هر كس در گرو اعمال خویش است
توسط : esmael1350

 

ان المتقین فى جنات و نعیم (17)
فكهین بما ءاتئهم ربهم و وقئهم ربهم عذاب الجحیم (18)
كلوا و اشربوا هنیا بما كنتم تعملون (19)
متكین على سرر مصفوفة و زوجناهم بحور عین (20)
و الذین ءامنوا و اتبعتهم ذریتهم بایمان اءلحقنابهم ذریتهم و ما اءلتناهم من عملهم من شى ء كل امرى بما كسب رهین (21)


ترجمه :

17 - اما پرهیزگاران در میان باغهاى بهشت و نعمتهاى فراوان جاى دارند.
18 - و از آنچه پروردگارشان به آنها داده شاد و مسرورند و پروردگارشان آنها را از عذاب دوزخ نگاهداشته است .
19 - (بـه آنـهـا گـفته مى شود) بخورید و بیاشامید گوارا، اینها به خاطر اعمالى است كه انجام مى دادید.
20 - این در حالى است كه بر تختهاى صف كشیده در كنار هم تكیه مى كنند، و حورالعین را به همسرى آنها در مى آوریم .
21 - و آنـهـا كـه ایـمـان آوردنـد و فـرزنـدانـشـان به پیروى از آنان ایمان اختیار كردند فرزندانشان
را (در بـهـشـت ) بـه آنـها ملحق مى كنیم ، و از عمل آنها چیزى نمى كاهیم ، و هر كس در گرو اعمال خویش است .
تفسیر:
هر كس در گرو اعمال خویش است
بـه دنـبـال بـحـثـهائى كه در آیات قبل ، پیرامون كیفرهاى مجرمان و عذابهاى دردناك آنها گـذشـت در آیـات مورد بحث ، به نقطه مقابل آنها یعنى مواهب فراوان و پاداشهاى بیكران مـؤ مـنـان و پـرهـیـزگـاران اشاره مى كند، تا در یك مقایسه روشن موقعیت هر كدام واضحتر شود.
نـخـسـت مـى گـویـد: (پـرهـیـزگـاران در باغهاى بهشت و در میان نعمتهاى فراوانى جاى دارند) (ان المتقین فى جنات و نعیم ).
تعبیر به (متقین ) (پرهیزگاران ) به جاى (مؤ منین ) به خاطر آن است كه این عنوان هم ایمان را دربردارد، و هم جنبه هاى عمل صالح را، به خصوص اینكه تقوى در یك مرحله مـقـدمـه و پـایـه ایـمـان اسـت ، چنانكه قرآن در آیه 2 سوره بقره مى گوید: ذلك الكتاب لاریـب فـیـه هدى للمتقین : (در این كتاب آسمانى شكى نیست ، و مایه هدایت پرهیزگاران است ).
چرا كه اگر انسان داراى تعهد و احساس مسئولیت و روح حقجوئى و حق طلبى كه مرحله اى از تـقـوى اسـت نـبـاشـد هـرگز به دنبال تحقیق از آئین حق نمى رود، و هدایت قرآن را نمى پذیرد.
تـعـبـیـر بـه (جـنـات ) و (نـعـیـم ) بـه صـورت صـیـغـه (جمع ) ((باغها) و (نعمتها)) آنهم به صورت (نكره ) اشاره به تنوع و عظمت آن باغها و نعمتها است .
سپس به تاءثیر این نعمتهاى بزرگ بر روحیه بهشتیان اشاره كرده ، مى گوید: (آنها از آنچه پروردگارشان به آنان داده شاد و مسرورند، و سخنان شیرین
و دلپذیر در این باره مى گویند) (فاكهین بما آتاهم ربهم ).
آرى از خوشحالى در پوست نمى گنجند، پیوسته با هم مزاح مى كنند، و دلهاى آنها از هر گونه اندوه و غم تهى است ، و آرامش ‍ فوق العاده اى را احساس مى كنند.
به خصوص اینكه : خدا به آنها اطمینان خاطر در برابر مجازات داده (و پروردگارشان آنان را از عذاب دوزخ نگاهداشته است ) (و وقاهم ربهم عذاب الجحیم ).
ایـن جـمـله دو مـعـنـى مـى تـوانـد داشـتـه بـاشـد: نـخـسـت بـیـان نـعـمـت مـسـتـقـلى در مقابل نعمتهاى دیگر پروردگار، دیگر اینكه : دنباله كلام سابق باشد یعنى بهشتیان از دو چـیـز مـسـرورنـد، نخست به خاطر نعمتهائى كه خداوند به آنها داده ، و دیگر به خاطر عذابهائى كه از آنها دور ساخته است .
ضـمـنـا تـعـبیر (ربهم ) (پروردگارشان ) در هر دو جمله اشاره اى است بر نهایت لطف خداوند، نسبت به آنها، و ادامه ربوبیتش ‍ در آن جهان .
بـعـد از ایـن اشـاره اجـمالى و سربسته ، به نعمتها و سرور و شادمانى پرهیزگاران در بـهـشـت بـه شـرح آن پـرداخـتـه ، چـنـیـن مى گوید: (به آنها گفته مى شود بخورید و بیاشامید گوارا)! (كلوا و اشربوا هنیئا).
(اینها به خاطر اعمالى است كه انجام مى دادید) (بما كنتم تعملون ).
تـعـبـیـر بـه (هنیئا) اشاره به این است ، كه خوردنیها و نوشیدنیهاى بهشتى هیچگونه عوارض نامطلوبى را به دنبال ندارد، و همچون نعمتهاى این جهان نیست كه گاه مختصر كم و زیاد در آن ، بیمارى و ناراحتى به دنبال مى آورد.
بـعلاوه نه مشقتى براى تحصیل آن لازم است و نه ترسى از پایان گرفتن و تمام شدن در میان است ، و به همین دلیل این نعمتها كاملا گوارا است .
مـسـلم اسـت نعمتهاى بهشتى ذاتا گوارا است ، اما اینكه فرشتگان به بهشتیان مى گویند گوارا باد خود لطف و گوارائى دیگرى است .
نـعـمت دیگر اینكه آنها (بر تختهاى صف كشیده در كنار هم ، تكیه مى كنند) (متكئین على سرر مصفوفة ).
و از لذت انـس بـا دوسـتـان و مـؤ مـنـان دیـگر بهره فراوان مى گیرند كه این لذتى است معنوى مافوق بسیارى از لذتها.
(سـرر) جـمـع (سـریـر) (از مـاده سـرور) در اصل به تختهائى گفته مى شود كه براى مجالس انس و سرور ترتیب مى دهند، و بر آن تكیه مى كنند.
(مـصـفـوفـة ) از مـاده (صـف ) به این معنى است كه این تختها در كنار یكدیگر قرار گرفته و مجلس انس عظیمى برپا مى كنند.
در آیـات مـتـعـددى از قـرآن مـى خـوانـیـم كـه بـهـشـتـیـان بـر روى تـخـتـهـا در مقابل یكدیگر مى نشینند (على سرر متقابلین ) (حجر 47 - صافات 44).
این تعبیر منافاتى با آنچه در آیه مورد بحث آمده ندارد، چرا كه در مجالس
انس و سرور كه از تفاوت و تبعیض دور باشد صندلیها را در كنار هم و گرداگرد مجلس مـى گـذارنـد كـه هـم صـف بـه هـم پـیـوسـتـه اى را تشكیل مى دهد و هم روبروى یكدیگر قرار دارد.
تـعـبـیـر بـه (مـتـكـئیـن ) اشـاره بـه نـهـایـت آرامـش آنـهـا اسـت ، زیـرا انـسـان معمولا در حال آرامش تكیه مى كند، و افرادى كه نگران و ناآرامند معمولا چنین نیستند.
سـپـس مى افزاید: (زنانى سفیدرو، زیبا، و چشم درشت ، به همسرى آنها درمى آوریم ) (و زوجناهم بحور عین ).
ایـنها بخشى از نعمتهاى (مادى ) و (معنوى ) بهشتیان است ، ولى به این اكتفاء نمى كـنـد، و بـخش دیگرى از مواهب معنوى و مادى را نیز بر آن مى افزاید: (كسانى كه ایمان آوردنـد و فرزندانشان به پیروى از آنها ایمان اختیار كردند ما فرزندانشان را در بهشت بـه آنـهـا مـحـلق مـى كـنـیم ، بى آنكه از عمل آنها چیزى بكاهیم ) (و الذین آمنوا و اتبعتهم ذریتهم بایمان الحقنا بهم ذریتهم و ما التناهم من عملهم من شى ء).
ایـن نـیـز خـود یـك نعمت بزرگ است كه انسان ، فرزندان باایمان و مورد علاقه اش را در بهشت در كنار خود ببیند، و از انس با آنها لذت برد، بى آنكه
از اعمال او چیزى كاسته شود.
از تـعـبـیـرات آیـه بـرمـى آیـد كه منظور، فرزندان بالغى است كه در مسیر پدران گام برمى دارند، در ایمان از آنها پیروى مى كنند، و از نظر مكتبى به آنها ملحق مى شوند.
ایـنگونه افراد اگر از نظر عمل كوتاهى و تقصیراتى داشته باشند، خداوند به احترام پدران صالح ، آنها را مى بخشد و ترفیع مقام مى دهد، و به درجه آنان مى رساند، و این موهبتى است بزرگ براى پدران و فرزندان .
ولى جمعى از مفسران (ذریه ) را در اینجا به معنى اعم ، تفسیر كرده اند به طورى كه اطـفـال خـردسـال را نـیـز شـامل مى شود، اما این تفسیر با ظاهر آیه سازگار نیست ، زیرا تبعیت در ایمان دلیل بر رسیدن به مرحله بلوغ یا نزدیك آن است .
مگر اینكه گفته شود اطفال خـردسـال در قـیـامـت بـه مـرحـله بـلوغ مـى رسند و آزمایش مى شوند، هرگاه از این آزمایش پـیـروز درآیـنـد مـلحـق بـه پـدران مـى شـونـد، چنانكه این معنى در حدیثى در كتاب كافى نـقـل شـده اسـت كـه از امـام (عـلیـه السـلام ) سـؤ ال از اطـفـال مـؤ مـنـان كردند، در پاسخ فرمود: (روز قیامت كه مى شود خداوند آنها را جمع مى كـنـد، آتـشـى بـرمى افروزد و به آنها دستور مى دهد خود را در آتش بیفكنند، آنها كه این دسـتـور را عملى كنند آتش براى آنها سرد و سالم مى شود و سعادتمندند، و آنها كه سر باز زنند از لطف خدا محروم
مى شوند).
ولى ایـن حـدیـث عـلاوه بـر اینكه از نظر سند ضعیف است ، اشكالات دیگرى در متن آن وجود دارد كه اینجا جاى شرح آن نیست .
البـته هیچ مانعى ندارد كه فرزندان خردسال نیز به احترام پدران به بهشت روند و در كنار آنها قرار گیرند، سخن در این است كه آیا آیه فوق ناظر به این مطلب مى باشد یا نه ؟ گفتیم تعبیر به پیروى از پدران در ایمان نشان مى دهد كه منظور بزرگسالان است .
بـه هـر حال ، از آنجا كه ارتقاء این فرزندان به درجه پدران ممكن است این توهم را به وجـود آورد كـه از اعـمـال پـدران بـرمـى دارنـد و بـه فـرزنـدان مـى دهـنـد بـه دنـبـال آن آمـده اسـت (و مـا التـنـاهـم مـن عـمـلهـم مـن شـى ء) (مـا چـیـزى از اعمال آنها نمى كاهیم ).
(ابـن عـبـاس ) از پـیـغـمـبـر گـرامـى اسـلام (صـلى الله عـلیـه و آله ) نـقـل مـى كـنـد كـه فـرمـود: اذا دخـل الرجـل الجـنـة سـاءل عـن ابـویـه و زوجـتـه و ولده ، فـیـقال له انهم لم یبلغوا درجتك و عملك ، فیقول رب قد عملت لى و لهم فیؤ مر بالحاقهم به : (هنگامى كه انسان وارد بهشت مى شود سراغ پدر و مادر و همسر و فرزندانش را مى گـیـرد، بـه او مـى گـویـنـد: آنـهـا بـه درجـه و مـقـام و عـمـل تـو نـرسـیـده انـد، عـرض مـى كـنـد پـروردگـارا! مـن بـراى خـودم و آنـهـا عمل كردم ، در اینجا دستور داده مى شود كه آنها را به او ملحق كنید).
قـابـل تـوجـه ایـنـكـه : در پـایـان آیـه مـى افـزایـد: (هـر كـس در گـرو و هـمـراه اعمال خویش است ) (كل امرء بما كسب رهین ).
بنابراین تعجب ندارد كه از اعمال پرهیزكاران و پاداش آنها چیزى كاسته نشود، چرا كه ایـن اعـمـال همه جا با انسان است ، و اگر خداوند لطف و تفضلى درباره فرزندان متقین مى كند، و آنها را به پرهیزگاران در بهشت ملحق مى سازد این به معنى آن نیست كه از پاداش اعمال آنها چیزى كاسته شود.
بـعـضـى از مـفسران (رهین ) را در اینجا به معنى مطلق (گروگان ) گرفته اند، و مـعـتـقـدنـد مـفـهـوم آیـه ایـن اسـت كـه هـر انـسـانـى در گـرو اعمال خویش است ، خواه نیك یا بد، و بر طبق آن ، پاداش و كیفر مى بیند.
ولى بـا تـوجـه بـه ایـنـكه : این تعبیر در مورد اعمال نیك ، چندان تناسبى ندارد بعضى دیـگـر از مـفـسـران (كـل نـفـس ) را در ایـنـجـا تـنها اشاره به بدكاران دانسته اند و مى گـویـنـد: هـر انـسانى در برابر اعمال خلاف و شرك آلود خود، گروگان است و در حقیقت اسیر و محبوس آن مى باشد.
و گـاه بـه آیـه 38 و 39 سـوره (مـدثـر) نـیـز اسـتـدلال كـرده انـد: كـل نفس بما كسبت رهینة الا اصحاب الیمین : (هر كس در گرو اعمالى اسـت كه انجام داده مگر اصحاب یمین ) (كسانى كه نامه اعمالشان به دست راستشان داده مى شود و اهل نجاتند).
ولى ایـن تـفـسـیـر نـیـز بـا تـوجـه بـه ایـنـكـه آیـات قـبل و بعد همه درباره متقین و پرهیزگاران است ، و سخنى از شرك و مشركان و مجرمان در آن وجود ندارد مناسب به نظر نمى رسد.
در بـرابـر ایـن دو تـفـسـیـر كـه هر كدام از جهتى نامناسب است ، تفسیر سومى است كه با صـدر آیـه و آیـات قبل و بعد كاملا سازگار است و آن اینكه : یكى از معانى (رهن ) در لغـت مـلازمـت و هـمـراه بودن چیزى است ، هر چند معنى معروف (رهن ) همان (وثیقه ) در مقابل وام است ، ولى از كلمات اهل لغت چنین استفاده
مى شود كه یكى از معانى آن نیز دوام و ملازمت است .
بلكه بعضى از آنها معنى اصلى آنرا صریحا همین دوام و ثبوت مى دانند، و رهن به معنى (وثیقه ) را از اصطلاحات فقها شمرده اند، لذا هنگامى كه گفته مى شود (نعمة راهنه ) به معنى نعمت پایدار و برقرار است .
امـیـر مـؤ مـنان على (علیه السلام ) درباره اقوام پیشین مى فرماید (ها هم رهائن القبور و مضامین اللحود): (آنها ملازم قبرها و خفته در درون لحدها هستند).
بـه ایـن تـرتـیـب جـمـله (كـل امـرى بـمـا كـسـب رهـیـن ) مـفـهـومـش ایـن اسـت كـه اعـمـال هـر كـسـى مـلازم و هـمـراه او اسـت ، و هـرگـز از او جـدا نـمـى شـود، خـواه عـمـل نـیـك بـاشـد یـا بـد؟ و بـه هـمـیـن دلیـل (مـتـقـیـن ) در بـهـشـت بـا اعمال خویشند، و اگر فرزندانشان در كنار آنها قرار مى گیرند به این معنى نیست كه از اعمال آنها كاسته شود.
در مـورد آیه سوره (مدثر) كه (اصحاب الیمین ) را از این معنى استثناء كرده ، ممكن است اشاره به این باشد كه آنها مشمول الطافى هستند كه بى حساب است ، به گونه اى كه اعمال آنها در برابر آن الطاف الهى نمودى ندارد.
بـه هـر حـال ایـن جـمـله تـاءكـیـدى اسـت بـر ایـن واقـعـیـت كـه اعـمـال انـسـان هـرگـز از او جـدا نـمـى شـود و پـیـوسـتـه در تـمـام مراحل و مواقف همراه او است !