امام سجاد (عليه السلام ) می فرمايند :

 «القبر روضة من رياض الجنة او حفرة من حفر النار .»

 يعنی : قبر باغی از باغ های بهشت است يا حفره و گودالی از گودال های آتش جهنم .

و اين بدن نازنين است که بی جان روی تخت است و با خود هيچ ندارد ! 

 جوانی و توان وی چه شد ؟

پس کو اتومبيل و خانه و باغ و مزرعه و کارخانه و شرکت و رياست و مقام او ؟

 پس زيور آلات و مال و ثروت و حساب های بانکی وافتخارات مادی وی کجاست ؟

پس زن و فرزند و دوستان و همنشينان و خدم و حشم وی کجايند ؟

پس جوانی و توان او کجا رفت ؟

 پس امر و دستور و باید ها و نباید های وی چه شد ؟

چرا دستوری از وی صادر نمی شود و چرا و چرا و چرا  ... 

پس زبان گويای وی چه شد ؟

چرا سخن نمی گويد ؟ 

 چشم نمی گشاید و گوش مادی او نمی شنود ؟

چرا حرکت ندارد ؟

 اکنون بی جان و بی اختيار روی تخت غسال خانه قرار دارد.

 

 

  حضرت علی (ع ) در يكي از فرمايشات خود مي فرمايند:

إن المرء قد يسره درك ما لم يكن ليفوته و يسوئه فوت ما لم يكن ليدركه، فليكن سرورك بما نلت من آخرتك وليكن همك فيها لما بعد الموت (غررالحكم ج1 / 241)

 يعني:

گاهي انسان از به دست آوردن چيزي كه درك آن برايش مقدرشده، خوشحال مي شود و از دست دادن چيزي كه فقدان آن برايش مقدر شده، او را ناراحت مي كند، پس بايد خوشحالي تو براي چيز هايي باشد كه از  آخرتت به دست آورده اي و ناراحتي تو به خاطر از دست دادن چيزهايي از آخرتت باشد و بايد همتت را دردنيا براي زندگاني پس از مرگت به كار ببندي.

امام هادی در آن مجلس اشعاری تکان دهنده سرودند که از نظر خوانندگان محترم می گذرد :

 

باتوا علی قلل الأجبال تحرسهم                    علب الرجال فما أغنتهم القلل

و أستنزلوا بعد عز عن معاقلهم                    فأودعوا حفرا فیا بئس ما نزلوا

ناداهم صارخ من بعد ما قبروا                     أین الأسـرة و التیجان و الحلل

    أین الوجوه التی کانت منـعمة                       من دونها تضرب الأستار و الکلل

فأصفح القبر عنهم حین سائلهم                       تلک الوجوه علیها الدود یقتتل

     فطالما أکلوا الـدهر و ما شــربوا                      فأصبحوا بعد طول الأکل قد أکلوا

   و طالــما عمـروا الدور لتسکنهم                        فخلفوها علی الأعداء و إنتقلوا    

       أضــحت منـــازلهم قفزا معطلة                        و ساکنوها الی الأجداث إرتحلوا      

 

  اشعار پر محتوا امام هادی در مجلس متوکل عباسی به حقایقی اشاره کرده اند که چه بسا نزد همگان به ویژه حکام و صاحب منصبان مورد غفلت قرار گرفته و گاهی در همه عمر فراموش می شود !

مضمون فرمایش آن حضرت در این اشعار این است : 

 

" مردان گردن کلفت و قدرتمند بر فراز قله های بلند و دژهای مرتفع از این حکام پاسداری می کردند!

اما پس از آن همه عزت و شوکت از آن دژها به پایین کشیده شدند

و در حفره هایی جای گرفتند که بسیار جایگاه بدی برای آنان بود !

پس از دفن آنان در گور ندا کننده ای ندا می دهد که تاجه و تخت ها و زیور آلات شما چه شد ؟ !

صورت های زببا و شاداب و پر طراوت کجا رفت ؟

صورت هایی که برای حفظ آنها از حشرات و گرد و غبار در پس پرده های زیبا قرار می گرفت ؟!

پس قبر از سوی آنان به این پرسش پاسخ می دهد که این صورت ها اکنون جولانگاه کرم ها و حشرات شده است !

و چه بسا آنان خوراکی ها و نوشیدنی های متنوع و گوارایی میل کردند اما اکنون و پس از آن همه خوردن ونوشیدن خود به خوراکی برای کرم ها تبدیل شده اند!

و چه بسا خانه ها و کاخ هایی ساختند تا در آن زندگی نمایند اما همه را برای دشمنان خود جای گذاشتند و خود به جهانی دیگر انتقال یافتند !

در حال حاضر خانه های انان خالی مانده و به ویرانه ای تبدیل شده است و ساکنان آن ها به سوی گور های خود روانه شده اند !"

 

 پس از سرودن این اشعار تکان دهنده همه اهل مجلس متوکل گریستند و حتی خود متوکل که انسانی سنگ دل و دشمن اهل بیت ( علیهم السلام ) بود اشک از دیدگانش جاری شد و پس از این جریان دستور داد امام هادی را با احترام به منزلشان باز گردانند.

                                 اگر شيـري اگر ميــري اگــر مور    

                              گـذر بايــد كنـي آخـــر لــب گــور       

                             دلا رحمي به جـان خويشتن كن  

                            كه مورانت نهند خوان و كنند سور  

                                                        (بابا طاهر)

 

وَ لَا تُخْزِنِی یَوْمَ یُبْعَثُونَ یَوْمَ لَا یَنفَعُ مَالٌ وَ لَا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ

« آیه 87 تا 89 سوره شعرا »

  [پروردگارا] و مرا رسوا مساز، روزی که بر انگیخته می‌شوند؛

روزی که مال و فرزندان نفعی ندارد،

مگر [برای] آن‌که با قلب سلیم به نزد خدا بیاید.

 

 

مولاى بزرگوار، امیرالمۆمنین علیه السّلام در روایتى ارزشمند خطاب به فرزند بزرگوار خود مى فرمایند:

  همانا تو در منزلى هستى، ناپایدار که باید از آن رخت بربندى.

تنها چند روزى در آن خواهى زیست،

راه تو، راه آخرت است و تو شکار مرگى که نه تو را از آن گریز است و نه گزیر.

(مرگ) در پى هر که باشد، خواه و ناخواه، او را دریابد.

از آن بترس در حالى که تو سرگرم گناهى باشى، گرفتارت سازد،

به این امید که پس از آن توبه خواهى کرد،

و مرگ میان تو و توبه ات حائل شود که در این صورت خود را تباه ساخته باشى

 

(تحف العقول، ص 124)