غمش در نهانخانهٔ دل نشیند
| غمش در نهانخانهٔ دل نشیند | به نازی که لیلی به محمل نشیند | |
| به دنبال محمل چنان زار گریم | که از گریهام ناقه در گل نشیند | |
| خلد گر به پا خاری، آسان برآرم | چه سازم به خاری که در دل نشیند؟ | |
| پی ناقهاش رفتم آهسته، ترسم | مبادا غباری به محمل نشیند | |
| مرنجان دلم را که این مرغ وحشی | ز بامی که برخاست به مشکل نشیند | |
| عجب نیست خندد اگر گل به سروی | که در این چمن پای در گل نشیند | |
| بهنازم به بزم محبّت که آنجا | گدایی به شاهی مقابل نشیند | |
| طبیب، از طلب در دو گیتی میاسا | کسی چون میان دو منزل، نشیند؟ |

+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۹۷/۰۳/۳۱ ساعت 21:50 توسط ناصر میم ملکی
|