زندگانیم و زمین زندان ماست
زندگانیم و زمین زندان ماست / زندگانی درد بی درمان ماست
راندگانیم از بهشت جاودان / وین زمین زندان جاویدان ماست
گندم آدم چه با ما کرده است؟ / کآسیای چرخ، سرگردان ماست
در قمار عشق میبازیم ازآنک / کاسه کوزه دار ما، شیطان ماست
عهد ما، انسان کاملتر شدن / وآنکه ناقصتر، کنون انسان ماست
هوشیاران، آن جهانی، کین جهان / پایهاش بر غفلت و نسیان ماست
جسم، قبر و جامه قبر و خانه قبر / باز لفظ زندگان، عنوان ماست
جمع آب و آتشیم و خاک و باد / این بنای خانه ی ویران ماست
کائنات از ما طلبکارند سخت / هر یکی را خشتی از ایوان ماست
چون ادا خواهیم کردن این قروض / باد هم باقی نه در دکان ماست!
مور را مانیم کاندر لانهها / روز باران، هر نمی طوفان ماست
احتیاج، این کاسه دریوزگی / کوزه آب و تغار نان ماست
آبروی ما به صد در ریخته ست / لقمه نانی که در انبان ماست
دزدهای خانگی چون حرص و کین / روز و شب بنشسته پای خوان ماست
اصل ما عقل است و باقی هر چه هست / چون قفس زندان مرغ جان ماست
عقل ما سلطان و بازش پیروی / از هوای نفس نافرمان ماست
عقل را مسلوب دار از سلطنت / پس هوای نفس ما سلطان ماست
وآنچه حض نفس حیوانی در او / علت عقل، آفت ایمان ماست
گیرم از سرها گسست افسارها / داغ مهر بندگی بر ران ماست
وصف کَالأنعام یا بل هم اضل / آیت شایسته ای در شأن ماست
باز هم تکرار آن ظلم عظیم / آنچه شرحش رفته در قرآن ماست
جز به اشک توبه نتوان پاک کرد/ لکه ننگی که بر دامان ماست
عمر میآید به پایان، بازگرد / کین علاج رنج بیپایان ماست
میزبان را نیز با خود میبرد / مهلت عمری که خود مهمان ماست
زهر این پیمانه باید نوش کرد / زآنکه شرط لازم پیمانِ ماست
خضر راه خویشتن باش ای فقیر / چشم گریان چشمه حیوان ماست
شهریارا، هر غمی را داروییست / داروی دیوانگان، دیوان ماست
شعر زیبای قمار زندگانی - استاد شهریار
