خطبه امام حسین (ع) (خطبه منی) در سال آخر زندگی معاویه
خطبه امام حسین (ع)
خطبه امام حسین (ع) (خطبه منی) در سال آخر زندگی معاویه، یک سال قبل از واقعه کربلا در جمع علماء و بزرگان مدینه
هان ای مردم!
عبرت بگیرید و پند بیاموزید از آنچه خدا اولیاء خود را با مذمت و سرزنش علماء «یهود» پند داده است. آنجا که میفرماید: «چرا خداشناسان و احبار آنها را از ناسزا گفتن و حرام خوردنشان منع نمیکنند» ( مائده 63) باز می فرماید: «آنان که به کفر گرائیدند از اولاد اسرائیل لعنت شدهاند و چه بد بود اعمالی که انجام میدادند.»وچرا این چنین خدا آنان را سرزنش می کند؟
برای این که آنان ستمگران را می دیدند که چگونه ستم روا میدارند و فساد برمیانگیزند، ولی آنان را از این اعمال نهی نمیکردند تا توسط ستمگران، به نوائی برسند و از گزند آنان در امان باشند؛ در حالی که خداوند میفرماید:«از مردم نهراسید و فقط از من بیمناک باشید»(مائده 44) باز هم می فرماید: «مردان و زنان مومن، دوستداران یکدیگرند. به معروف امر میکنند و از منکر باز می دارند.»( توبه71)خداوند در این آیه،امر به معروف و نهی از منکر را اولین فریضه قرار داد؛ زیرا اگر به انجام این فریضه اقدام گردد، تمام فرائض، چه آسان و چه دشوار، عملی میشودعلاوه بر این امر به معروف و نهی از منکر دعوت کردن به اسلام است؛ همگام با طرد ستمگریها و مخالفت با ستمگران، و دعوت کردن به تقسیم بیتالمال و غنائم و گرفتن مالیاتها از عوامل آن و پرداختن آن به موارد حقیقیشان است. شما ای بزرگان که در علم و دانش پرآوازهاید! و در خیر و نیکی زبانزد دیگران! و درنصیحت و پند دادن شهرهی این وآنید!؛ بخاطرخدا، دردل مردم عظمت و شکوه دارید. افراد قوی و نیرومند شما را به حساب میآورند؛ و ضعیف و ناتوانان، شما را گرامی و محترم میشمارند، کسان خود را برشما ایثار میکنند که هیچ برتری بر آنها ندارید؛ وقتی خواستههایشان برآورده نمیشود از شما شفاعت میجویند و شما باشکوه پادشاهان و عظمت بزرگان در میان آنان راه میروید.
آیا این همه برای این نیست که مردم امیدوارند که شما به احیاء حقوق خداوند قیام کنید؛ لیکن شما در بیشترین موارد، از اداء حق الهی کوتاهی کردید و حقوق ائمه را سبک شمردید، حق ضعیفان را پایمال نمودید.شما آنچه حق خود تصور می کردید، به ناروا گرفتید ولی در راه خدا نه مالی بخشش کردید، نه جانتان را به مخاطره انداختید و نه از اقوام و خویشانتان برای رضای خدا بریدید.
وه چه پرروئی با این اعمال زشت، بهشت خدا و همجواری پیامبران او را آرزو دارید؛ و میخواهید از عذاب الهی در امان باشید. ای کسانیکه چنین آرزو از خدا دارید؛ میترسم بر شما عذابی از عذابهای خدا نازل گردد. زیرا شما در پرتو عنایت خدا، به مقامی رسیدید که بر دیگران برتری پیدا کردید. چه بسیارند کسانیکه مورد احترام مردم نیستند ولی شما به خاطر خدا، در میان بندگانش احترام دارید. شما می بینید پیمانهای الهی درهم شکسته میشود، ولی هیچ دم نمیزنید؛ و به هراس نمیافتید. برای درهم شکستن بعضی از پیمانهای پدرانتان ناله سر میدهید لیکن شکستن تعهدات و پیمانهای رسول خدا را نادیده میگیرید.کورها، لالها و فلجها در شهرها بیسرپرست ماندهاند و شما نه رحمی بر آنان میکنید و نه عملی را که در خور شأن خودتان باشد، در مورد آنان انجام میدهید؛ و یا قصد انجام آن را دارید. فقط با چاپلوسی و تملق، پیش ستمگران، رفاه و آسایش خویش را میجوئید.
خدا دستور فرموده است از این اعمال پلید جلوگیری شود؛ ولی شما از آن غافلید، و شما مصیبت بارترین مردم هستید. زیرا از مسئولیت عالمانه و آگاهانه خود دست کشیدید. زمام امور واجراء احکام باید به دست علماء الهی باشد که در رعایت حلال و حرام خدا امین هستند ولی این مقام و منزلت از شما سلب شده است؛ چرا که از محور حق پراکنده شدید؛ و با وجود دلائل روشن، در سنت پیامبر اختلاف کردید. اگر با رنجها و آزارها، شکیبائی داشتید و سختیهای راه خدا را تحمل میکردید، اجرا امور دین خدا به دست شما میافتاد؛ لیکن شما ستمگران را در مقام و منزلت خود، جایگزین ساختید و امور دین خدا را بدست آنان سپردید؛ و آنان به اشتباه عمل میکنند و در شهوات خود گام بر میدارند. میدانید چرا ستمگران بر امور مسلط شدند؟ چون شما از مرگ فرار کردید، عاشقانه به زندگی گذرا دل نهادید.(در پی این وابستگی) شما ضعیفان و بی نوایان را، بدست ستمگران سپردید تا برخی را، برده و مقهور خود ساختند و برخی را برای لقمه نانی، بیچاره و ناتوان کردند.
ستمگران، در ملک خدا، طبق میل و خواسته خود گام بر میدارند؛ و با تمایلات خود، راه پستی و مذمت را هموارتر میسازند. از اشرار و دون فطرتان پیروی میکنند و جسورانه در مقابل خدای متعال میایستند. در هر شهری بر فراز منبر گویندهای دارند که فریاد میزند و با صدای بلند سخن میگوید. زمین در تسلط کامل آنان است و دستشان از هر جهت باز و گشوده. مردم بردگان آنانند بدان گونه که هر دستی برسر آنان کوبیده شود، قادر به دفاع نیستند. گروهی ازاین جباران کینه توز، سخت بر بینوایان چیره گشتهاند و گروهی فرمانروایانی هستند که نه خدا را میشناسند و نه به روز معاد عقیده دارند. عجبا..!
و چرا تعجب نکنم؟! که زمین را، مردی حیله گر و مکار و فردی تیره روز تصرف کرده و بار مسئولیت مؤمنین را کسی بدوش کشیده که هرگز به آنان رحم نمیکند.خدا در این نزاعی که بین ما و او در گرفته، بهترین حاکم است و در نبرد ما با او قضاوت خواهد کرد. خداوندا تو خود میدانی عملکرد ما، نه برای آن است که به ریاست و سلطنت دست یابیم و یا از روی دشمنی و کینه توزی، سخن بگوئیم؛ لیکن پیکار ما برای این است که پرچم آیین ترا برافرشته گردانیم و بلاد بندگان ترا، آباد سازیم و به ستمدیدگان از بنـدگان تو، امنیـت بخشیـم؛ و احکام و سنـن و فرایـض ترا (درجامعه) پیاده کنیم. و شما اگر ما را یاری و پشتیبانی نکنید، ستمگران بر شما چیره میشوند و در خاموش کردن نور پیامبرتان میکوشند ولی بدانید خداوند ما را کفایت خواهد کرد و اتکای ما بر اوست و در مسیر او گام برخواهیم داشت؛ و به سوی او باز خواهیم گشت[1]
[1] -تحف العقول.