روایت قتل قائم مقام فراهانی
روایت قتل قائم مقام فراهانی
محمدشاه مرد ضعیفالنفسی بود و قائم مقام در اداره امور مملکت به رأی او کمتر توجه داشت. وی در مقام صدارت اعظمی، شاهزادگان خودسر قاجار را با خشونت و زور رام کرد. قائم مقام با همه هوش و کفایت، کاردانی، قدرت تقریر و تحریر، درایت در امور اجتماعی و سیاسی و احاطه عجیب بر ادب فارسی و عربی، مردی خودپسند و مغرور بود که در پیشبرد مقاصد خود از هیچ اقدامی خودداری نمیکرد و در این راه، دوست و دشمن نمیشناخت. این ویژگیها موجب شد قائم مقام در بین طبقات مختلف مردم، محبوبیتی درخور نداشته و در میان درباریان نیز مورد حسد و بغض باشد، آن چنان که به بدگویی از وی نزد شاه میپرداختند و آرام آرام زمینه بدگمانی شاه قاجار به وی را فراهم آوردند. اینچنین بود که سرانجام حاج میرزا آقاسی موفق شد در دومین سال سلطنت محمدشاه فرمان قتل قائم مقام را از وی بگیرد.
مهدی بامداد در کتاب «شرح حال رجال ایران» درباره قتل قائم مقام فراهانی مینویسد: در غروب روز ۲۴ صفر ۱۲۵۱ هجری قمری، قائم مقام از طرف شاه به وسیله پیشخدمتی به قصر نگارستان - مکان فعلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان برنامه و بودجه در شمال میدان بهارستان- احضار میشود، قائم مقام پس از وارد شدن میپرسد: شاه کجا تشریف دارند؟ اشخاصی که برای انجام این خدمت مامور هستند میگویند: در عمارت سر در، قائم مقام بالا میرود و میبیند شاهی در سر در نیست، میپرسد پس کجا تشریف دارند؟ میگویند تشریف خواهند آورد.
قائم مقام نماز مغرب و عشا، را میخواند و بعد از نماز اظهار میکند اگر شاه به من فرمایشی ندارند بهتر این است که بروم چون که منزل دوستی وعده کردهام و انتظار مرا دارد، ماموران نگاهداری او میگویند: شاه فرمودهاند چون کار لازمی با شما دارم از اینجا خارج نشوید تا من شما را به حضور بطلبم. قائم مقام میگوید: پس قدری استراحت میکنم و شال کمر را باز کرده زیر سر میگذارد و جبه را بر روی خود کشیده میخوابد، دو ساعت از شب گذشته بیدار میشود و میپرسد: اگر شاه تشریف نمیآورند من بروم خدمتشان ببینم چه فرمایشی دارند و باز همان جوابها را که میشنوند به طور مزاح میگوید: پس من اینجا محبوسم! جواب میدهند: شاید! گویند در این حال در اتاق قدم زده و این شعر را با ناخن به دیوار مینویسد:
روزگار است اینکه گه عزت دهد گه خوار دارد / چرخ بازیگر از این بازیچهها بسیار دارد
قائم مقام مدت ۶ روز در حوضخانه قصر نگارستان نگهداری میشود و در این مدت به او آب و غذایی نمیدهند تا شاید از گرسنگی بمیرد و مرگش طبیعی باشد. با زنده ماندن او که قوای جسمیاش به سبب حبس در این شرایط، به شدت تحلیل رفته بود گروهی برای قتل وی راهی حوضخانه شدند. مهدی بامداد مینویسد: «شب آخر ماه صفر اسمعیلخان قراچهداغی که یکی از اشقیا و سرهنگ فراشخانه میرغضبباشی بود با چند میرغضب وارد حوضخانه شده بر سر او ریخته، او را بر زمین میزنند، قائم مقام با وجود ضعف و ناتوانی که دارد برای استخلاص خود مقاومت میکند به طوری که بازوان او مجروح شده خون جاری میگردد، بالاخره دستمالی در حلق او فرو برده و او را خفه میکنند...»
جسد قائم مقام را شبانه به حرم حضرت عبدالعظیم ری برده و بیکفن و غسل در صحن امامزاده حمزه جنب مزار شیخ ابوالفتح رازی به خاک سپردند. از گزارش تفصیلی که کمپل - وزیر مختار وقت انگلستان - به لندن داده - نامه ۲۱ ژوئن ۱۸۳۵- و همچنین از یادداشتهای خصوصی خودش این حقیقت به خوبی بر میآید که وی نیز بارها محمدشاه را به کشتن قائم مقام تحریک و درباریان و امام جمعه وقت را به تائید نظریه خویش ترغیب کرده است.
در سال ۱۳۰۰ هجری قمری همزمان با حکومت ناصرالدین شاه قاجار، قبر قائم مقام فراهانی را شکافتند تا فرد دیگری را در آن دفن کنند. چنانکه به تواتر شنیده شده بدن وی پوسیده بود اما لباسهای غرقه به خونش هنوز باقی بود.