه شهر گلهایی  چه گلهایی همه پرپر

Related image

سلام من به مدینه

به آستان رفیعش

به مسجد نبوی

به لاله های غریبش

سلام من به علی و

به حلم و صبر عجیبش

سلام من به بقیع و

چهار قبر غریبش

نشسته باز دلم پشت درب بسته آنجا

گرفته باز دلم بهر قبر مخفی زهرا

تو ای مسافر شهر مدینه در دل شبها

نبود هر چه که گشتم نشان ز مرقد زهرا

یا زهرا

سلام من به تو ای

بانویی که مرد نبردی

ز غیر هر چه که دیدی

به یار شکوه نکردی

سلام من به بازو

کبودی رویت

به سرخ فامی اشک تو و

سپیدی مویت

مدینه منزل قرآن

مدینه محفل قرآن

درون دل خبر داری

تو از درد دل قرآن

مدینه شهر پیغمبر

مدینه شهر پیغمبر

خدا بر تو نظر دارد

که هستی شهر پیغمبر

مدینه شهر گلهایی

چه گلهایی همه پرپر

مدینه شهر پیغمبر

مدینه شهر پیغمبر

 

دانلود

ألْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَی أَفْوَاهِهِمْ وَتُکَلِّمُنَآ أَیْدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَان

 

سوره 36. یس آیه 65

آیه
ألْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَی أَفْوَاهِهِمْ وَتُکَلِّمُنَآ أَیْدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ


ترجمه


امروز بر دهانشان مُهر می نهیم و دست هایشان با ما سخن می گویند و پاهایشان به آن چه کسب کرده اند گواهی می دهند.


نکته ها


ذکر نام دست و پا از باب نمونه است، زیرا در آیات دیگر می خوانیم که گوش و چشم و دل نیز مورد سؤال قرار می گیرند**اسراء، 36.*** و حتّی پوست گواهی می دهد.**سجده، 20.*** به هر حال هر عضوی به آن چه عمل کرده گواهی می دهد.

پیام ها
1- خداوند، سبب سوز و سبب ساز است. دهانی را که وسیله سخن گفتن است می بندد و دست و پا را وسیله ی سخن گفتن قرار می دهد. «نختم علی افواههم و تکلّمنا ایدیهم و... ارجلهم»
2- معاد، جسمانی است. «تکلّمنا ایدیهم»
3- در قیامت اعضای بدن، تابع اراده انسان نیست. «تکلّمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم»
4- قوی ترین گواه در دادگاه، اقرار و اعتراف عامل جرم است. «تشهد ارجلهم»
5 - اعضای بدن دارای نوعی درک و شعورند که می توانند در قیامت شهادت دهند. «تکلّمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم»

ألْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَی أَفْوَاهِهِمْ وَتُکَلِّمُنَآ أَیْدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَان

 

سوره 36. یس آیه 65

آیه


ألْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَی أَفْوَاهِهِمْ وَتُکَلِّمُنَآ أَیْدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ


ترجمه


امروز بر دهانشان مُهر می نهیم و دست هایشان با ما سخن می گویند و پاهایشان به آن چه کسب کرده اند گواهی می دهند.


نکته ها


ذکر نام دست و پا از باب نمونه است، زیرا در آیات دیگر می خوانیم که گوش و چشم و دل نیز مورد سؤال قرار می گیرند**اسراء، 36.*** و حتّی پوست گواهی می دهد.**سجده، 20.*** به هر حال هر عضوی به آن چه عمل کرده گواهی می دهد.

پیام ها
1- خداوند، سبب سوز و سبب ساز است. دهانی را که وسیله سخن گفتن است می بندد و دست و پا را وسیله ی سخن گفتن قرار می دهد. �نختم علی افواههم و تکلّمنا ایدیهم و... ارجلهم�
2- معاد، جسمانی است. �تکلّمنا ایدیهم�
3- در قیامت اعضای بدن، تابع اراده انسان نیست. �تکلّمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم�
4- قوی ترین گواه در دادگاه، اقرار و اعتراف عامل جرم است. �تشهد ارجلهم�
5 - اعضای بدن دارای نوعی درک و شعورند که می توانند در قیامت شهادت دهند. �تکلّمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم�

سلام من به مدینه

سلام من به مدینه

به آستان رفیعش

به مسجد نبوی

به لاله های غریبش

سلام من به علی و

به حلم و صبر عجیبش

سلام من به بقیع و

چهار قبر غریبش

نشسته باز دلم پشت درب بسته آنجا

گرفته باز دلم بهر قبر مخفی زهرا

تو ای مسافر شهر مدینه در دل شبها

نبود هر چه که گشتم نشان ز مرقد زهرا

یا زهرا

سلام من به تو ای

بانویی که مرد نبردی

ز غیر هر چه که دیدی

به یار شکوه نکردی

سلام من به بازو

کبودی رویت

به سرخ فامی اشک تو و

سپیدی مویت

مدینه منزل قرآن

مدینه محفل قرآن

درون دل خبر داری

تو از درد دل قرآن

مدینه شهر پیغمبر

مدینه شهر پیغمبر

خدا بر تو نظر دارد

که هستی شهر پیغمبر

مدینه شهر گلهایی

چه گلهایی همه پرپر

مدینه شهر پیغمبر

مدینه شهر پیغمبر

مدینه شهر پیغمبر مداح: حاج منصور ارضی ( صوتی)

 

کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد

غزل شمارهٔ ۱۶۱

 
حافظ
 

کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد

یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد

از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار

صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد

غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل

شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد

هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز

نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد

جام می و خون دل هر یک به کسی دادند

در دایره قسمت اوضاع چنین باشد

در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود

کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد

آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر

کاین سابقه پیشین تا روز پسین باشد

 

Image result for ‫در دایره قسمت اوضاع چنین باشد‬‎

به یاد جان باختگان زلزله ی کرمانشاه

به یاد جان باختگان زلزله ی کرمانشاه

 

قطعه شعر حاضر اثری است که عبدالحسین رحمتی از شاعران و نویسندگان نامی کشور که خود زاده دهلران است تقدیم قربانیان فاجعه زلزله کرمانشاه کرده و در اختیار «ایران آنلاین» قرار داده است

ایران آنلاین

 
این روزهاچشم انتظارم
دلشوره دارم بی قرارم
در زیرآواراست؛شیرین
یک بیستون اندوه دارم
دیگرصدای تیشه ای نیست
دیگرنمی آید سوارم
ویران ویران است سرپل
بایدبراین غربت ببارم
شرمتده ام ای شهرویران
گرچه به اندوهت دچارم،
کاری نمی آید ز دستم
جز گریه برتو،من چه دارم
بنویس یک جمله برایم
بنویس برسنگ مزارم؛
بعدازتوشیرینی نیامد
بعدازتوفرهادی ندارم