ای ایستاده در چمن آفتابی معلوم

وطن من!

  ای توانا ترین مظلوم

تو را دوست می دارم! 

ای آفتاب شمایل دریا دل 

و مر گ در کنار تو زندگی است

ای منظومه ی نفیس غم و لبخند

  ای فروتن نیرومند!

ایستاده ایم در کنار تو سبز و سر بلند

دنیا دوزخ اشباح هولناک است

و تو آن درخت گردوی کهنسالی 

و بیش از آنکه من خوف تبر را نگرانم

  تو ایستاده ای

بگذار گریه کنم

نه برای تو 

  که عشق و عقل در تو آشتی کرده اند

  که دستهای تو سبز است 

  و آسمان تو آبی 

...