الم نجعل له عينين و لسانا و شفتين و هديناه النجدين
|
الم نجعل له عينين و لسانا و شفتين و هديناه النجدين |
كلمه (نجد) به معناى راهى است به سوى بلندى، و مراد از (نجدين ) راه خير و راه شر است و اگر راه خير و شر را نجد خوانده، براى اين بوده كه هر دو مستلزم رنج و مشقت است.
ولى بعضى از مفسرين آن را به دو پستان مادر تفسير كرده اند، كه از ظاهر لفظ به دور است.

(الم نجعل له عينين ) - يعنى آيا بدن او را مجهز به دو دستگاه عكاسى كه همه ديدنى ها را ببيند نكرديم ؟ تا بدين وسيله آن علم به ديدنى ها با آن وسعت كه دارد برايش حاصل شود، (و لسانا و شفتين ) يعنى آيا ما برايش زبان و دو لب قرار نداديم، تا به وسيله آنها تواناى بر سخن گفتن شود، آن هم با وسعت دامنه اى كه دارد و به وسيله سخن گفتن هر يك بر باطن و ضمير ديگرى آگاه گردد، علم خود را به او منتقل كند، و آن ديگرى از اين راه به امورى كه غايب از ديدگان است راه يابد.
(و هديناه النجدين ) - يعنى ما راه خير و شر را با الهامى از خود به او تعليم داديم، در نتيجه او به خودى خود و به الهام ما خير و شر را تشخيص مى دهد، پس آيه مورد بحث در معناى آيه زير است كه مى فرمايد : (و نفس و ما سويها فالهمها فجورها و تقويها).
در خلال اين آيات سه گانه حجتى نهفته است بر اثبات مضمون آيه ايحسب ان لم يره احد)، و آن مضمون اين است كه خداى تعالى اعمال بندگان و ضمائر آنان را مى بينند، خير آن را از شرش، و حسنه آن را از سيئه اش تشخيص مى دهد.
و حاصل حجت مذكور اين است كه خداى سبحان كسى است كه ديدنى ها را به وسيله دو چشم - يا به عبارتى دو عدسى - به انسانها نشان داد، و چگونه تصور مى شود كه هر ديدنى را به انسان نشان بدهد، ولى خودش آنها را نبيند، و نيز خداى تعالى كسى است كه هر انسانى را از راه سخن گفتن به منويات انسانهاى ديگر آگاه مى كند، و چگونه تصور دارد كه خود او از باطن بندگانش آگاه نباشد، و چگونه ممكن است براى بندگانش پرده از اسرارى بردارد كه براى خودش مستور باشد، و خداى عزوجل كسى است كه با الهام خود به انسان تشخيص خير و شر را داده، و آيا ممكن است با اين حال خود او خير و شر و حسنه و سيئه را تشخيص ندهد؟
