روزی که در صور دمیده شود، ناگوار است[19] و بر کافران آسان نیست[20]؛ نفخه صاخه[21] حالت وحشت از نفخه اول و موجب سفیدی موی صورت جوانان و پیری زودرس ایشان می‌شود.[22] و [23] وقتی در صور دمیده شود، پیوند خویشاوندی وجود ندارد و از حال یکدیگر نمی‌پرسند[24]؛ به‌هنگام دمیدن در نفخه صور مردم سرگرم جدال هستند[25]؛ وقت سر خاراندن[26] و فرصت رجوع به خانواده و وصیت کردن هم ندارند.[27]

صیحه کوبنده و مرگباری که تمام گیتی را فرامی‌گیرد، از آن قسم امواج صوتی است که انسان‌های روی زمین آن را می‌شنوند و شدت نفوذش به قدری است که بر اثر آن؛ تمام انسان‌ها و حیوانات بی‌درنگ هلاک می‌شوند.

مقصود نه این است که موجودات به کلی معدوم و نیست گردند؛ بلکه فاقد اثر و ظهور می‌گردند و در کلام عرب فنا به این معنی در بسیاری از موارد استعمال شده است.

شاید مقصود این باشد که در آن هنگام، حق تعالی تجلی می‌نماید به اسم قابض و تمام خلایق تحت ظهور این اسم مخفی می‌گردند؛ یعنی از اثر می‌افتند و دیگر ظهور و بروزی از خود نشان نمی‌دهند، آن وقت ظهور سلطنت و مالکیت حق تعالی کاملأ هویدا می‌گردد.[28]

پس از متلاشی شدن افلاک و تمام جهان؛ نخست 40 روز در سرتاسر زمین باران می‌بارد.

در روز حشر، طنین صیحه دیگری (زجره واحده) فضای بیکران را دربرمی‌گیرد و صدای آن نیز شنیده می‌شود؛ اما آن صیحه، نابودکننده و مرگبار نیست:

وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ يَنسِلُونَ[29]

(بار دیگر) در «صور» دمیده مى‌شود، ناگهان آن‌ها از قبرها، شتابان به سوى (دادگاه) پروردگارشان مى‌روند.

فَإِنَّمَا هِيَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ فَإِذَا هُمْ يَنظُرُونَ[30]

و این (بازگشت) تنها با یک صیحه عظیم واقع مى‌شود، و ناگهان همه (از قبرها بر مى‌خیزند و) نگاه مى‌کنند.

اسرافیل هنگام دمیدن در صور دوم می‌گوید:

ای استخوان‌های پوسیده و ای گوشت‌های متلاشی شده، برای حضور در پیشگاه الهی مهیا شوید تا او شما را به جزای اعمال خوب و بدتان برساند.[31] و [32] انسان مادی هملن­طور که قبلأ اشاره شد؛ می‌گوید آیا بمیرم از قبر خارج می‌شوم؛[33] که در پاسخ چنین می‌شنود:

أَوَلَا يَذْكُرُ الْإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَلَمْ يَكُ شَيْئًا[34]

آیا انسان به خاطر نمى‌آورد که ما پیش از این، او را آفریدیم در حالى که چیزى نبود؟!

حکایت صور و دو نفخه‌اش حکایت همان شیپوری است که در لشکرها برای کارزار به کار می‌برده‌اند:

بار اول در صور دمیده می‌شود که ساکت شوید! و برای حرکت آماده گردید! و سپس برای بار دوم در صور دمیده می‌شود که برخیزید، حمله![35] همان‌طور که در آیات قرآن، باران را وسیله احیای زمین‌های مرده معرفی کرده است[36]

در روایات آمده، پیامبر اکرم9فرمود:

در این چهل (سال یا 400 سال منظور فاصله بین نفخه اول و نفخه دوم است) خداوند بارانی می‌فرستدکه نامش باران حیات است و بر اثر ریزش آن، زمین پاک شده و به جنبش درمی‌آید و اجساد مردم همانند گیاه در آن می‌روید، سپس نفخه صور دوم دمیده می‌شود و ناگهان مردم بپا می‌خیزند و به اوضاع حیرت زای قیامت می‌نگرند.[37]

امام صادق7فرمود: وقتی خدا اراده می‌کند مردم را برانگیزد، چهل روز آسمان به زمین می‌بارد و بر اثر آن استخوان‌ها به هم می‌پیوندند و گوشت‌ها می‌رویند.[38] و [39] و آن روز؛ روز خروج مردم از قبرهاست.[40]

به راستی آیا امکان دارد کسانی که هزاران سال قبل از وقوع قیامت، از دنیا رفته‌اند؛ دوباره زنده شوند؟

دکتر «مورلی مارتین» یک تکه از سنگ‌های «آزوئیک» را که عمر آن‌ها بین صد و چهارصد میلیون سال است، در کوره‌ی الکتریکی بین دو تا سه هزار درجه حرارت داده و سپس آن را که مانند کف شده بود، بیرون آورد و باز 220 درجه حرارت داد. آن‌گاه در داخل مایع مخصوصی زیر اشعه‌ی ایکس یا ماورای بنفش قرار داد و با کمال تعجب دید دانه‌های آن از هم جدا شده و ذرات ریزی به وجود آمدند. بعد از ادامه‌ی این عمل، او متوجه شد ذرات ریز به شکل مولکول خرچنگ و ماهی‌های کوچک درآمدند و گاه شکل مولکول فیل، کرگدن، میمون و ... به خود می‌گیرند!

این کشف بزرگ به قدری دانشمند را مبهوت و هیجان زده کرد که او جان خود را از دست داد، ولی ثابت شد یاخته‌ها و سلول‌های چند میلیون ساله‌ی موجودات زنده که به صورت فسیل و سنگ درآمده‌اند، زنده مانده و در انتظار فرصتی به سر می‌برند تا حیات دوباره یابند؛ عجیب‌تر آن‌که تا 1200 درجه، باز هم زنده می‌مانند.[41] و [42]

در آزمایش‌هایی که به عمل آمده، ثابت گردیده که می‌توان آثار حیات را در میکروب‌هایی که میلیون‌ها سال قبل مرده‌اند، دوباره زنده کرد؛ پیرترین میکروب‌های کشف شده در «ایرکوتسک» سیبری است که طبق نظریه «دمبرسکی» (استاد دانشگاه فریبورگ) پس از پانصد یا ششصد میلیون سال، از نو شروع به زندگی کرده‌اند.[43]

ممکن است سؤال شود چگونه یک نفخه؛ که ماهیت واحدی دارد، 2 کار متضاد «هلاک کردن» و «زنده نمودن» را انجام می‌دهد؟

مرحوم فیض کاشانی; از محی‌الدین اعرابی مثال زیبایی نقل می‌کند؛

او می‌گوید نفخه و دمیدن به آتش دو قسم است. یکی دمیدنی که آتش را خاموش می‌کند و آن دیگر دمیدنی است که آتش را مشتعل و فروزان می‌سازد.[44] بنابراین اشکال مطرح شده برطرف می‌شود.

راستی حقیقت صیحه چیست و چگونه موجب هلاکت مردمان و جانداران کل زمین می‌شود؟

در تعیین حد شنوایی انسان گفته‌اند اصواتی که تواتر آن‌ها در ثانیه حداقل 16 و حداکثر 16 هزار موج باشد، برای افراد عادی بشر قابل شنیدن است؛ دانشمندان امواج کمتر از حداقل را «زیر صوت» و امواج بیش از حداکثر را «ماورای صوت» نامیده‌اند. نخستین بار «پ.لانژون» با فرستادن قدرتی در حدود یک کیلو وات در آب مشاهده کرد، دستی که در مسیر اشعه ماورای صوتی قرار گرفت، درد تندی شبیه به سوزش احساس کرد؛ حتی ماهی‌ها در زیر این اشعه نتوانستند مقاومت کنند و هلاک شدند.[45]

می‌دانیم به وسیله امواج صوتی، عمق دریاها را به سرعت اندازه می‌گیرند، با امواج صوتی وجود زیر دریایی‌های دشمن را در آب‌های دوردست تشخیص می‌دهند، با امواج صوتی، به بود و نبود معادن زیر خاک، بدون نیاز به حفاری پی می‌برند و خلاصه از راه امواج صوتی تاکنون به نتایج درخشانی در فیزیک و شیمی و زیست‌شناسی دست یافته‌اند و همچنان به پیشروی ادامه می‌دهند.[46]

بزرگترین صدایی که بشر در روزگار پیشین گاه به گاه می‌شنید، صدای رعد، یعنی غرش شدید آسمان بود. اما در دنیای کنونیِ صنعت، گاهی هواپیمای جت، دیوار صوتی را می‌شکند و صدای کوبنده آن به گوش می‌رسد و گاهی در یک نقطه بمب نیرومندی منفجر می‌گردد و در شعاع بالنسبه وسیعی صدای آن شنیده می‌شود و دیده شده که گاهی شدت انفجار بمب، قسمتی از شیشه‌های منازل اطراف را می‌شکند یا بر اثر ضربه کوبنده آن، دیوارهایی در نزدیکی کانون صدا فرو می‌ریزند یا ساختمان‌هایی شکاف برمی‌دارند و احیاناً خراب می‌شوند.[47] جایى که نمونه‌هاى کوچک امواج صوتى، که به وسیله انسان‌ها تولید شده این چنین اثراتى از خودشان به جا می‌گذارند، آن صیحه عظیم الهى، آن انفجار بزرگ جهانى چه آثارى به بار خواهد آورد؟!

به همین دلیل، جاى تعجب نیست که، امواجى هم در نقطه مقابل آن، تکان دهنده و بیدارکننده و احیاگر باشد، هرچند تصور آن، امروز براى ما ممکن نیست، ولى بیدار کردن افراد خواب را، با فریاد و یا به هوش آوردن انسان‌هاى بى‌هوش را با شوک‌هاى شدید، لااقل دیده‌ایم، ذکر این نکته لازم است که ما با علم محدودمان، تنها شبحى از این امور از دور مى‌بینیم.[48]

برانگیخته شدن مردگان در روز قیامت که در شکم زمین هستند، همانند جنینی است که داخل شکم مادر است و در سر وقت معین پای در دنیا می‌گذارد؛ تنها تفاوت این است که جنین در مراحل رشد است اما مردگان آماده و مهیای حضور در صحنه محشر هستند و این آمادگی همان است که عمار بن موسی می‌گوید از امام صادق7سؤال شد؛... حضرت فرمود: ...همچنان باقی می‌ماند تا دوباره مثل دفعه اول از همان طینت ساخته شود.[49] و [50]

در قرآن از زبان پیامبر9می‌خوانیم: آرى به پروردگارم سوگند که همه شما (در قیامت) برانگیخته خواهید شد.[51] مى‌دانیم سوگند یاد کردن معمولاً کار خوبى نیست، آن هم سوگند به پروردگار؛ و لذا قرآن مردم را از آن نهى مى‌کند.[52] ولى گاه مطلب به قدرى مهم است که یاد کردن سوگند در مورد آن نه‌تنها ممنوع نیست؛ بلکه لازم است.[53] روز بازپسین مراحل و مواقفى دارد که از هر کدام از آنها در قرآن مجید تعبیرى آورده شده است.

نخست از «قیام ساعت» و آغاز رستاخیز و دگرگونى جهان بحث مى‌شود.

سپس به مرحله «احیاء موتى» و زنده شدن مردگان مى‌رسد.

بعد خداوند آنها را بر مى‌انگیزد، یعنى مرحله «بعث» شروع مى‌شود.

سپس آن‌ها را جمع مى‌کند، و این مرحله «حشر» است.

بعد آن‌ها را مى‌گستراند و این مرحله «نشر» است.

سپس آن‌ها بازگشت به سوى خدا مى‌کنند و این مرحله «معاد» است.

سپس به مرحله لقاء پروردگار مى‌رسند و این مرحله «لقاء الله» است.

و سرانجام به سوى آن وجود نامتناهى و کمال مطلق پیش مى‌روند و این مرحله، «رجوع» به پروردگار است.[54]

یکی از مواقف قیامت؛ محل ظاهر شدن عظمت پیامبر9؛ لواء حمد است؛ بیرقی از نور که هزار سال راه، طول آن است؛ دارای سه شقه، یعنی تکه و پرده است که هر شقه‌ی آن بین شرق و غرب است؛ بر یکی«بسم الله الرحمن الرحیم» و بر دومی«الحمدلله رب العالمین» و بر سومی«لا اله الا الله محمد رسول‌الله» نقش بسته است. جمیع انبیاء، صلحا و مؤمنین زیر این بیرق که علمدار آن امیرالمؤمنین7است قرار می‌گیرند. منبری خاص رسول‌الله است که دارای هزار پله و هر پله‌ای تا پله‌ی دیگر زبرجد، زمرد، یاقوت و طلا از جواهرات بهشتی است. درجه‌ی آخر که بالای آن هیچ درجه‌ای نیست، مختص خاتم الانبیاء و درجه‌ی بعدی، وصی بلافصلش علی بن ابیطالب8و پله‌ی بعدی ابراهیم خلیل الرحمن و بعد هر یک از انبیاء و اوصیاء بر طبق درجاتشان.

پیامبر9بر این منبر چنان مدحی می‌کند که کسی از اولین و آخرین، چنین مدحی از خدا نکرده است. این مقام ارجمند، در اثر شب خیزی 10 ساله‌ی پیامبر است که تا صبح نخوابید و آن‌قدر به عبادت ایستاد که پاهایش ورم کرد.[55] و [56] در ادامه با اسامی آن روز بزرگ آشنا می­شویم.



. معاد در پرتو قرآن و حدیث، ص 175[1]

. آیات نفخ صور: 68 زمر/8 مدثر/33 عبس/1 قارعه [2]

. لئالی الاخبار، ص453[3]

. علم الیقین، ص892[4]

. لئالی الاخبار، ص 454[5]

. معاد از نظر روح و جسم، ج 2، ص 35[6]

. لئالی الاخبار، ص 453[7]

. معاد از نظر روح و جسم، ج 2، ص 29[8]

. لئالی الاخبار، ص 455[9]

. معاد از نظر روح و جسم، ج 2، ص 34[10]

. 94 هود [11]

. 41 مؤمنون [12]

. 67 هود [13]

. معاد از نظر روح و جسم، ج 2، ص 19[14]

. معاد، انسان و جهان، ص 235[15]

. معاد شهید دستغیب، ص 130[16]

. تفسیر برهان، ج 4، ص 85[17]

. معاد از نظر روح و جسم، ج 2، ص 25[18]

. 9 مدثر [19]

. 10 مدثر [20]

. 23-26 عبس [21]

. لئالی الاخبار، ص 454[22]

. معاد از نظر روح و جسم، ج 2، ص 38[23]

. 101 مؤمنون [24]

. 49 یس [25]

. 15 ص [26]

. 50 یس [27]

. معاد یا آخرین سیر بشر، ص 98[28]

. 51 یس [29]

. 19 صافات [30]

. لئالی الاخبار، ص 456[31]

. معاد از نظر روح و جسم، ج 2، ص 57[32]

. 66 مریم [33]

. 67 مریم [34]

. حیات پس از مرگ، علامه، ص 44[35]

. 57 اعراف/9 فاطر/11 زخرف/39 فصلت [36]

. الدرالمنثور، ج 5، ص 339[37]

. امالی صدوق، ص 107[38]

. معاد از نظر روح و جسم، ج 2، ص 52[39]

. 42 ق [40]

. مجله­جوانان/سال6/ص 6 و 7 با تلخیص­وتصرف [41]

. معاد در نگاه عقل و دین، ص 509[42]

. معاد در نگاه عقل و دین، ص 338[43]

. معاد از نظر روح و جسم، ج 2، ص 41[44]

. چه می‌دانم؟ ماورای صوت، ص 97 با تلخیص [45]

. معاد از نظر روح و جسم، ج 2، ص 20[46]

. معاد از نظر روح و جسم، ج 2، ص 19[47]

. تفسیر نمونه، ذیل آیه 68 زمر [48]

. کافی، ج 3، ص 251[49]

. معاد از نظر روح و جسم، ج 2، ص 47[50]

. 7 تغابن [51]

. 224 بقره [52]

. پیام قرآن، ج 5، اهمیت بحث معاد از دیدگاه قرآن [53]

. پیام قرآن، ج 5،تعبیرات کلی قرآن درباره رستاخیز،نتیجه [54]

. معاد شهید دستغیب، صص 161 و 162[55]

. معاد در پرتو قرآن و حدیث، ص 187 با اندکی تفاوت[56]