ﺭﻭﺯﻩ ﮔﺮﻓﺘﻪﺍﻡ ﻭﻟﯽ، ﺩﻝ ﺯ ﻫﻮﺱ ﺭﻫﺎ ﻧﺸﺪ
روزه گرفتهام ولی، دل ز هوس رها نشد
شوق گناه کم نگشت، نیتمان، خدا نشد
تشنگی و گرسنگی، حاصل روزه بود و بس
این همه رنج مایهی ، معرفت و صفا نشد
هرطرفی که بنگری، مجلس و محفل دعاست
تیرهدلی مردمان، کاسته پس چرا نشد؟
مال حرام میخوریم، ظلم کنیم و، باز هم
شکوهکنان که ای خدا، حاجتمان روا نشد
روزه گشوده شیخ با، نانِ جو و نمک، ولی
با عمل ریا کسی، پیرو مرتضی نشد
گریه و نالهی سحر، ذکر و، نمازِ شفع و وتر
راه به مقصدی نبرد، منجی و رهنما نشد
در رمضان چه سفرهها، پهن کنیم ما، کز آن
سهم فقیر و بینوا، لقمهای از غذا نشد
برسر خویش مینهم، در شب قدر آن کتاب
کاین همه سال معنیاش، با دلم آشنا نشد
معصیت و گناهمان، خنده به توبه میزند
این همه درد کهنه با ، یک کلمه، دوا نشد
رضا....؟ از این کلام هم، بگذر و ختم کن سخن
اهل ریا به پند کَس، مؤمن و پارسا نشد
شوق گناه کم نگشت، نیتمان، خدا نشد
تشنگی و گرسنگی، حاصل روزه بود و بس
این همه رنج مایهی ، معرفت و صفا نشد
هرطرفی که بنگری، مجلس و محفل دعاست
تیرهدلی مردمان، کاسته پس چرا نشد؟
مال حرام میخوریم، ظلم کنیم و، باز هم
شکوهکنان که ای خدا، حاجتمان روا نشد
روزه گشوده شیخ با، نانِ جو و نمک، ولی
با عمل ریا کسی، پیرو مرتضی نشد
گریه و نالهی سحر، ذکر و، نمازِ شفع و وتر
راه به مقصدی نبرد، منجی و رهنما نشد
در رمضان چه سفرهها، پهن کنیم ما، کز آن
سهم فقیر و بینوا، لقمهای از غذا نشد
برسر خویش مینهم، در شب قدر آن کتاب
کاین همه سال معنیاش، با دلم آشنا نشد
معصیت و گناهمان، خنده به توبه میزند
این همه درد کهنه با ، یک کلمه، دوا نشد
رضا....؟ از این کلام هم، بگذر و ختم کن سخن
اهل ریا به پند کَس، مؤمن و پارسا نشد
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۷/۰۲/۲۵ ساعت 15:16 توسط ناصر میم ملکی
|