یک خشت هم بزار درش
یک خشت هم بزار درش
عروسی خودپسند را مادر شوی پختن کوفته می آموخت و می گفت سبزی و گوشت را کوبی ، او گفت : دانم آنرا
گفت : آب را جوشانی
گفت : دانم
گفت : مایه را گلوله کنی
گفت : دانم
گفت : یک یک در یک دیک افکنی
گفت : دانم
مادر بر آشفته به طنز گفت : و خشتی خام هم بر در دیک نهی
گفت : دانم
و راستی گمان برد مگر خشت از بایسته های طبخ این طعام باشد .
کوفته در دیک و خشت خام بر آن نهاد خشت با بخار آب گل شده در دیک فرو ریخت .
شب موقع کشیدن شام چون سر وقت دیک رفت جز گل و آب چیزی ندید در نزد شوی شرمنده شد .
نقل : از کتاب کاوشی در امثال و حکم فارسی تالیف برقعی
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۲/۱۱/۲۱ ساعت 22:20 توسط ناصر میم ملکی